بخاری، کتاب «بدء الخلق» باب: [قوله تعالی: ﴿وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِیمَ خَلِیلٗا﴾]
۳۶۲- «عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و سلم قَالَ: یَلْقَى إِبْرَاهِیمُ أَبَاهُ آزَرَ یَوْمَ القِیَامَهِ، وَعَلَى وَجْهِ آزَرَ قَتَرَهٌ وَغَبَرَهٌ، فَیَقُولُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ: أَلَمْ أَقُلْ لَکَ: لاَ تَعْصِنِی، فَیَقُولُ أَبُوهُ: فَالیَوْمَ لاَ أَعْصِیکَ، فَیَقُولُ إِبْرَاهِیمُ: یَا رَبِّ! إِنَّکَ وَعَدْتَنِی أَنْ لاَ تُخْزِیَنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ، وَأَیُّ خِزْیٍ أَخْزَى مِنْ أَبِی الأَبْعَدِ؟ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: إِنِّی حَرَّمْتُ الجَنَّهَ عَلَى الکَافِرِینَ، ثُمَّ یُقَالُ: یَا إِبْرَاهِیمُ! مَا تَحْتَ رِجْلَیْکَ؟ فَیَنْظُرُ، فَإِذَا هُوَ بِذِیخٍ مُلْتَطِخٍ، فَیُؤْخَذُ بِقَوَائِمِهِ، فَیُلْقَى فِی النَّارِ».
- «از ابوهریره رضی الله عنه از پیامبرصلی الله علیه و سلم روایت شده است که فرمودند: ابراهیم روز قیامت پدرش آزر را در حالی میبیند که صورتش سیاه و غبارآلود شده است، ابراهیم به او میگوید: آیا به تو نگفتم از من نافرمانی مکن؟ پدرش میگوید: امروز از تو نافرمانی نمیکنم (اطاعت میکنم و مرتکب عصیان نمیشوم)، ابراهیم میگوید: خدایا! تو به من وعده دادی که روز قیامت مرا رسوا نکنی و چه رسوایی بدتر از این که پدرم از رحمتت بسیار دور و محروم باشد؟ خداوند متعال میفرماید: من بهشت را بر کافران حرام کردهام، و سپس گفته میشود: ای ابراهیم! زیر پاهایت چیست؟ (به زیر پاهایت نگاه کن)، ابراهیم به زیر پاهایش نگاه میکند و کفتاری پُر مو میبیند که آغشته به خون یا سرگین است، آنگاه دست و پایش گرفته میشود و به آتش انداخته میشود»([۱]).
[۱]– تشبیه «آزر» به «کفتار» و مسخ او به این حیوان، به این خاطر است که در میان حیوانات، کفتار احمقترین آنهاست، زیرا در همه حال غافل است و به چیزی که در اطرافش میگذرد، بیتوجه میباشد. آزر علاوه بر این که به نصایح حضرت ابراهیم بیتوجه بود، او را نیز از خود راند.
در روایتی که ابن منذر آورده است چنین آمده: «فإذا رآه کذلک تبرأ منه وقال: لست أبی» ابراهیم وقتی آذر را مسخشده میبیند، از او روی میگرداند و میگوید: تو پدر من نیستی. [شرح قسطلانی بر صحیح بخاری].