الحمدلله
کتابهای تاریخ تماماً درست و دقیق نیستند و بسیاری از روایات دروغ یا ضعیف را نقل کرده اند، بنابراین زیاد قابل اعتماد نیستند مگر آنکه افرادی متخصص با بررسی دقیق، صحیح را از ضعیف و دروغ جدا کند.
چنانکه بعنوان مثال امام طبری در مقدمه تاریخش میگوید:
“خواننده ی کتاب ما باید بداند که در این کتاب اخبار و روایتی را جمع نمودهام و سند و راویان آن را بیان کردهام. پس اگر در این کتابم چیزی در مورد گذشتگان بیان نمودهاند که چون درست نیست و حقیقت ندارد خواننده آن را نمیپسندد، باید بداند که چنین خبری را ما از پیش خود نیاوردهایم و بلکه کسانی آن را آوردهاند که آن را برای ما نقل کردهاند و ما به همان صورت که آنها برای ما نقل کردهاند نقل کردهایم.”( مقدمه تاریخ طبری ص ۵)
بنابراین امام طبری با مقدمهای که برای کتابش نوشته است مسئولیت را به گردن خواننده گذاشته است و به شما میگوید: اگر در این کتابم خبر یا روایتی دیدی که برایت زشت مینمود و قابل قبول نبود، نگاه کن که از چه کسی آن را روایت کردهایم و مسئولیت به گردن کسی است که ما از او روایت کردهایم، و من فقط باید کسی که آن را روایت کرده نام ببرم، اگر ثقه و مورد اعتماد بود روایتش را قبول کن و اگر ثقه و مورد اعتماد نبود روایتش را قبول نکن.
اما با این وجود دو کتاب تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر از جمله کتابهای مفید در زمینه ی تاریخ هستند ولی نه برای همه! بلکه برای کسی که از روایت و سند و آداب پذیرش روایت مقبول و مردود آگاهی داشته باشد، زیرا تمامی محتوای این دو کتاب و دیگر کتابهای تاریخی صحیح و درست نیستند و روایات دروغ و ضعیف در داخل آن کتابها فراوان است که جز محققین نمی توانند روایات درست را تشخیص دهند و کسانی که توانایی تشخیص روایت صحیح از ضعیف را ندارند باید کتابهایی را بخوانند که قبلا توسط محققین و علمای متخصص جرح و تعدیل و روایت شناس پالایش و تصفیه شده باشد. بعبارتی مردم عادی باید کتاب تاریخ طبری (تخریج شده) را بخوانند تا بدانند کدام قسمت درست است و کدام قسمت آن مردود می باشد.
بعضی از فرقه های منحرف همانند تشیع عمدا از این مسئله (که مردم عادی توانایی تشخیص درست و نادرست روایات کتابهای طبری و دیگر کتب تاریخی را ندارند) سوء استفاده می کنند و عمدا روایات دروغ و ضعیف تاریخ طبری و ابن اثیر و دیگران را بعنوان دلیل و برهان ادعاهای فاسد خود مطرح می کنند تا بین جوانان اهل سنت شبهه ایجاد نمایند و متاسفانه مردم عادی هم چون علم کافی را برای تشخیص روایات درست و نادرست ندارند استناد مردود تشیع را بعنوان شبهه پذیرا می شوند. پس باید مواظب باشید و هر روایتی را که از کتابهای اهل سنت ذکر کردند بالافاصله قبول نکنید، ابتدا ببینید آن مطلبی که از کتاب اهل سنت استناد می کنند توسط متخصصین امر بعنوان روایت صحیح پذیرفته شده است یاخیر؟ چه بسا شیعه به روایت ضعیف یا دروغی که داخل کتابهای اهل سنت وجود دارد استناد می کند ولی غافل از اینکه روایت دروغ و ضعیف هرگز مقبول نیست و قرار نیست تمامی روایات صحیح باشند هر چند که در کتابهای اهل سنت موجود باشند.
