آیا موجوداتی را شریک پروردگار قرار میدهند که قدرت آفرینش چیزی را ندارند و خودشان آفریده شده اند…(۳)

پیامبر صلی الله علیه و سلم به پروردگارش پناه برد به خداوندی که بر نفع و ضرر تواناست و بر نابودکردن آنها تواناست و ایشان علیه آنها در نماز فرض با صدای بلند دعا کرد و پشت سر ایشان بزرگان اولیاء به دعای ایشان آمین گفتند.

با وجود همه این چیزها خداوند دعایشان را نپذیرفت بلکه به آن کفار توفیق توبه داد و آنها ایمان آوردند، پس اگر سود و زیان در دست پیامبر صلی الله علیه و سلم می‎بود با آنها در مقابل این کارهای بزرگ و خطرناکی که انجام داده بودند کاری می‎کرد که سزایشان باشد، اما کار همان‎طور است که خداوند می‎فرماید: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ۵٢﴾ [إبراهیم: ۵۲]. «این پیامی برای مردم است تا به آنان هشدار داده شود و بدانند که او یگانه معبود برحق است و (نیز برای) اینکه خردمندان پند بگیرند».

پس چگونه قبرپرستان می‎گویند که اولیا و صالحان سود و زیان می‎رسانند، بلکه معتقدند طاغوت‎هایی- که آنها را جذب کننده و فقرا می‌خوانند- و آنها را به فریاد می‎خوانند، به آنها سود می‎رسانند و هر کسی به آنها پناه ببرد او را یاری می‎دهند و در خشکی، دریا و در سفر و حضر آنها را به فریاد می‎خوانند.

مؤلف می‎گوید: (و در این‌باره از ابوهریره روایت است که گفت وقتی خداوند این آیه را نازل کرد که: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴] «و به خویشاوندان نزدیکت هشدار بده». پیامبر صلی الله علیه و سلم در میان ما بلند شد و گفت: ای گروه قریش، خودتان را نجات دهید، من در برابر خدا برایتان کاری نمی‎توانم بکنم، ای عباس بن عبدالمطلب! در برابر خداوند من برایت کاری نمی‎توانم بکنم، ای صفیه عمّه‌ی پیامبرخدا، برایت در برابر خدا کاری نمی‎توانم بکنم، ای فاطمه دختر محمد، هر چه می‎خواهی از اموال و دارایی‎ام بخواه، اما در برابر خدا برایت نمی‎توانم کاری بکنم).

گفته‌اش: (و در آن) یعنی در صحیح بخاری روایت شده است[۱].

حافظان حدیث در مورد اسم ابوهریره بیش از سی قول گفته‎اند و نووی این را صحیح قرار داده است که اسم ابوهریره عبدالرحمان بن صخر است[۲]. چنان‎که حاکم در «المستدرک» از ابوهریره روایت کرده است که گفت: اسم من در دوران جاهلیت عبدشمس بن صخر بود و آنگاه وقتی مسلمان شدم اسم مرا عبدالرحمان گذاشتند[۳].

و غیر از او دیگران گفته‎اند که اسم او عبدالله بن عمرو بوده است و گفته‎اند ابن عامر بوده و ابن کلبی می‎گوید: اسم او عمیر بن عامر است. و گفته می‎شود که در دوران جاهلیت اسم او عبد شمس و کنیه‎اش ابوالأسود بوده است، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم او را عبدالله نامیده و کینه‎اش را ابوهریره گذاشت.

و دولابی با اسناد خود از ابوهریره روایت می‎کند: «پیامبر صلی الله علیه و سلم او را عبدالله نامید[۴]». او از قبیله‌ی دوس و از بزرگان صحابه، حفاظ و علمای صحابه می‎باشد، بیشتر از دیگران از پیامبر صلی الله علیه و سلم حدیث حفظ کرد و در کتاب‎های حدیث بیش از پنج هزار حدیث از او روایت شد، وی در سال ۵۷ یا ۵۸ یا ۵۹ هجری در سنّ ۷۸ سالگی در گذشت.[۵]

گفته‌اش: (پیامبر صلی الله علیه و سلم در میان ما بلند شد) در روایت صحیح از ابن عباس روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و سلم بر کوه صفا بالا رفت[۶].

گفته‌اش: (وقتی خداوند بر پیامبر این آیه را نازل کرد که: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴] «و به خویشاوندان نزدیکت هشدار بده». عشیره یعنی فرزندان پدر و خویشاوندان نزدیک از سوی پدر و یا به معنی قبیله است. و(الأقربین) یعنی نزدیکان چون خویشاندان نزدیک به نیکی و احسان دینی و دنیوی شما مستحق‎ترند، چنان‎که خداوند متعال می‎فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَهُ عَلَیۡهَا مَلَٰٓئِکَهٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ۶﴾ [التحریم: ۶] «ای مؤمنان! خود و خانواده‌ی خود را از آتشی که هیزمش مردم و سنگ‌ها هستند، حفظ کنید. فرشتگان خشن و سخت‌گیری بر آن گماشته شده‌اند که از آنچه الله به آنان دستور داده، سرپیچی نمی‌کنند و هر چه فرمان می‌یابند، به‌اجرا در می‌آوردند».

