بقلم: شیخ مقبل بن هادی الوداعی رحمه الله (یمن) – (۲۰۱۲-۰۴-۱۲).

عمر بن خطاب میگوید: اصحاب رأی دشمنان سنتها هستند، آنان نتوانسته اند احادیث را حفظ کنند و درباره مسائل براساس رأی اظهار نظر کردهاند و اینگونه خود گمراه شده و دیگران را گمراه کرده اند.
شیخ یمنی مقبل بن هادی الوادعی رحمه الله شماری از احادیث و روایت های سلف صالح را جمع آوری نموده که در آن کسانیکه اهل رأی و استحسان هستند مورد اعتراض قرار گرفته اند.
حدیث اول:
ابوهریره  می گوید: رسول الله میان دو زن از قبیله هذیل که با یکدیگر درگیر شده بودند، فیصله نمود. یکی از آنها، سنگی بسوی دیگری که حامله بود، پرتاب کرد و به شکماش اصابت نموده و باعث مرگ جنیناش شده بود. پس شکایت نزد رسول الله بردند. آن حضرت نیز چنین داوری فرمود که خون بهایش را که یک دهم دیه است و برابر با ارزش یک برده و یا یک کنیز میباشد، به او پرداخت نماید. سپس ولی زنی که جریمه شد، گفت: چگونه برای کسی که نخورده و نیاشامیده و سخن نگفته و حیات نداشته است، – کلام را طولانی کرد – جریمه پرداخت کنم؟ چنین کسی، خونبها ندارد. رسول الله فرمود: «این شخص، برادر کاهنان است». (مثل آنها زبان آوری میکند).
حدیث دوم:
از مغیره بن شعبه روایت است که زنی هوویش را کشته بود؛ و در این مورد به پیامبر مراجعه کردند، رسول الله فیصله نمود که خون بهای مقتول را عاقله زن بپردازند و در مورد جنینی که درشکم زن بود به یک دهم خون بها فیصله نمود، یکی از خویشان آن زن گفت: چگونه خون بهای کسی را بپردازیم که نه خورده و نه آشامیده و نه صدایی داده، چنین چیزی خون بها ندارد، آنگاه پیامبر فرمود: «سخنانی مانند سخنان و قافیه بندی های بادیه نشینان است». مسلم ج ا ص۱۷۹٫
میبینیم رسول الله به آن مرد به خاطر مخالفت او با حدیث اعتراض کرد و فرمود: «این از برادران کاهنان است».
حدیث سوم:
عبدالله بن ابی ملیکه میگوید: نزدیک بود آن دو برگزیده، ابوبکر و عمر هم هلاک شوند، وقتی کاروان بنی تیم نزد رسول الله آمد آنها صداهایشان را نزد رسول الله بلند کردند یکی به اقرع بن حابس برادر بنی مجاشع اشاره کرد و دیگری به مردی دیگر اشاره کرد، آنگاه ابوبکر به عمر گفت: جز مخالفت با من چیزی دیگر منظورت نبود گفت نخواستم با شما مخالفت کنم، آنگاه ابوبکر صدایشان را بلند کردند، آنگاه خداوند آیه نازل فرمود: (یا ایها الذین آمنوا ترفعوا اصواتکم) ای مؤمنان صداهایتان را بلند نکنید.
ابن زبیر میگوید: از آن به بعد عمر چنان با پیامبر آهسته حرف میزد که پیامبر متوجه نمیشد و از او میپرسید) بخاری ج ۱ ص۲۱۴،۲۱۲٫
روایت چهارم:
از ابی قتاده تمیم بن نذیر عدوی روایت است که گفت: نزد عمران بن حصینبودیم، و درمیان ما بشیر بن کعب بود، عمران حدیث پیامبر را گفت که فرموده است: «حیا و شرم همه خیر و خوبی است».
بشیر بن کعب گفت: ما در بعضی از کتابها میبینیم که بخشی از حیا و شرم آرامش و متانت است و بخشی از آن ضعف و سستی است آنگاه عمران چنان خشمگین شد که چشمهایش قرمز شد و گفت: آیا نمیبینی که برایت حدیث رسول الله را میگویم و تو مخالفت میکنم، عمران حدیث را تکرار کرد، و بشیر سخنش را تکرار کرد، آنگاه عمران خشمگین شد و ما همچنان میگفتیم او از ماست، ای ابا نجید، او موردی ندارد.