شیخ عثمان خمیس در کتاب ” حقبه من التاریخ” می نویسد (حتما تا انتها این مطلب بسیار مهم را بخوانید): “تاریخ مسلمین را باید از سر نو نوشت و آن را از منابع زلال آن فرا گرفت به خصوص در مواردی که افراد غیر متعهد و دروغگو آن را تحریف کردهاند، زیرا امت اسلامی ما را از همه ملتها در حفظ تاریخ درست و واقعیاش غنیتر است، و مؤرخین سلف صالح ما اخبار و روایات را جمعآوری کردهاند و درست و نادرست آن را گردآوری نمودهاند و منبع اخبار و اسامی راویان را بیان کردهاند تا خواننده درست و نادرست آن را بداند.
و ما باید در راه سلف صالح خود گام برداریم و این کتابها را پالایش کنیم و درست را از نادرست تشخیص دهیم و اینجاست که ما بهترین جانشینان برای بهترین گذشتگان خواهیم بود…
چگونه تاریخ را بخوانیم؟
ما باید تاریخ را آن گونه بخوانیم که احادیث پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میخوانیم.
ما وقتی بخواهیم احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم را بخوانیم باید تحقیق کنیم که آیا این حدیث از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت است یا نه؟
و ما تا سند و متن را بررسی نکنیم نمیتوانیم به صحت یا عدم صحت حدیث پی ببریم، و اهل علم حدیث و راویان آن را مورد بررسی قرار دادهاند و احادیث آنها را بررسی نموده و درست را از نادرست مشخص کردهاند، و در نتیجه این احادیث از احادیث دروغی و ضعیفی که در لابلایاشان آورده شدهاند پاک شدهاند.
اما تاریخ با حدیث فرق میکند، گاهی میبینیم که بسیاری از روایتهای آن سند ندارند، و گاهی میبینیم که اسناد هست ولی افرادی که در اسناد این روایت هستند افرادی ناشناختهاند و هیچ جایی شرح حالشان بیان نشده است، و هیچ کس از اهل علم در تایید یا ردّ آنها چیزی نگفته است، پس در این وقت حکم کردن در مورد چنین روایتی برای ما دشوار میشود، چون که ما وضعیت بعضی از افراد سند را نمیدانیم.
پس به هنگام خواندن تاریخ باید با دقت و تشخیص درست از نادرست آن را مورد مطالعه قرار داد به خصوص تاریخ اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم.
کتابهای چه کسانی را بخوانیم؟
متأسفانه در دوران ما بسیاری شیفته خواندن کتابهای جدیدی شدهاند که در تاریخ تالیف شدهاند، کتابهایی که فقط به زیبا جلوه دادن یا زشت نشان دادن داستان اهمیت میدهند یا زشتی و زیبایی را هم زمان ارائه میدهند و به درستی و نادرستی توجه نمیکنند مانند کتابهای عباس عقاد(کتابهایی به نام (عبقریات) دارد.)، و کتابهای خالد محمد خالد، یا کتابهای طه حسین.( کتاب (موقعه الجمل وعلی ونبوه والفتنه الکبری) را نوشته است.)
و کتابهای جرجی زیدان (مسیحی) و یا دیگر نویسندههای جدید، و اینها وقتی از تاریخ سخن میگویند فقط به زیبا ارائه دادن داستان و عبارات گیرا اهمیت میدهند، و توجه نمیکنند که آیا این داستانها درست هستند یا نادرست، و بعضی زشت جلوه دادن داستان را مدنظر قرار میدهند، و خلاصه آنچه برایشان مهم است این است که داستانی زیبا به شما ارائه دهند.
پس کتابهای چه کسانی را بخوانیم؟
پاسخ این است که اگر شما میتوانید اسانید را بررسی کنید و سره را ازناسره جدا نمایید پس کتاب امام طبری را مطالعه کنید. زیرا که او در رأس تاریخنویسان قرار دارد، و اگر شما قادر به تشخیص اسناد نیستید تاریخ ابن کثیر (البدایه والنهایه) را بخوانید، و تاریخ الاسلام ذهبی را مطالعه کنید، و بهترین کتاب العواصم من القواصم ابن عربی است که در مورد این برهه از تاریخ اسلام سخن گفته است.
آنچه باید از آن دوری کنیم :
وقتی کتابهای تاریخ را میخوانیم باید از حرکت با رأی و دیدگاه مؤلف بپرهیزیم و بلکه باید به اصل روایت نگاه کنیم نه به رأی و نظر مؤلف، و نیز باید به هنگام خواندن انصاف را مدّ نظر داشته باشیم.
وقتی تاریخ اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میخوانیم باید به دو چیز معتقد باشیم:
اول: اینکه معتقد باشیم که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از پیامبران خدا بهترین انسانها هستند، چون که خداوند تبارک و تعالی آنها را ستوده است و در چندین حدیث بیان شده که اصحاب پیامبر بعد از پیامبران خدا بهترین انسانها هستند و در میان امتها بهترین امت هستند.
دوم: اینکه بدانیم که اصحاب پیامبر خدا معصوم نیستند. بله ما معتقدیم که اگر همه آنها بر چیزی اجماع کنند به خطا نمیروند و اجماع آنان معصوم است چون پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما خبر داده که این امت بر گمراهی اتفاق نخواهد کرد، پس اصحاب از اجماع کردن بر خطا معصومند، اما افراد آنها معصوم نیستند، و فقط پیامبران و ملائکه معصومند، و غیر از پیامبران و ملائکه از دیدگاه ما کسی معصوم نیست بنابراین ما باید معتقد باشیم که اصحاب بهترین انسانها هستند، و نیز معتقد باشیم که آنها معصوم نیستند.
{ احمد در مسند خود از طریق ابی بصره الغفاری ۶/۳۹۶ حدیث ۲۶۶۸۲ این حدیث را روایت کرده است، و ابن ماجه، ک: الفتن – باب سواد الاعظم – ۲/۳۶۷ حدیث ۳۹۹۸ از طریق انس بن مالک روایت کرده است، و ابن ابی عاصم در سنن باب ما ذکر من امر النبی صلی الله علیه وسلم بلزوم الجماعه ص ۳۹ حدیث ۸۰ آن را روایت نموده است}.
در آن یک صحابی مورد عیبجویی قرار گرفته بود قبل از پذیرفتن یا نپذیرفتن آن به سندش نگاه کن، اگر سند صحیح بود پس بدان که آنها معصوم نیستند و مانند سایر انسانها دچار اشتباه میشوند، و اگر سند ضعیف بود از اصل و قاعده کلی پیروی کن و آن اینکه آنها بعد از پیامبران بهترین انسانها هستند. و خداوند اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میستاید و میفرماید:
« مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا». (الفتح: ۲۹).
«محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده خداست; و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند; پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند (تا آنان را به بهشت وارد نماید); نشانه (اطاعت) آنها (از خداوند) در صورتشان از اثر سجده (و عبادت) نمایان است مراد این است که اثر عبادت و صلاح و اخلاص برای خداوند متعال، بر چهره مؤمن آشکار میشود; این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد; این برای آن است که کافران را به خشم آورد، (یعنی: حق تعالی مسلمانان را بسیار نیرومند میگرداند تا مایه خشم و غیظ کافران گردند، ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی (که بهشت است) داده است. (البته این مثل، شامل صحابه رسول الله ص و ن و همه کسانی از افواج ایمان و لشکریان اسلام در گذار عصرها و نسلها میشود که نقش قدمشان را دنبال، و بر راه و روش ایشان رهرو باشند)».
در این خداوند تبارک و تعالی همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را ستوده است، پس اصل و قاعده کلّی در مورد آنها این است که آنان باید ستوده و تمجید شوند، و از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمود: «اصحاب مرا ناسزا نگویید اگر از شما کسی به اندازه کوه احد در راه خدا انفاق کند به اندازه یک مشت یا نیم آنها نمیرسد».(متفق علیه)
پس پیامبر صلی الله علیه وسلم اصحاب و یارانش را ستوده و تمجید کرده است. و در فصل سوّم این کتاب در مورد عدالت اصحاب به تفصیل بحث خواهد شد.