و پیامبر صلی الله علیه و سلم در پاسخ کسی که به ایشان گفت: با چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت» گفت: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: مادرت، گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: پدرت و سپس خواهر و برادرت[۷].

زیرا هنگامی که پیامبر، فرمان خدا را در مورد خویشاوندان انجام دهد، این سبب می‎شود تا دیگران بهتر و بیشتر اطاعت نمایند و برای این است که پیامبر در زمینه‌ی دعوت، نسبت به خویشاندان نزدیک دچار رأفت نشده و در ترساندن آنها از عذاب الهی ابایی نداشته باشد، از این رو فرمان یافت تا آنها را بترساند و همچنین خداوند به ایشان فرمان داد تا به طور عام مردم را هشدار دهد و بترساند، چنان‎که می‎فرماید: ﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا٩٧﴾ [مریم: ۹۷].  «‏به‌راستی خواندن قرآن را بر زبانت آسان نمودیم تا با آن به پرهیزکاران نوید دهی و مردم ستیزه‌گر را بترسانی». و می‎فرماید: ﴿لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ۶﴾ [یس: ۶].  «تا به مردمی که پدرانشان هشدار نیافته‌اند و از این‌رو غافل و بی‌خبرند، هشدار دهی». این دو با هم تضادی ندارند، چون انذار و هشدار ویژه‌ی فردی از افراد انذار و هشدار عام است.

«ای گروه قریش خود را نجات دهید» یعنی با توحید خدا، اخلاص عبادت برای او، شرک نورزیدن به او، اطاعت از فرامینش و بازآمدن از آنچه وی نهی کرده، خود را نجات دهید و همه‌ی اینها بهای نجات و رهایی از عذاب خدا هستند، اما اعتماد بر اصل و نسب و ترک اسباب، نزد خداوند فایده‎ای ندارد و سبب نجات از عذاب خدا نمی‎شود.

و پیامبر صلی الله علیه و سلم وقتی فرمود: «در برابر عذاب خدا برایتان نمی‎توانم کاری بکنم» این توهم را دفع نمود که شاید بعضی‎ها گمان کنند که پیامبر صلی الله علیه و سلم با شفاعت خود می‎تواند آنها را نجات دهد، پس وقتی ایشان برای خودش مالک سود و زیانی نیست و اگر نافرمانی خدا را انجام دهد نمی‌تواند عذاب خدا را از خود دفع کند، به طریق اولی نمی‎تواند به دیگران سودی برساند یا زیان را از آنها دفع کند و یا از عذاب خدا را از آنها دور نماید؟ چنان‎که خداوند می‎فرماید: ﴿قُلۡ إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣﴾ [الزمر: ۱۳]. «‏بگو: اگر از پروردگارم نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم». اما شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای بعضی‎ از گناهکاران. لطفی از سوی خدا بر پیامبر و آنهاست، نه اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم برای هر کسی که بخواهد شفاعت می‎کند و هر کس را که بخواهد به بهشت می‎برد.

و در صحیح بخاری[۸] بعد از «لا أغنی عنکم من الله شیئاً» آمده: «یا بنی عبد مناف، لا أغنی عنکم من الله شیئاً»

شاید مؤلف آن را به اختصار ذکر کرده است.[۹]

گفته‌اش: (یا عباسُ بن عبدالمطلب) «ابنَ» منصوب است و در «عباس» رفع و نصب جایز است و همین‎طور در «یا صفیه عمه رسول الله»«ویا فاطمهُ بنتَ محمد»

گفته‌اش: «از مالم هر چه می‎خواهی از من بخواه».

در روایت مسلم از عایشه  رضی الله عنها آمده که گفت: وقتی این آیه نازل شد که:  ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴] پیامبر صلی الله علیه و سلم بلند شد و گفت: ای فاطمه دختر محمد، ای صفیه دختر عبدالمطلب، ای فرزندان عبدالمطلب، هر چه از مالم می‎خواهید از من بخواهید[۱۰]».

پیامبر صلی الله علیه و سلم توضیح داد که او آنها را از عذاب خدا نجات نداده و وارد بهشت نمی‎کند و آنها را به خدا نزدیک نمی‎گرداند و تنها چیزی که آنها را به خدا نزدیک می‎کند و وارد بهشت می‎نماید و از دوزخ نجات می‎دهد، اطاعت از خداوند است.

و اما آنچه از امور دنیا که در توان پیامبر است از آنها دریغ نمی‎ورزد، چنان که فرمود: «از مالم هر چه می‎خواهید از من بخواهید».[۱۱] و چنان که فرمود: «شما با من خویشاوندی دارید که آن را برقرار می‎دارم». احمد و عبد بن حُمَید و ابن منذر روایت کرده‎اند[۱۲]. و امام مسلم در حدیث دیگری نیز آن را روایت کرده است[۱۳].