روایت پنجم:
از ابن ابی ملیکه روایت است که عروه بن الزبیر به ابن عباس گفت: مردم را گمراه کردهای، گفت: مشکل چیست؟ گفت: مردم را در این ده روز به عمره فرمان میدهی و حال آن که در آن « عمرهای نیست، او گفت: آیا مادرت را از این نمیپرسی؟ عروه گفت: ابوبکر و عمر چنین نکردهاند، ابن عباس گفت: این چیزی است که شما را هلاک کرده است سوگند به خدا آنچه میبینیم این است که خداوند به زودی شما را عذاب خواهد داد، من حدیث پیامبر را برایتان بیان میکنم و شما مرا به ابوبکر و عمر جواب میدهید. مسند احمد ج۱ ص۳۳۷
روایت ششم:
خطیب در «الفقیه والمتفقه» ج۱ص۱۵۰٫
ربیع بن سلیمان گفت: مردی از شافعی مسئلهای پرسید شافعی گفت: در مورد این چنین و چنان از رسول الله روایت شده است، سؤال کننده گفت شما دربارهی این مسأله چه میگویی ای ابا عبدالله؟
دیدم که شافعی لرزه بر اندام گردید و گفت: این چیست، کدام زمین مرا جای میدهد و کدام آسمان مرا سایه میکند؟ وقتی حدیثی از پیامبر روایت شود و من به آن بگویم، بله حدیث رسول خدا را بر سر و چشم میگذارم تا دو بار این را تکرار کرد.
و ربیع میگوید: از شافعی شنیدم که حدیثی روایت نمود، بعضی از حاضران گفت: به این حدیث عمل میکنی؟ گفت: وقتی حدیث صحیحی از پیامبر روایت شد و من به آن عمل نکردم شما را گواه میگیرم که عقلم را از دست دادهام. مناقب الشافعی ج۱ ص۴۷۴، ۴۷۵٫
روایت هفتم:
امام محمد بن اسحاق بن خزیمه رحمه الله در کتاب التوحید ص۱۱۳ میگوید: از انس بن مالک روایت است که رسول الله در مورد ( فلما تجلی ربه للعجل دکا) با انگشت خود اشاره نمود و گفت: ….
حمید بن ثابت گفت: این را بگذار ای ابومحمد چه میخواهی؟ میگوید آنگاه ثابت برشانه حمید زد و گفت: تو که هستی ای حمید؟ تو کی هستی ای حمید؟ این را مالک بن انس از رسول الله روایت کرده است.
روایت هشتم:
ترمذی رحمه الله (ج۳/ ص۶۴۸ از ابن عباس روایت میکند که رسول الله او مغل برگردن قربانی انداخت و در ذی الحلیفه سمت راست حیوان قربانی را شکافت و خون آن را پاک کرد.
میگوید از یوسف عیسی شنیدم که میگفت: از وکیع شنیدم که به هنگام رأی توجه نکنید چون شکافتن کوهان شتر قربانی سنت است و قول اهل رأی بدعت است و از ابوالسائب شنیدم که میگفت: نزد وکیع بودم او به مردی که رأی را مورد توجه داشت گفت: پیامبر قربانی حج را اشعار کرده اما ابوحنیفه میگوید: این مثله است.
مرد گفت: از ابراهیم نخعی روایت شده است که گفت: اشعر (زخمی کردن کوهان شتر قربانی حج) مثله است.
میگوید: دیدم که وکیع به شدت خشمگین شد و گفت: به تو میگویم رسول خدا گفته است و تو میگویی: ابراهیم گفته است تو باید آن قدر در حبس و زندان نگهداری شوی تا این سخنت را پس بگیری.
روایت نهم:
امام دارمی رحمه الله (ج۱ ص ۱۱۸) روایت می کند که روزی سعید بن جبیر حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روایت می نمود. شخصی گفت: در کتاب خدا آیه است که خلاف آن را ثابت می کند، سعید گفت: گمان می کنی حدیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم با کتاب خدا تضاد دارد، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از تو نسبت به کتاب خدا داناتر بود.این روایت صحیح است.
روایت دهم:
امام آجری رحمه الله در کتاب شریعت ص ۵۶ از معن بن عیسی روایت می کند که روزی امام مالک از مسجد بیرون آمد، شخصی به نام ابوالحوریه نزدش آمده که به عقیده ارجاء متهم بود. گفت: ای عبدالله سخن من را گوش کن من برایت دلیل می آوردم و نظرم را به تو می گویم. امام مالک بها و گفت: اگر در بحث مرا شکست دادی باید چه کنم؟ گفت: اگر شکستت دادم باید از من پیروی کنی. امام مالک گفت: اگر شخص دیگری آمد و در بحث برما پیروز شد چه؟ گفت: ما پیرو او می شویم. امام مالک رحمه الله گفت: ای بنده ی خدا : خداوند متعال محمد صلی الله علیه وآله وسلم را با یک دین فرستاد، اما می بینم که تو هر روز دین عوض می کنی . عمربن عبدالعزیز رحمه الله گفته: هرکس دینش را بر اساس بحث و مجادله قرار دهد هر روز از دینی به دین دیگر منتقل می شود.
امام ابوبکر خطیب رحمه الله در کتاب شرف اهل حدیث ص ۵ از امام مالک رحمه الله نقل می کند که وی بحث و جدل در امور دین را ناپسند می دانست و می گفت: هرگاه شخصی می آید که جدلش قوی تر است از ما می خواهد آنچه جبرئیل برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آورده را رها کنیم.این روایت صحیح است.
روایت یازدهم:
عبدالله بن احمد رحمه الله در کتاب سنت ص ۳۸ از وکیع رحمه الله روایت می کند که گفت: هرکس حدیث اسماعیل بن ابی خالد از قیس از جریر از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در باره ی رؤیت خداوند را رد کند بدانید که از گروه جهمیه است.
روایت دوازدهم:
امام آجری رحمه الله در کتاب شریعت ص ۲۲۷ از عمرو بن علی روایت می کند که شنیدم معاذ بن معاذ می گفت: اگر تبت یدا ابی لهب در لوح محفوظ بوده است پس ابولهب گناهی ندارد.
ابو حفص می گوید من این سخن را به وکیع بن جراح گفتم، او گفت: هرکس این سخن را گفته باید توبه کند و در غیر این گرنش زده می شود.
این اثر صحیح است.
اثر سیزدهم:
امام آجری رحمه الله در کتاب شریعت از امام اوزاعی روایت می کند که گفت: باید از روایات گذشتگان صالح پیروی کنی اگر چه مردم قبول نکنند و برحذر باش از رأی و نظر مردم ، اگرچه آنرا زیبا بیان کنند.این روایت صحیح است.
روایت چهاردهم:
ابن حزم رحمه الله در کتابش إحکام الأحکام ( ج۱ ص ۸۹) از امام اسحاق بن راهویه روایت می کند که می گفت: هر کس حدیثی صحیح از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به او رسید سپس بدون هیچ عذری آنرا رد کرد ، او کافر است.
روایت پانزدهم:
امام دارمی رحمه الله (ج۱ ص ۶۰) از مالک بن مغول روایت می کند که امام شعبی به من گفت: آنچه از رسول الله صلی الله علیه واله وسلم به تو رسید قبول کن و آنچه رأی و نظر بود را دور بیانداز.این روایت صحیح است.
روایت هفدهم:
قاضی ابوالحسین محمد بن ابی یعلی در کتاب طبقات الحنابله در معرفی ابراهیم بن احمد بن شاقلا (ج۲ ص ۱۳۵) از او نقل می کند که گفت: هرکس روایاتی را که انسانهای مورد اطمینان روایت کرده اند و هیچ مشکلی در سند آن وجود ندارد را رد کند در واقع به اسلام حمله کرده است زیرا اسلام به همین وسیله به ما رسیده است.
روایت هجدهم:
حسن بن علی بربهاری در کتاب شرح السنه (ص۱۱۳) می گوید: اگر شنیدی که شخص از روایات ایراد می گیرد و یا آنها را رد می کند یا اینکه به دنبال چیزهایی است که در روایات نیامده اند در اسلام او شک کن و شک نداشته باش که او به دنبال هوای نفس خویش و انسانی بدعت گذار است.
همچنین می گوید(ص۱۱۹): اگر نزد شخصی حدیث بیان کردی اما او آن را نپذیرفت و گفت قرآن می خواهم، شک نداشته باش که او عقاید زندیقان را دارد پس از کنارش برخیز و رهایش کن.
همچین می گوید(ص ۱۲۸): روا نیست به شخصی لقب صاحب سنت داده شود مگر اینکه خصلتهای سنت در او وجود داشته باشد.
روایت نوزدهم:
خطیب در «الفقیه والمتفقه» ج ۱ص ۱۵۲ میگوید: در موارد زیادی سنت و احادیث بر خلاف رأی آمده است ومسلمین چارهای جز پیروی از آن را ندارند، و از چنین مواردی است که علما و اهل دین آنان را از پیروی از رأی و مخالفت سنت و حدیث بر حذر داشته اند.
-دیه قطع انگشتان دست مثل دیه قطع دست از بازوست و دیه هر یک از این دو شش هزار دینار است.
و از آن جمله اینکه اگر هر دو چشم کور شوند مثل این است مه گوشها قطع شوند سپس دیه هر یک دوازده هزار است.
و در زخم موضحه سر دویست دینار است.
ـ زن حائض قضای روزه را بیاورد اما قضای نماز را نیاورد.
ـ همه این موارد را براساس رای است آیا در این چنان مواردی مسلمین باید چکار کنند؟ و در کتاب الاحکام فی اصول الاحکام ابن حزم موارد زیادی از این قبیل ذکر شده است.