و ابو عبدالله القحطانی میگوید:
لا تقبلن من التوارخ کل ما جمع الرواه وخط کل بنان
از تاریخ همه آنچه را که راویان گرد آوردهاند و هر کسی نوشته است را قبول نکن.
ارو الحدیث المنتقی عن أهله سیما ذوی الأحلام والأسنان
حدیث برگزیده و درست را از اهل آن به خصوص بزرگان و ماهران فن روایت کن.
کابن المسیب والعلا ومالک واللیث والزهری أو سفیان
از افرادی مانند ابن المسیب و العلا و مالک و اللیت و زهری یا سفیان روایت کن.
یعنی وقتی تاریخ صحیح و درستی را فرابگیری بدان که همان است که اینها و افراد ثقه و مورد اعتمادی مانند اینها روایت میکنند، و مانند کسانی مباش که سیره اصحاب پیامبر ص را مورد عیبجویی قرار میدهند و میگویند: تاریخ ما تاریخ سیاهی است، اما چنین نیست که اینها میگویند بلکه تاریخ ما تاریخی درخشان و زیباست که انسان از خواندن آن لذّت میبرد.
و برای اطلاع بیشتر به کتابهای تاریخ چون تاریخ الامم والملوک معروف به تاریخ طبری یا البدایه والنهایه و تاریخ الاسلام ذهبی و دیگر کتابهای معتبر تاریخ مراجعه کنید، اما باید دانست که تاریخ امام طبری مهمترین کتاب در تاریخ اسلامی است و بیشتر مردم از آن نقل میکنند، اهل سنت از تاریخ طبری نقل میکنند و از آن دلیل میگیرند، و همچنین اهل بدعت نیز از آن دلیل میگیرند، اما اینکه چرا تاریخ طبری بر دیگر کتابهای تاریخ مقدم است؟ باید گفت که به خاطر امور زیادی تاریخ طبری بر دیگر کتابهای تاریخ مقدم است که برخی از این امور عبارتند از:
۱ ـ زمان امام طبری به زمان این رخدادها نزدیک بوده است.
۲ ـ امام طبری با سند روایت میکند.
۳ ـ جایگاه والای علمی امام طبری :.
۴ ـ بیشتر کتابهای تاریخ از او نقل میکنند.
و وقتی چنین است پس ما وقتی میخواهیم
گونه میتوان این و آن را تطبیق داد؟
باید دانست که چنان که گفتیم یکی از ویژگیهای تاریخ طبری این است که روایات را با سند ذکر میکند، و اهل سنت از روایات صحیح طبری استفاده میکنند، در صورتی که اهل بدعت درست و ناردست را نقل میکنند، و مهم این است که با خواستهها و امیالشان موافق باشد. بنابراین باید روش امام طبری را در کتاب تاریخش بدانیم.
روش امام طبری در تاریخش
امام طبری : در این مورد با مقدمهای که در اوّل کتابش نوشته است ما را راحت کرده است، و ای کاش کسانی که این تاریخ را میخوانند این مقدمه را میخواندند.( بلکه هر کس که کتابی را میخواند باید مقدمه آن را بخواند تا شیوه مؤلف را بداند).
امام طبری در مقدمه تاریخش میگوید:
خواننده کتاب ما باید بداند که در این کتاب اخبار و روایتی را جمع نمودهام و سند و راویان آن را بیان کردهام. پس اگر در این کتابم چیزی در مورد گذشتگان بیان نمودهاند که چون درست نیست و حقیقت ندارد خواننده آن را نمیپسندد، باید دانست که چنین خبری را ما از پیش خود نیاوردهایم و بلکه کسانی آن را آوردهاند که آن را برای ما نقل کردهاند و ما به همان صورت که آنها برای ما نقل کردهاند نقل کردهایم.( مقدمه تاریخ طبری ص ۵)
فکر میکنم امام طبری با مقدمهای که برای کتابش نوشته است مسئولیت را به گردن خواننده گذاشته است و به شما میگوید: اگر در این کتابم خبر یا روایتی دیدی که برایت زشت مینمود و قابل قبول نبود، نگاه کن که از چه کسی آن را روایت کردهایم و مسئولیت به گردن کسی است که ما از او روایت کردهایم، و من فقط باید کسی که آن را روایت کرده نام ببرم، اگر ثقه و مورد اعتماد بود روایتش را قبول کن و اگر ثقه و مورد اعتماد نبود روایتش را قبول نکن.