پس وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم که سرور پیامبران است به خویشاوندان مؤمن خود و به دیگران و به خصوص به بانوی زنان جهان و عمو و عمه‌ی خود می‎گوید که نمی‎تواند برایشان کاری بکند و ایمان داریم که او جز حق نمی‎گوید؛ و وقتی به آنچه بسیاری از مردم در مورد پیامبر صلی الله علیه و سلم و دیگر انبیا و صالحان عقیده دارند ـ که سود و زیان می‎رسانند و از عذاب الهی نجات می‎دهند، تا جایی که صاحب قصیده‌ی «البرده» می‎گوید:

فإنَّ مِن جُودِکَ الدُنیا و ضَرَّتَها

وَمِن عُلُومِکَ عِلمَ اللَّوحِ والقَلَمِ

دنیا و آخرت از بزرگواری و سخاوتمندی تو هستند و علم لوح و قلم از دانش‎های تو است ـ تفکر کنیم توحید برایمان آشکار گشته و غربت دین را در می‌یابیم.

پس آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده کجا و آنچه صاحب «البرده»، بُرعی و امثالشان از مداحان پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌گویند کجا؟

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– بخاری۲۶۰۲ و مسلم۲۰۶٫

[۲]– تهذیب الاسماء، نووی۲/۵۴۶٫

[۳]– بخاری التاریخ الکبیر۶/۱۳۲، و مستدرک حاکم ۳/۵۷۹  ابن عساکر ۶۷/۲۹۸؛ و در اسناد آن راوی مبهمی است.

[۴]– این حدیث را بغوی در معجم الصحابه روایت کرده چنان ‎که در الإصابه ۷/۴۲۶-۴۲۷ آمده و از طریق او ابن عساکر در تاریخ خود ۶۷/۲۹۸ روایت کرده و در اسناد آن ابراهیم بن فضل مخزومی قرار دارد که متروک است. و دولابی در الکنی و الأسماء۱/۱۸۲ از عبیدالله بن أبی رافع و مقبری روایت می‎کند که گفته‎اند: اسم ابوهریره قبل از اسلام عبدشمس بود، وقتی مسلمان شد، اسم او به عبدالله بن عامر بن عبدالنشر تغییر یافت. و نشر بتی در سرزمین آنها بود و در اسناد این روایت محمد بن دینار ازدی قرار دارد که حدیثش ضعف دارد و اگر با او در روایت مخالفت نشود حدیث او حسن گفته می‎شود.

[۵]– الاصابه فی تمییز أسماء الصحابه ۷/۴۲۵٫

[۶]– صحیح بخاری ۴۶۸۷ و صحیح مسلم۲۰۸٫

[۷]– این حدیث مرکب از دو حدیث است اول روایت ابوهریره که گفت: گفتم: ای پیامبر خدا! چه کسی سزاوارتر است که به او نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت» گفت: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: مادرت، گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: پدرت و سپس هر که برایت نزدیک‌تر باشد. ابن ماجه در سنن به شماره: ۳۶۵۸ روایت کرده و اصل آن در صحیحین است. و مانند آن را معاویه بن حیده روایت کرده است. و دوم روایت بکر بن حارث الأنماری است که گفت: یا رسول الله! چه کسی مستحق‌تر است که به او نیکی نمایم؟ فرمود: مادرت،  پدرت، خواهرت، برادرت و نزدیکانت که بعد از آن می‌آید، این حقی واجب و خویشاوندی است که باید نگه داشته شود. بخاری در الأدب المفرد۴۷، و التاریخ الکبیر۷/۲۳۰ و أبوداود در سنن۵۱۴۰ روایت کرده و اسناد آن حسن است، به شرطی که کُلَیب بن منفعه آن را از جدش بکر حنفی شنیده باشد. و ذهبی در مورد کلیب گفته: او راوی وسط (یعنی نه حجت است و نه رد شده است و به عنوان شاهد اعتبار دارد) است. و این حدیثش با شواهدی که دارد به درجه‌ی حسن می‌رسد. والله أعلم.

[۸]– صحیح بخاری ۲۶۰۲ البغا.

[۹]– این جمله در روایت مسلم ۲۰۶ نیامده و فقط بخاری آن را ذکر کرده است.

[۱۰]– صحیح مسلم، ش۲۰۵٫

[۱۱]– صحیح مسلم۲۰۵ روایت عایشه ل.

[۱۲]– بخشی از حدیثی است که مسلم در صحیح ۲۰۴ و احمد در مسند۲/۳۳۳، ۵۱۹، ۳۶۰ و عبد بن حمید و ابن منذر چنان که در الدر المنثور ۶/۳۲۴ از ابوهریره روایت کرده است. و بخاری در صحیح۵/۲۲۳۳ از حدیث عمروبن عاص به صورت معلق و در الأدب المفرد به صورت موصول آورده است. و در تغلیق التعلیق۵/۸۷ آمده، و من نتوانستم آن را در نسخه‌ی مطبوع بیابم.

[۱۳]– همین حدیث است و حدیثی دیگر نیست. والله أعلم

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …