در روایات متواتر از علی بن ابیطالب نقل شده است که ایشان ابوبکر را برترین صحابی پیامبر صلی الله علیه وسلم معرّفی میکرد. محمّد حنفیّه فرزند علی میگوید: از پدرم پرسیدم: «پدر، بهترین فرد پس از رسول خدا کیست؟» گفت: «مگر نمیدانی؟» گفتم: «نه» گفت: «ابوبکر است». عرض کردم: «پس از وی که؟» گفت: «مگر نمیدانی پسرم؟» گفتم: «نه» گفت: «عمر» آنگاه پیشدستی کردم و گفتم: «پدرجان، بعد از او تو! و تو سوّمین نفری» گفت: «پدرت یک تن از مسلمانان است و همان حقوق و تکالیفی را دارد که ایشان دارند».
از علی نقل است که میگفت: «مرا بر ابوبکر و عمر برتری ندهید. هر کس مرا بر ابوبکر و عمر برتری دهد، همانا که افترا زده است».
اصبغ بن نباته از بزرگان اصحاب علی میگوید: از علی پرسیدم: «پس از پیامبر برترین مردمان کیست؟» گفت: «نخست ابوبکر صدّیق است، سپس عمر، سپس عثمان و آنگاه من هستم ای اصبغ. پیامبر را دیدم و از او شنیدم که میفرمود: خداوند مواودی در اسلام نیافریده است پاکیزهتر و پرهیزگارتر و باتقواتر و عادلتر و فاضلتر از ابوبکر صدّیق».
زبیر بن عوام گوید: «از نظر ما برای خلافت شایستهتر و محقتر از همه ابوبکر صدّیق بود. زیرا او یار غار رسول الله و دارای فضائل عظیمی است که ما از آن آگاهی داریم و پیامبر صلی الله علیه وسلم در حیات خود او را امام ما (در نماز) قرار دادهاست».
حسّان بن ثابت در ستایش ابوبکر میسراید:
«وَکانَ حَبُّ رَسُول الله قَدْ عَلِمُوا مِنَ البَـرِیَّهِ لَمْ یَعـدِلْ بِـهِ رَجُـلاً».
یعنی: «او محبوب رسول خدا از میان همه مردم بود و همگان این را میدانند و هیچکس با او برابری نتواند کرد».
عبدالله بن عمر میگوید: «ما در زمان رسول خدا نخست ابوبکر و سپس عمر را بر دیگران تفضیل میدادیم. پیامبر صلی الله علیه وسلم از این مطلب آگاهی داشت و انکاری نمیفرمود».
از امّ المؤمنین عایشه پرسیدند: «اگر پیامبر میخواست خلیفهای تعیین کند، چه کسی را برمیگزید؟» پاسخ داد: «ابوبکر را». پرسیدند، «پس از او چه کسی؟» گفت: «عمر» گفتند: «و پس از وی که؟» گفت: «ابوعبیده بن جرّاح»[۱].
ابوبکر و عمر در دوران حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم، سمت وزارت آن حضرت را داشتند.
جابر بن عبدالله روایت میکند که حضرت رسول درباره ابوبکر فرمود: «او وزیر من و قائم در امّت من است».
پیامبر صلی الله علیه وسلم خطاب به آن دو میفرمود: «اگر شما دو نفر درباره موضوعی اتّفاق نظر داشته باشید، من با شما مخالفتی نخواهم داشت».
در احادیثی منسوب به پیامبر صلی الله علیه وسلم، ابوبکر و عمر به منزله چشم و گوش آن حضرت معرّفی شدهاند. حذیفه بن یمان نقل میکند که روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «تصمیم دارم که مردانی را به این سو و آن سو بفرستم تا کارهای شایسته و بایسته را به مردم بیاموزند». عرض کردند: «با ابوبکر و عمر چه میکنی؟» فرمود: «من از آن دو بینیاز نیستم، زیرا آن دو همچون چشم و گوش دین هستند». و جالب توجّه اینکه ابن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق -از بزرگترین علمای شیعی- در حدیثی از امام رضا و ایشان از پدران بزرگوارش از امام حسین روایت میکنند که رسول خدا فرمود: «ابوبکر به منزله گوش من و عمر به منزله چشم من و عثمان به منزله قلب من میباشند».
عطّار نیشابوری در این باره میفرماید:
چـو پیـغمـــبر ابوبکر و عـمـــــر را | بصر خواند این یک و سمع آن دگر را | |
نبی چون هر دو را سمع و بـصر خواند | کسی کاین دو نــدارد کور و کر مـاند |
روایات بسیاری بر این اساس نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم مسلمانان را درباره امور بعد از مرگش به ابوبکر ارجاع میداد. جهت نمونه، ابن عبّاس و جبیر بن مطعم گویند: زنی به حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و با ایشان در موردی گفتگو کرد و ضمن سخن گفت: «اگر روزی به مدینه آمدم و شما را نیافتم، چه کنم؟» حضرت فرمود: «پیش ابوبکر برو».
قتّاده نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم از مردی شتری خرید و بنا نهاده شد که قیمت آنرا در آینده بپردازد. آن مرد گفت: «اگر آمدم و شما را ندیدم، یعنی شما فوت کرده بودید، چه کنم؟» پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «اگر آمدی و مرا ندیدی، نزد ابوبکر برو و پول خود را از او بگیر». گفت: «اگر آمدم و ابوبکر نبود، یعنی فوت کرده بود، چه کنم؟» فرمود: «نزد عمر برو». مرد بهانهجویی کرد و گفت: «اگر عمر را هم ندیدم و مرده بود، چه کنم؟!» پیامبر صلی الله علیه وسلم از این همه بیشرمی و گستاخی خشمگین شد و فرمود: «اگر عمر هم مرده بود، آنگاه تو هم اگر توانستی بمیر!».