و بیشتر محدثین نیز چنین کردهاند و شما اگر به غیر از صحیحین که بخاری و مسلم فقط به ذکر احادیث صحیح متعهد شدهاند به کتاب دیگری از کتابهای حدیث مانند ترمذی یا سنن ابی داود یا دار قطنی یا دارمی یا مسند احمد و غیره مراجعه کنی میبینی که آنها سند حدیث را برایت بیان میکنند و خود را فقط به ذکر احادیث صحیح ملزم نکردهاند، و بلکه سند را برایت بیان کردهاند و تو باید به اسناد نگاه کنی، پس اگر سند حدیث صحیح بود آن را بپذیر و اگر صحیح نبود آن را قبول نکن. و همچنین طبری خودش را ملزم نکرده که فقط اخبار صحیح را ذکر کند بلکه او متعهد شده که اسم ناقل خبر و روایت را ذکر کند. پس بنابراین امام طبری مسئولیتی ندارد.
و امام طبری در کتاب تاریخش روایات زیادی از فردی به نام لوط بن یحیی که کینهاش ابی مخنف است ذکر کرده است، و امام طبری از این فرد پانصد و هشتاد و هفت (۵۸۷) روایت نقل نموده است و این روایتها از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم آغاز میشوند و پایان بخش آن روایاتی است که مربوط به خلافت یزید هستند، و این برهه تاریخی برههایست که در این کتاب ما از آن سخن خواهیم گفت، و واقعه سقیفه بنیساعده، حکایت شوری، اموری که به خاطر آن شورشیان علیه عثمان رضی الله عنه شوریدند و سپس او را کشتند، و خلافت علی، جنگ جمل، معرکه صفین، قضیه تحکیم، جنگ نهروان، خلافت معاویه، کشته شدن حسین، همه این رخدادها در این برهه از تاریخ اتفاق افتادهاند، و در همه این موارد ابی مخنف روایاتی دارد که اهل بدعت از آن استناد میکنند و مورد پسندشان میباشد.
تنها ابو مخنف نیست بلکه او معروفترین راویان است و غیر از او فردی مانند الواقدی (محمد بن عمر بن واقد، شرح حال وی را نگاه کنید در تهذیب التهذیب ۹/۳۶۳ ومیزان الاعتدال ۳/۶۶۲٫) که متهم به دروغگویی است. و روایاتش قابل قبول نیست نیز در این مورد روایاتی دارد، تردیدی نیست که واقدی مورخ بزرگ و آگاه به تاریخ است اما او مورد اعتماد نیست. و سومی سیف بن عمر التمیمی است که او نیز مورخ معروفی است اما روایات او قابل قبول نیست و متهم است. و همچنین کلبی که دروغگویی معروف است، پس بنابراین باید انسان در روایت این افراد و امثالشان تحقیق کند.
به ابو مخنف باز میگردیم، ابن معین درباره او میگوید: ثقه و مورد اعتماد نیست. و ابو حاتم میگوید: حدیث او قابل قبول نیست. و باری ابو حاتم را درباره ابو مخنف پرسیدند دستهایش را به همدیگر زد و گفت: نیازی به پرسیدن ندارد. و دار قطنی میگوید: ضعیف است. و ذهبی میگوید: ناقلی بد و فاسد است که قابل اعتماد نیست.( میزان الاعتدال ۳/۴۱۹، الجرح والتعدیل ۷/۱۸۲ السان المیزان ۴/۴۹۲٫)
بنابراین شما وقتی تاریخ طبری را باز کردید و روایتی در آن دیدید که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم در آن عیبجویی شدهاند و روایتکننده ابو مخنف بود باید آن روایت را دور بیندازی، چون ابو مخنف آن را روایت کرده است.
و ابو مخنف هم بدعتگذار بوده و هم دروغگو و هم روایات زیادی گفته است”.