“اتمام حجّت در معامله ی نسیه با افزوده قیمت” ۷

 تألیف: عبدالرحمان عبدالخالق

 ترجمه: ولی محمد شجاعی

چهارم: سد ذریعه:

سد ذریعه، اصل بزرگی از اصول فقه است و بدین معناست که: کار مباحی که در پی آن شرّی بزرگ تر از منفعتش موجود باشد. عقل و منطق نیز خواهان این اصل است و شریعتِ ریزبین حکیم هم، آن را به ارمغان آورده است.
چنان که الله تعالی دشنام دادن معبودان باطل مشرکین را حرام دانست تا از دشنام دادن مشرکین به الله یکتا پیش گیری شود. الله متعال می فرماید:*وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ… : (آن هایی را که جز الله می خوانند دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی(و) به نادانی، الله را دشنام خواهند داد) .  
  رسول الله از مسافرت با قرآن به سرزمین دشمن ممانعت نمود تا مبادا به دست شان بیفتد. البته چنین کارهایی در اصل مانعی ندارد و پسندیده است، ولی چون به شر و مشکلی بزرگ تر منجر می شود، شریعت از آن نهی نموده است.  
  برای این اصل، نمونه های فراوانی وجود دارد که قابل شمارش نیست. مانند نهی رسول از خلوت با زن نامحرم  یا وارد شدن به مجلس زنان؛ چرا که ممکن است به افتادن در حرام منجر شود. و نیز مانند نهی رسول الله از هدیه گرفتن از بدهکار. زیرا به ربا منتهی می شود. در حالی که هدیه در ذات خود مشروع است. هم چنین نهی فرموده کسی که صدقه می دهد، صدقه اش را دوباره از آن شخص خریداری کند؛ حتی اگر آن شخص بخواهد آن را در بازار بفروشد. و مثالهای زیادی در این زمینه موجود است. صحابه رضوان الله علیهم هم به این مورد عمل کرده اند. عمر رضی الله عنه فرمانداران را از تجارت باز می داشت که مبادا از قدرت خود سوء استفاده نمایند. در حالی که تجارت در اصل ، مباح است. و صحابه رضی الله عنهم را از مدینه ممنوع الخروج می کرد و از مسافرتشان به دیگر شهرها جلوگیری می نمود که مبادا در بزرگداشت آنان افراط شود و افرادی دنبال آن ها راه بیفتند. با آن که خوب می دانیم در خارج شدن آن ها خیر فراوانی نهفته بود. همین طور می توان به پیشنهاد صحابه در عدم خروج ابوبکر صدیق و عمر و عثمان رضی الله عنهم در جنگ ها، اشاره نمود. آن هم به خاطر حفظ جان خلیفه ی مسلمین. در حالی که شرکت در جهاد واجب است. و دیگر مثال ها… . اما در کل هدف این است که سد ذریعه، اصلی بزرگ از اصول دین است و در قرآن و سنت و عمل صحابه رضی الله عنهم هم ثابت است. فقها و عقلا هم به این اصل عمل کرده اند.
  هر عاقلی خوب می داند اگر در انجام کاری، خیر اندکی موجود باشد، ولی شرّی بزرگ تر در پس آن نهفته باشد، که ترک آن بر انجامش مقدم است و عاقلانه نیست، عواقب وخیم و ناگواری نیز به همراه داشته باشد. بحمدالله اثبات این اصل به روشنی بیان شد.  
  حال فرض کنیم این معامله بدون شک و شبهه مشروع باشد، می پرسیم اگر در مقابل مدت زمان و معامله ی نسیه، پول بیشتری بگیریم چه خیری در آن نهفته است. مگر نه این که این فایده در پی صبر فروشنده، در قبال دیر پرداخت قرض از سوی مشتری است؟!!! آیا کل سودی که در این داد و ستد بدست می آید غیر از این است؟!!!  