در روایتی از انس بن مالک خادم پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده است که گفت: طایفه بنی مصطلق مرا به خدمت رسول الله فرستادند تا از ایشان بپرسم آنها زکات اموالشان را بعد از وفاتش به چه کسی باید بپردازند؟ آمدم و پرسیدم. فرمود: «به ابوبکر بپردازند».
- پیامبر صلی الله علیه وسلم در آخرین روزهای حیاتش فرمان داد که: «همه درهایی را که به مسجد باز میشوند، مسدود کنید، مگر در خانه ابوبکر. که در میان یارانم هیچ کس را از او بهتر نمیدانم». امام ابن حجر عسقلانی در شرح صحیح بخاری سخن حافظ ابن حبّان را درباره این حدیث نقل میکند که: «حدیث مزبور دلیل است بر اینکه خلیفه پس از پیامبر صلی الله علیه وسلم ابوبکر است. زیرا مطلب را تکمیل کرد آنگاه که فرمود: «تمام دربهای مسجد را ببندید» و بدین ترتیب طمع دیگران را در رسیدن به خلافت قطع کرد».
احادیث فراوانی به دست ما رسیده است که در ضمن آنها پیامبر مسلمانان را به اطاعت از ابوبکر و اقتدا کردن به او فرامیخواند. در روایتی از عبدالله بن عبّاس نقل شده است که گفت: رسول خدا درباره ابوبکر به پدرم چنین سفارش کرد: «به حرفش گوش دهید تا رستگار شوید و فرمانش را اطاعت کنید تا راه سعادت یابید».
علی بن ابیطالب از رسول خدا نقل میکند که فرمود: «نزد من عزیزترین و گرامیترین و محبوبترین افراد، اصحابم هستند. آنها که به من ایمان آوردند و تصدیقم کردند. و عزیزترین و گرامیترین و برترین اصحابم در دنیا و آخرت ابوبکر صدّیق است، زیرا هنگامیکه مردم تکذیبم کردند، او مرا تصدیق نمود و آنگاه که مردم به من کافر شدند، او به من ایمان آورد. مردم مرا آزردند و او به من انس ورزید. مردم مرا ترک کردند و او مصاحبم بود. مردم مرا طرد کردند و او به من زن داد. مردم از من بریدند و او به من گروید و مرا بر نفس و اهل و مالش ترجیح داد. خداوند از طرف من به او پاداش خیر دهد. پس هرکس مرا دوست میدارد، او را دوست داشته باشد و هرکه میخواهد به من احترام کند، به او احترام کند و هرکه میخواهد به خداوند تقرّب جوید، از او اطاعت نماید».
انس بن مالک روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «من ابوبکر و عمر را مقدّم نکردم، بلکه خداوند با مقدّم کردن آنها بر من منّت نهاد. پس از آنها اطاعت کنید و کسی که اراده و گمان بدی نسبت به آنها بکند، گویا اراده بدی نسبت به من کرده است».
و امّا مشهورترین روایتی که در این زمینه موجود است، حدیثی است که با اسناد فراوان از ابن مسعود و حذیفه بن یمان و انس بن مالک از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نقل شده است که میفرماید: «به کسانی که پس از من هستند، ابوبکر و عمر اقتدا نمائید».
با این حال باید توجّه داشت که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم هرگز نمیخواست نظر خود را در این زمینه بر مردم تحمیل نماید و خلافت انتصابی را که ریشه تمام استبدادها در طول تاریخ بوده است، در اسلام پایه گذارد. و با وجود اینکه در مواضع بسیار فرد مورد نظرش را برای جانشینی پس از خود به مردم معرّفی نمود، آنان را آزاد گذاشت تا پس از وفاتش زمامدارشان را به رأی خود برگزینند. گرچه اطمینان داشت آنچه مدّ نظر اوست، برای توده مسلمانان در اولویت قرار خواهد داشت. روایت زیر که با اسناد صحیح و به تواتر نقل شده است، بهترین دلیل بر این مدّعاست:
امّ المؤمنین عایشه و کعب بن مالک و ابوفکیهه و ابوملیکه و محمّد بن منکدر روایت کردهاند که پیامبر صلی الله علیه وسلم در بیماری پیش از وفات خود فرمود: «ابوبکر و پسرش را بخوانید تا سندی نوشته شود که مردم درباره جانشینی او اختلاف نکنند.» سپس فرمود: «لازم نیست، زیرا خدا و مسلمانان نخواهند گذاشت».
همچنین در روایت معتبری از بسطام بن قیس آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم خطاب به ابوبکر و عمر فرمود: «بعد از من کسی بر شما امیر نخواهد شد».
[۱]– ممکن است این شبهه وارد شود که نعوذ بالله حضرت عایشه دروغ گفتهاند ولی اگر بنا بود دروغ بگویند در جریان جنگ جمل دروغ میگفتند قبل از شروع جنگ یک نفر از سران قبایل از ایشان سئوال میکند آیا در این خصوص دستوری از شخص پیامبر داری؟ حضرت عایشه پاسخ میدهند: خیر.