مؤلف میگوید: این رد باور کسانی است که گمان میکنند عبدالمطلب و نیاکانش مسلمان بودهاند و همچنین بیانگر زیان دوستان بد بر انسان است. و بیانگر زیان تعظیم گذشتگان و بزرگان است. یعنی به صورتی که هنگام اختلاف اقوال بزرگان و گذشتگان حجت قرار داده شود.
گفتهاش: (آنگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «برایت از خداوند طلب آمرزش میکنم مگر آن که از طلب آمرزش برایت نهی شوم»). همچنانکه در روایت مسلم آمده است: «اما والله لأستغفرن لک: سوگند به الله برای تو استغفار خواهم نمود»[۱]. نووی میگوید: قسم خوردن بدون درخواست قسم جایز است و قسم در اینجا برای تاکید بر تصمیم استغفار و پاکی نفس ابوطالب است.
ابوطالب کمی قبل از هجرت در مکه در گذشت، ابن فارس میگوید: وقتی ابوطالب وفات یافت پیامبر صلی الله علیه و سلم چهل و نه سال و هشت ماه و یازده روز سن داشت و خدیجه هشت روز بعد از وفات ابوطالب دیده از جهان فرو بست[۲]. آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١١٣﴾ [التوبه: ۱۱۳]. «برای پیامبر و مومنان روا نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان دوزخیاند، آمرزش بخواهند؛ هرچند خویشاوند باشند».
یعنی شایستهی پیامبر صلی الله علیه و سلم و مؤمنان نیست که برای مشرکین طلب آمرزش نمایند و این خبر به معنی نهی است.
طبری[۳] از عمرو بن دینار روایت میکند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «ابراهیم برای پدرش که مشرک بود از خداوند طلب آمرزش کرد و من همواره برای ابوطالب از خداوند طلب آمرزش میکنم تا آن که خداوند مرا از آن نهی کند، آنگاه یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: ما هم برای پدران خود طلب آمرزش میکنیم همانطور که پیامبر برای عمویش طلب استغفار میکند، آنگاه آیهی مذکور نازل شد. اما اینجا اشکالی پیش میآید چون ابوطالب قبل از هجرت وفات یافت. و ثابت است که پیامبر صلی الله علیه و سلم وقتی به عمره رفت نزد قبر مادرش رفت و از خداوند اجازه خواست که برای مادرش طلب آمرزش نماید، آنگاه این آیه نازل شد[۴]. و این دلالت میکند که آیهی مذکور بعد از وفات ابوطالب نازل شده است، اما احتمال میرود که نزول آیه بعداً بوده گر چه سبب آن قبلاً بوده است و نزول آن دو سبب دارد یکی در گذشته بوده و آن ماجرای ابوطالب است و یکی سببی که بعداً رخ داده و آن ماجرای مادر پیامبر صلی الله علیه و سلم بوده است و این را که سبب نزول آیه قبلاً رخ داده و بعداً با تاخیر آیه نازل شده، این تاکید میکند که پیامبر صلی الله علیه و سلم برای منافقین طلب آمرزش نمود تا اینکه از آن نهی شد، پس این اقتضا مینماید که گر چه سبب نزول آیه در گذشته بوده اما آیه بعداً با تأخیر نازل شده است و آنچه مؤلف گفته که خداوند دربارهی ابوطالب نازل کرد که: ﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ﴾ [القصص: ۵۶]. به همین اشاره میکند، چون از آن بر میآید که آیهی اول درباره ابوطالب و دیگران نازل شده و آیهی دوم فقط در مورد او آمده است.
حافظ[۵] میگوید: آنچه احمد از علی رضی الله عنه روایت کرده که گفت: «شنیدم که مردی برای پدر و مادرش که مشرک بودند طلب آمرزش مینماید، این را به پیامبر گفتم، آنگاه خداوند آیه نازل فرمود که: ﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ﴾ [التوبه:۱۱۳][۶].
همچنین ثابت میشود که طلب آمرزش برای مشرکین و دوستی و محبت با آنها حرام است، چون وقتی طلب آمرزش برای آنان حرام باشد، محبت و دوستی با آنها به طریق اولی حرام است.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– این روایت را بخاری ش ۱۲۹۴ و مسلم ش ۲۴ آوردهاند.
[۲]– شرح صحیح مسلم نووی۱/۲۱۵٫
[۳]– فتح الباری و الدر المنثور ۳/۳۸۳ ابن جریر در تفسیرش ۱۱/۴۱ ابن سعد در الطبقات الکبری ۱/۱۲۳-۱۲۴ و ابن عساکر در تاریخ دمشق ۶۶/۳۳۶-۳۳۷ از دو طریق از عمرو بن دینار به صورت مرسل روایت شده است. لفظ از ابن جریر است و حاکم در المستدرک علی الصحیحین ۲/۳۶۶ از طریق أبی حمه محمد بن یوسف یمانی از سفیان بن عیینه از عمرو بن دینار از جابر آن را موصول دانسته است. اسناد آن در ظاهر صحیح است و حاکم آن را صحیح دانسته است. اما به خاطر شاذ بودنش ضعیف است و حاکم گفت: و ابوعلی در مورد روایتش به ما گفت-یعنی شیخش- که هیچ کس را نمیشناسم که این حدیث را به سفیان نسبت داده باشد غیر از أبی حُمَه یمانی که او ثقه و مورد اعتماد است و شاگردان ابن عینه او را مرسل میدانند. و ابن حبان در الثقات (۹/۱۰۴) می گوید: که حاکم اشتباه نموده و روایت غریب آورده است؛ صحیح و درست آن مرسل است (نه موصول).
[۴]– طبرانی المعجم الکبیر ش۱۲۰۴۹ و ابن مردویه چنانکه در الدر المنثور۴/۳۰۲ از ابن عباس روایت شده اما سند آن ضعیف است و در آن دو راوی ضعیف و یک راوی مجهول وجود دارد. ابن کثیر در تفسیرش ۲/۴۰۸ میگوید: حدیث غریب و سیاق عجیبی است و اصل حدیث بدون ذکر شان نزول آیه در صحیح مسلم ش۹۷۶ از ابوهریره آمده است.
[۵]– فتح الباری۸/۵۰۸٫
[۶]– مسند طیالسی ش۱۳۱ و مسند احمد ۱/۱۳۰،۹۹ و سنن ترمذی ش۳۱۰۱ و آن را حسن شمرده است، سنن نسائی ۴/۹۱، مسند ابویعلی ش۳۳۵،۶۱۹ تفسیر ابن جریر۱۱/۳۲ و مستدرک حاکم۲/۳۳۵ و غیره و حدیث صحیح است و حاکم آن را صحیح دانسته است و ذهبی با آن موافق است و ضیاء در المختاره ۵۸۵ و دیگران آن را صحیح دانسته اند.