زیان ها و عواقب وخیم این معامله:  

الف: باز شدن دروازه ی ربا:  

بزرگترین شرّی که ماحصل این معامله است، باز شدن کامل دروازه ی ربا است. بازرگانان این معامله را دوست دارند چون برای آنان سود ربوی فراوانی در پی دارد. چون کسی که پول نقد ندارد سفته ها، چک ها و … که طلبش را از مشتری اثبات می کند، به بانک ها و شرکت های تسهیلاتی می دهد و در مقابل بانک ها و شرکت ها به وی پول نقد می دهند و از طرفی مشتری که پول ندارد با دادن قسط به این مراکز خوشحال می شود و شتابان به این معامله می پردازد. زیرا با پرداخت اندکی پول پیش یا گاهی بدون پیش پرداخت کالای مورد نظرش را می خرد. و به این ترتیب همه مرتکب ربا می شوند و این دایره ی ملعون، زمانی کامل می گردد، که افراد از سر ناچاری با بانک ها و شرکت های ربوی که به تاجر و مشتری قرض می دهند وارد قرارداد می شوند. با این کار ربا جزئی از اجزاء، بلکه ستونی از ستون های اقتصاد جامعه می گردد و معامله ای که برای مردم عادی می شود، معامله نسیه است. و از طرفی تجار، شرکت ها، بانک ها و… آن قدر پول نقد ندارند که به تمام مشتریان نسیه بدهند، لذا به این تجارت روی می آورند. به این ترتیب برنامه ی اساسی و حتی ستون اقتصادی همه افراد جامعه در اختیار بانک ها و مؤسسه های ربوی قرار می گیرد. و راهی برای تغییر این مسیر نمی ماند. در واقع این سیستم مخوف لعین را، یهود اختراع کرده است تا با آن اقتصاد دنیا را به هم مرتبط سازد. و بدین منظور  پول و اصل سرمایه ی خود را بر زندگی مردم مسلط نموده است. تاکید می کنیم که اگر هیچ دلیلی بر تحریم این معامله نباشد بجز همین نقشه ی یهود، خود این نقشه دلیلی کافی بر بطلان و تحریم این معامله است.

این تجارت بزرگ ترین وسیله شر و فساد است که باید از ریشه و بنیاد بر کنده شود. و صد البته که تا مردم معامله نسیه با افزوده قیمت را مشروع بدانند، محال است بتوان جلوی برنامه های ربوی بانکها را گرفت. حتی نمی توانیم مسیر آن را تغییر دهیم و به جای آن نظام اقتصاد اسلامی را جایگزین کنیم. زیرا زیاده گرفتن ربوی، خود نوع تعامل و استفاده از آنرا به وجود خواهد آورد. و این چیزی است که بانکهای به ظاهر اسلامی مسئول آن هستند و معامله ای به اسم بیع المرابحه (تجارت سودآور برای هر دو طرف) اختراع کرده اند تا از فرق میان معامله نقد و نسیه بهره مند شوند. و به جای اینکه مانند بانکهای ربوی آشکارا قرض ربوی بدهند، کالایی را نقداً خرید میکنند و به مشتری نسیه می فروشند و اضافه قیمت به خاطر نسیه را برای خود میگیرند و آنرا سود می نامند در حالیکه ربا است. الله میداند و شاهد است که کارشان جز ترفندی ربوی نیست و به مراتب از کار بانکهای ربوی که آشکارا سود می دهند، پلیدتر است.  

ب: قرض دادن آسان که مردم راحت به دام آن گرفتار می شوند:
 
