فرمودهی خداوند متعال: ﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ﴾
مؤلف رحمه الله میخواهد پندار قبرپرستان را رد کند که معتقدند پیامبران و صالحان سود و زیان میرسانند، از این رو از آنها درخواست آمرزش گناهان کرده و میخواهند که مشکلات آنان را حل نمایند و آنان را هدایت کنند و دیگر خواستههای دنیوی و اخروی را از آنها میجویند و بر این باورند که صالحان و پیامبران بعد از مرگ در امور تصرف مینمایند و این کرامت آنهاست.
کتابچهای را که یکی از این قبرپرستان نوشته بود مطالعه کردم، آنها بر کار خود از این گفته استدلال میکنند که میفرماید: ﴿لَهُم مَّا یَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾ [الزمر: ۳۴]. «آنان هرآنچه بخواهند نزد پروردگارشان دارند». و یکی از شاعرانشان در مورد پیامبر صلی الله علیه و سلم میگوید[۱]:
فإنَّ مِن جُودِکَ الدُنیا و ضَرَّتَها |
ومِن عُلومِکَ عِلمَ اللوحِ والقَلَمِ |
دنیا و آخرت از سخاوت تو است و لوح و قلم علم تو میباشد.
وقتی انسان معنی آیه مذکور را بداند و توجه کند که در مورد چه کسانی نازل شده است بطلان گفته و بدی شرک قبرپرستان برایش واضح میشود، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم برترین انسان و نزدیکترین فرد به خداوند بود و مقامش نزد الله از همه بالاتر است اما با وجود این برای هدایت عمویش ابوطالب در دوران حیات ابوطالب و به هنگام مرگش خیلی تلاش کرد، اما موفق نشد و نتوانست او را هدایت کند و سپس بعد از مرگش برای او از خداوند طلب آمرزش نمود، اما ابوطالب بخشیده نشد و خداوند پیامبر را از طلب آمرزش برای او نهی کرد.
پس این بزرگترین توضیح و روشنترین دلیل بر این است که ایشان صلی الله علیه و سلم سود و زیانی را در اختیار ندارد و کارها همه در دست خداوند است و اوست که هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میسازد و هر کسی را که بخواهد عذاب میدهد و هر کسی را بخواهد مورد رحمت خویش قرار میدهد و از هر کسی که بخواهد زیان و بلا را دور مینماید و هر که را بخواهد به بلا گرفتار میکند و او آمرزندهی مهربان است. دنیا و آخرت از وجود سخاوت اوست و او به همه چیز داناست.
اگر پیامبر صلی الله علیه و سلم هدایت، آمرزش گناهان و برطرف کردن مشکلات را در اختیار داشت، ابوطالب که از هشت سالگی ایشان را در آغوش خود پرورش داده بود و بعد از بعثت هشت سال یا بیشتر پیامبر صلی الله علیه و سلم را مورد حمایت و یاری قرار داده بود از همه به این سزاوارتر بود که پیامبر صلی الله علیه و سلم او را هدایت کند و عذاب را از او دور نماید، بلکه خداوند متعال میفرماید: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِکُ لِنَفۡسِی نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ کُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ لَٱسۡتَکۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَیۡرِ وَمَا مَسَّنِیَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ وَبَشِیرٞ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ١٨٨﴾ [الأعراف: ۱۸۸]. «بگو: من برای خودم مالکِ هیچ نفع و ضرری نیستم، مگر آنچه الله بخواهد. و اگر غیب میدانستم، سود بسیاری برای خودم فراهم میساختم و هیچ زیانی به من نمیرسید. من برای مؤمنان تنها هشداردهنده و مژده رسانم».
و میفرماید: ﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ إِنِّی مَلَکٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّۚ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُۚ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ۵٠﴾ [الأنعام: ۵۰]. «بگو: نمیگویم گنجها و خزانههای الله نزد من است. و من، غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ بلکه تنها از چیزی پیروی میکنم که به من وحی میشود. بگو: آیا کور و بینا(با هم) برابرند؟ پس چرا نمیاندیشید؟»
پس آیا ممکن است که بندهای به همهی این آیات الهی ایمان داشته باشد و هم مفهوم شعر مذکور و امثال آن را باور داشته باشد.
خداوند هلاک کند دشمنانش را که در مدح و ستایش پیامبر صلی الله علیه و سلم از حد فراتر رفته و راه افراط را در پیش گرفتهاند.
اما ابن کثیر در بیان معنای این آیه میگوید: «خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و سلم میگوید: تو ای محمد، نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی یعنی هدایت در دست تو نیست و بلکه وظیفهی تو فقط رسانیدن پیام الهی است و خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند و او دارای حکمت بالغه است چنانکه میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ﴾ [البقره: ۲۷۲]. «ای محمد!) هدایت مشرکان بر عهدهی تو نیست؛ ولی الله هر که را بخواهد، هدایت میکند».
و میفرماید: ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾ [یوسف: ۱۰۳]. «هر چقدر که مشتاق باشی،(باز هم) بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
و آیهای که در ابتدای این فصل ذکر شد از همهی این آیات خاصتر است، چون وقتی خداوند میفرماید: ﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ۵۶﴾ [القصص: ۵۶]. «بهطور قطع تو نمیتوانی کسی را که دوست داری، هدایت کنی؛ ولی الله هر که را بخواهد، هدایت میکند. و او به هدایتیافتگان داناتر است».
یعنی خداوند بهتر میداند که چه کسی مستحق و سزاوار هدایت است و چه کسی سزاوار گمراهی است.
در صحیحین ثابت است که این آیه در مورد ابوطالب نازل شده است، ابوطالب پیامبر صلی الله علیه و سلم را حمایت و یاری میکرد و به صورت طبیعی ایشان را دوست میداشت و محبت او نسبت به پیامبر صلی الله علیه و سلم انگیزهی دینی و شرعی نداشت و هنگامی که مرگ ابوطالب فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ایمان و مسلمانشدن فرا خواند، اما او همچنان به کفر خود ادامه داد و بر آن باقی ماند. و حجت و برهان کامل برای خداست.
اگر بگویید که خداوند میفرماید: ﴿وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾ [الشورى: ۵۲]. «تو قطعاً (مردمان را با این قرآن) به راه راست رهنمود میسازی».
این آیه را چگونه میتوان با آیه عنوان فصل جمع کرد؟
در جواب گفته میشود هدایتی که میتوان آن را به صورتی به غیر الله نسبت داد هدایت ارشاد و راهنمایی است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾ «و تو مردم را به راه راست راهنمایی میکنی». یعنی: ارشاد، تبیین و هدایتی که از غیر الله نفی شده هدایت توفیق و ایجاد توانایی برای اطاعت است. و بعضی آن را به این معنا بیان کردهاند.
(مؤلف) میگوید: در صحیح آمده که ابن مسیب از پدرش روایت میکند که گفت: هنگامی که مرگ ابوطالب فرا رسید، پیامبر صلی الله علیه و سلم نزد ابوطالب آمد عبدالله بن أبی امیه و ابوجهل نزد ابوطالب بودند، پیامبر صلی الله علیه و سلم به ابوطالب گفت: «عمو جان بگو لاإله إلاالله، این کلمه را به عنوان دلیل نزد خداوند ارائه میکنم». ابوجهل و عبدالله بن أبی امیه به ابوطالب گفتند: آیا از آیین عبدالمطلب روی میگردانی؟ باز پیامبر صلی الله علیه و سلم سخن خود را تکرار کرد و آنها نیز سخن خود را تکرار کردند آنگاه آخرین چیزی که ابوطالب گفت این بود که گفت: او بر آیین عبدالمطلب است و نپذیرفت که بگوید: لاإله لاالله، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «برایت طلب آمرزش میکنم تا وقتی که از آن بازداشته نشوم».
سپس خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١١٣﴾ [التوبه: ۱۱۳]. «برای پیامبر و مؤمنان روا نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان دوزخیاند، آمرزش بخواهند؛ هرچند خویشاوند باشند».
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– او بوصیری است که این شعر را در قصیدهی برده آورده و این قصیده مشتمل بر انواع و اقسام شرک اکبر میباشد.