اولاً: چه شرف و افتخار بزرگی است که کسی معیت خاصه خداوند را حاصل کند، معیتی که نشان حفاظت و تأیید و نصرت و توفیق است، در این آیه معیت خاصه خداوند برای حضرت پیامبر صلیالله علیه وسلم و حضرت ابوبکر صدیق رضیالله عنه ثابت شده است، زیرا میفرماید:« اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا».
« آن گاه که به یارش گفت: نگران مباش بی گمان خداوند با ماست».
و نفرمود: ان الله معی( خدا همراه من است) بنا براین خداوند معیت خاصهاش را شامل هر دوی آنان فرمود، آری خداوند همراه آنان است نه کافران و تعقیب کنندگانشان، حقا که این افتخار بزرگی است.
هر کس قرآن را بخواند، حقیقت واضح و آشکاری را خواهد یافت و آن این که معیت خاصه هرگز برای هیچ منافق و یا مرتد و کافری وارد نشده است و به این خاطر هنگامی که فرعون به حضرت موسی علیه السلام و همراهانش رسید و همراه موسی علیه السلام کسانی بودند که در آینده مرتد میشدند، خداوند فرمود:« قال اصحاب موسی انا لمدرکون قال کلا إن معی ربی سیهدین »[۱۹]
« یاران موسی گفتند : بی گمان به ما رسیدند{موسی} گفت: هرگز{ چنین نیست} البته پروردگارم با من است که به من راه خواهد نمود».
و نفرمود:ان الله معنا (خدا همراه ماست) در صورتی که هنگامی که خداوند موسی و هارون علیه السلام را به سوی فرعون فرستاد، این معیت شامل هر دوی آنان بود، همان گونه که خداوند میفرماید:« قال لا تخافا اننی معکما أسمع و أری »[۲۰] «گفت: نترسید همانا من همراه شما هستم میشنوم و میبینم».
و در آیه غار میفرماید:« اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا »۲۱]
«انگاه که بیارش میگفت: نگران مباش بی شک خداوند با ماست».
ثانیاً: اندوه چیزی طبیعی است، لذا فرشتگان حضرت لوط علیه السلام را از اندوه خوردن نهی کردند، گفتند: « و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوک و اهلک الا امرأتک». [۲۲]
« گفتند: مترس و نگران مباش که ما نجات دهندگان تو و خانوادهات هستیم مگر زنت …»
خداوند خطاب به حضرت پیامبر صلیالله علیه وسلم میفرماید: « و لا یحزنک قولهم».[۲۳]
« گفتار آنان تو را اندوهگبن نکند» پس اندوهناک بودن حضرت ابوبکر رضیالله عنه هیچ عیب و ایرادی ندارد، پیش از او، پیامبران علیه السلام اندوهگین و محزون شدهاند، و اندوه حضرت ابوبکر رضیالله عنه به خاطر دین بوده است به این دلیل که خداوند اعلام فرمود که همراه اوست.
ثانیاً: خداوند متعال در ابتدای آیه ضمیر را مفرد آوورد و فرمود:« إلا تنصروه فقد نصره الله» و مناسب این بود که افراد ضمیر ادامه داشته باشد، بدین جهت:« فانزل الله سکینته علیه» و اما جملهی بعدی «ثانی اثنین اذهما فی اغار اذ یقولو لصاحبه…» مانند جملهای توضیحی در اثنای کلام است، از این گذشته لازمهی معیت خداوند با بنده این است که آرامش و سکینهاش را بر او فرو فرستد، بنابر این نیازی به تثنیه آوردن ضمیر نبود؛ زیرا مراد حاصل است.
رابعاً: هنگامی که فلانی صاحب و همراه فلانی است، این نشان شدت ملازمت و همراهی است، و از آنجا که ابوبکر رضیالله عنه به شدت همراهی و مصاحبت حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم مشهور بود، خداوند متعال فرمود« اذ یقول لصاحبه» بنابراین نیازی به نام بردن نبود، اما همراهی آنی و چند لحضهای در زندان هیچ فضیلتی ندارد و از آن چیزی فهمیده نمیشود، این دو نوع مصاحبت و همراهی خیلی با هم متفاوتند.
در واقع سخن دربارهی این آیه بسیار است، از خداوند متعال میخواهم که حق را به ما نشان دهد و به پیروی از آن توفیق عنایت کند و باطل را به ما نشان دهد و توفیقمان دهد تا از آن پرهیز کنیم، بی گمان که او بر این کار تواناست.
امام صادق رحمه الله با افتخار میگفت: ابوبکر مرا دو بار به دنیا آورده است؛[۲۴] زیرا مادر امام صادق رحمه الله ام فروه دختر قاسم ابن ابی بکر میباشد و مادر ام فروه، اسماء دختر عبدالرحمن بن ابی بکر رضیالله عنه است. آیا امکان دارد که امام صادق به کسی که شایستگی ندارد، افتخار کند؟
اما استشهاد و استدلال امامان اهل بیت به عملکرد حضرت ابوبکر رضیالله عنه بسیار است، چرا چنین نکنند، حال آنکه حضرت ابوبکر رضیالله عنه از مهاجرین سابقین اولین است، همانانی که خداوند به پیروی از انان دستور داده است، شیعه روایت کردهاند که عروه بن عبدالله از امام باقر رحمه الله در بارهی آراستن شمشیر به طلا و نقره پرسید، وی در جواب گفت : اشکالی ندارد، ابوبکر صدیق رضیالله عنه شمشیرش را زر کوب کرده بود، عروه گفت: میگویید: « صدیق» ؟
عروه میگوید: باقر از جاپرید و رو به قبله کرد و گفت: آری صدیق، آری صدیق، آری صدیق، هر کس به او صدیق نگوید، خداوند قولش را در دنیا و آخرت تصدیق نکند( از او نپذیرد).[۲۵]