دروازه دوم از دروازه های شر و بدبختی که با این معامله گشود شده، آسان قرض دادن به مشتریان است. حال آنکه بدهکاریِ بدون عذر در اسلام ناپسند است. تا جاییکه اگر شخصی مقروض فوت نمود مادامی که قرضش داده نشود آمرزیده نخواهد شد. رسول الله بر کسی که مقروض بود نماز جنازه نمی خواند. سلمه بن اکوع رضی الله عنه روایت میکند: نزد رسول الله بودیم که جنازه ای آورده شد. گفتند: ای رسول الله بر او نماز بخوان. فرمود: «آیا چیزی _ مالی _ به جا گذاشته است»؟ گفتند خیر. فرمود: «بدهکاری دارد »؟ گفتند: سه دینار. فرمود: «شما بر او نماز بخوانید». ابوقتاده رضی الله عنه گفت: _ پرداخت _ قرضش بر من؛ بر او نماز بخوانید. بعد او را نماز داد .  
  البته بعدها که دست پیامبر از لحاظ مالی باز شد، خودش قرض بدهکاران را می پرداخت. چنان که جابر بن عبدالله روایت می کند: که رسول الله بر فرد مقروض نماز نمی گزارد. جنازه ای آورده شد. پرسید: «بدهکار است»؟ گفتند: آری دو دینار. فرمود: «بر دوست خود نماز بخوانید». ابوقتاده گفت: بدهی اش بر من، ای رسول الله. بعد بر او نماز خواند. و چون الله متعال فتوحات زیادی نصیب پیامبرش نمود فرمود: «من از هر مؤمن بر خودش شایسته تر هستم. لذا هر کس قرضی به جا گذاشت، _ پرداختش_ بر عهده ی من است.  و هر کس از خود مالی به جا گذارد از ورثه اش می باشد » .  
  در بخاری و مسلم از ابو هریره رضی الله عنه روایت است، رسول الله فرمود: «هر کس مالی یا حقی را _ بعد از خود_ به جا گذاشت، آن مال از ورّاث اوست. و هر کس خانواده یا قرضی بر جا گذاشت، _ رسیدگی به _ خانواده اش به عهده ی من است و قرضش بر من می باشد ».  
  نکته مورد استناد در این احادیث خطیر بودن بدهکاری و بر حذر داشتن از آن است. همین بس که رسول الله می فرماید: «یُغفَرُ للشَّهیدِ کل ذَنبٍ إلّا الدَّین » : ( هر گناهی از شهید آمرزیده می شود به جز بدهی اش).  
  و از بدی های تسهیل در معامله نسیه از جانب بازرگانان، جذب مردم به معامله ی قسطی و زیاد شدن بدهی هایی است که مردم توان پرداخت آن را ندارند، چرا که پرداخت قرض از یک طرف و پرداخت بهره ی آن از سوی دیگر _ بار قرض آن ها را سنگین تر می کند_.

ج: محروم کردن مردم از فضیلت پس انداز و خوگرفتن به ولخرجی و هدر دادن پول:
 
از دیگر بدی های این داد و ستد عادت دادن مردم به ولخرجی و اسراف است. و این گونه زندگی مردم دگرگون شده است و به زندگی تجملاتی روی آورده اند و طوری خرج می کنند که توان مالی آن را ندارند. به همین سبب گروه زیادی از مردم در وضعیت غیر واقعی زندگی می کنند. می بینی طرف اتومبیل لوکس گران قیمت سوار می شود و از متکا، تشک و مبلمان لوکس استفاده می کند و بیشترین تولیدات کارخانجات از قبیل لوازم تزیینی و تجملاتی مثل تلوزیون، ویدیو، یخچال، ماشین لبایشویی و فِر و …را خریداری می کند، این در حالی است که تمام این وسایل یا اکثرشان قسطی است، به این ترتیب این افراد تمام عمر زیر فشار پرداخت قسط ها می باشند و همیشه در گرداب پرداخت این قسط و آن قسط هستند. این گونه نسیه خریدن، مردم را از فضیلت پاکِ عزم و اراده و خویشتن داری و چشم پوشی از اموال دیگران محروم نموده است. اما در مقابل آن ملتی که ارزش خویشتن داری را حفظ کرد، با پس انداز نمودن، اقتصاد خانواده ی خود را شکوفا و پویا کرد و به تدریج توانایی هایشان افزایش یافت. به خصوص زمانی که دانستند چگونه آن چه پس انداز کرده اند را در پروژه های مفید سرمایه گذاری کنند. اما ملتهای ولخرج که در تلخی و شیرینی و در جاهای مفید و غیر مفید، در خرج کردن اسراف می کنند، پیوسته ملتی گرسنه و سربار دیگران باقی خواهند ماند. و در وضعیت کنونی اقتصاد آن کشورها جز اسراف، ولخرجی، نابودی سرمایه ودست درازکردن به سوی این وآن نیست.

