تفاوت یک انسان مادّی با یک انسان موحّد در اینست که مادّی واجب الوجود را ماده می داند ولی انسان موحّد واجب الوجود را خداوند ( موجود باشعور ) می داند .
بحث سر اینست که آیا ماده می تواند واجب الوجود باشد یا خیر ؟
واجب الوجود همانگونه که از نامش پیداست یعنی موجودی که اگر نباشد هیچ چیز پدید نمی آید .
یعنی موجودی که نیاز به علت ندارد . بالضروره این موجود باید وجود داشته باشد و الا هیچ چیز وجود پیدا نمی کرد
دسته: اعجاز خداوندی
تفاوت یک انسان مادّی با یک انسان موحّد در اینست که مادّی واجب الوجود را ماده می داند ولی انسان موحّد واجب الوجود را خداوند ( موجود باشعور ) می داند .
بحث سر اینست که آیا ماده می تواند واجب الوجود باشد یا خیر ؟
واجب الوجود همانگونه که از نامش پیداست یعنی موجودی که اگر نباشد هیچ چیز پدید نمی آید .
یعنی موجودی که نیاز به علت ندارد . بالضروره این موجود باید وجود داشته باشد و الا هیچ چیز وجود پیدا نمی کرد .
دیدگاه افراد مادّی اینگونه است که بر اثر ترکیب اتمها در طول زمان های طولانی این اَشکال پیچیده از اشیاء بوجود آمده است . یعنی از آنجا که ماده از ازل بوده است بنابراین در طول زمان های بسیار طولانی ، این اتم ها ترکیب شده و این گونه ترکیب های پیچیده ایجاد شده است .
و دیگر اینکه در طول زمان تکامل نقش اساسی دارد . یعنی انسان ابتدا ترکیبات تک سلولی بوده و به تدریج و در طول زمان با ترکیب شدن اتم ها به شکل فعلی رسیده است!
فرض کنید سنگ بزرگی در یک جاده افتاده است .
یک راننده می آید و می خواهد که آنرا از جای خود حرکت دهد اما توانش را ندارد . صبر می کند تا راننده ی بعدی هم بیاید . به او می گوید که کمکم کن تا این سنگ را از جای خود تکان دهیم . او می گوید که به شرطی به تو در این کار کمک می کنم که راننده ی بعدی هم بیاید و ما را در این کار کمک کند .
راننده ی بعدی هم می آید و وقتی که از او نیز درخواست کمک می کنند او هم می گوید که به شرطی کمکتان می کنم که راننده ی بعدی هم بیاید .
اگر این روال میلیون ها سال هم ادامه پیدا کند سنگ از جای خود تکان نمی خورد .
اما اگر فردایش بیاییم و ببینیم که سنگ از جای خود تکان خورده است نتیجه می گیریم که یک راننده آمده و بدون اینکه شرط رانندگان قبلی را تکرار کند اقدام به جابجا کردن سنگ نموده است .
حال به این جهان نگاه می کنیم .
اگر به شیء بگوییم موجود باش می گوید به شرطی موجود می شوم که علتم وجود داشته باشد . اگر به علتش بگوییم وجود داشته باش می گوید به شرطی وجود پیدا خواهم کرد که علتم وجود داشته باشد و این روند ادامه پیدا می کند .
اما میبینیم که در این جهان چیزهای زیادی وجود دارد ( سنگ از جای خود تکان خورده است ) بنابراین نتیجه می گیریم که یک موجود آمده است و برای وجودش این شرط را نگذاشته است که به شرطی وجود خواهم داشت که علتم وجود داشته باشد .
بنابراین در وجود یک واجب الوجود شکی نیست . همانطور که بیان شد اگر واجب الوجودی نمی بود چیزی خلق نمی شد .
اما اینکه این واجب الوجود چیست و آیا ماده می تواند واجب الوجود باشد یا خیر بحثی است که مناسب است در ادامه حول آن گفتگو شود .
اما اثبات می شود که ماده نمی تواند واجب الوجود باشد . و آن از اینجا اثبات می شود که واجب الوجود باید در تمام صفات بینهایت باشد و این نیز قابل اثبات است.