حتی اکثر وسایلی هم که خانواده ها خرید می کنند، از احتیاجات ضروری و اولیه نیست. بلکه تنوع، سرگرمی و مشغول شدن به تور تولیدات این تمدن دروغین و پوشالیِ دنیای ماشینی است و بس. و شیاطین اقتصاد غربی از طریق وام دادن و معاملات قسطی به این امت، به ظاهر کار را برای آنان آسان نموده اند. آن هم به این روش که مشتری با پیش پرداختی اندک یا بدون پیش پرداخت وارد چرخه ی ربای لعین می شود. و تردیدی نیست که باید امروز از معاملهی نسیه با افزوده قیمت بگریزیم، چرا که این آشکارا رباخواری است. اما اکنون که اقتصاد امت ما (نویسنده عرب است) به چرخه ی اقتصاد ربوی غرب متصل شده است، مدام امتی فقیر و بدهکار هستیم که دائماً دست مان دراز است.
اگر مردم ما عادت کنند که فقط با پول نقد خرید کنند، ملتِ دیگری خواهیم شد و اقتصادمان پویا می شود و بر خود اعتماد کرده و می توانیم آن قدر پول خویش را پس انداز کنیم که زندگی خویش را با آن سامان دهیم.
آیا بعد از تمام توضیحات ارائه شده برای انسان عاقل کمتر شکی باقی می ماند که کلاً باید از معامله نسیه دست بکشد؟ حتی اگر این اضافه ی ربوی هم در آن موجود نباشد؟ من نمی گویم که معامله نسیه بدون اضافه ی ربوی حرام است، بلکه مباح است. ولی می خواهم نگاه ها را به این سو معطوف کنم که با در نظر داشت پیامدهای ناگوار معامله ی نسیه، نباید مطلقاً آن را مباح بدانیم. حال اگر گروهی معامله نسیه رسول الله که زره اش را نزد یک یهودی رهن گذاشته بود، دستاویز قرار دهند، باید بگویم: پیامبر علیه افضل الصلاه و السلام  زره اش را در مقابل ۳۰ صاع (تقریباً ۶۶ کیلو گرم) جَو رهن گذاشته تا برای خانواده خویش مواد غذایی تهیه نماید. این کار از روی جبر و از باب ضرورات بوده است نه برای تهیه ی اتاق خواب درجه ی یک یا چیزهایی که مردم با قرض و قسط در آن رقابت می کنند. حال چه برسد به این که این نسیه، با افزایش قیمت ربوی باشد.

و در پایان
شاید کسی بگوید: بعد از این حرف ها دیگر کجا حلالی باقی می ماند ؟  
جواب: واقعاً حلال بسیار وسیع و گسترده و پُر از خیر و برکت است. اما در نقطه ی مقابل، الله متعال ربا را نابود می کند. و رباخوار را به جنگ با الله سبحانه و تعالی می طلبد. تمام آن چه ما در این نوشتار از برادران خود می خواهیم این است که برای یک جنس دو قیمت قرار ندهند. یعنی یک قیمت برای نقد و یک قیمت برای نسیه. تاجرِ خوب مسلمان کالایش را به یک قیمت می فروشد. اگر مشتری پول نقد داشت که کالا را به او تقدیم می دارد. و اگر نقدینگی نداشت یا صبر می کند تا دستش باز شود و این  بهتر از آن است که زیر بار قرض و قسط گرفتار شود، چرا که از این کار نهی شده و الله متعال تمام گناهان به جز قرض را می آمرزد، چرا که بدهکاری یکی از اسباب عذاب قبر است، یا تاجر بدون این که به خاطر نسیه بر قیمت نقد بیفزاید، به مشتری مهلت می دهد تا بتواند بعداً قرضش را پرداخت کند. با این کار برادری اسلامی عظمت یافته و برکت افزون می شود. ما با چشمان خویش نظاره گر هستیم تاجری که به این روش پاک معامله می کند و بر برادران مسلمان خود به خاطر نسیه قیمت ها را نمی افزاید، الله متعال در تجارتش برکت داده و سرمایه اش رشد می کند. حال اگر به او فرصت داده و بعدطلب خود را ببخشد (یا چیزی از طلبش را بکاهد) بدون شک شایسته و بایسته تر است که الله منان در سرای آخرت از او در گذرد. و این گونه جامعه ای مسلمان و دلسوز و پایدار به وجود خواهد آمد نه جامعه ای  که بر مبنای ربا و رباخواری زندگی می کند.

والحَمدُ لله رَبِّ العَالَمِینَ.
پایان ترجمه: ۱۵/ رمضان /۱۴۳۵ ه.ق ۲۲/ تیر/۱۳۹۳ ه.ش

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …