پیامبر صلی الله علیه و سلم به پروردگارش پناه برد به خداوندی که بر نفع و ضرر تواناست و بر نابودکردن آنها تواناست و ایشان علیه آنها در نماز فرض با صدای بلند دعا کرد و پشت سر ایشان بزرگان اولیاء به دعای ایشان آمین گفتند.
با وجود همه این چیزها خداوند دعایشان را نپذیرفت بلکه به آن کفار توفیق توبه داد و آنها ایمان آوردند، پس اگر سود و زیان در دست پیامبر صلی الله علیه و سلم میبود با آنها در مقابل این کارهای بزرگ و خطرناکی که انجام داده بودند کاری میکرد که سزایشان باشد، اما کار همانطور است که خداوند میفرماید: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ۵٢﴾ [إبراهیم: ۵۲]. «این پیامی برای مردم است تا به آنان هشدار داده شود و بدانند که او یگانه معبود برحق است و (نیز برای) اینکه خردمندان پند بگیرند».
پس چگونه قبرپرستان میگویند که اولیا و صالحان سود و زیان میرسانند، بلکه معتقدند طاغوتهایی- که آنها را جذب کننده و فقرا میخوانند- و آنها را به فریاد میخوانند، به آنها سود میرسانند و هر کسی به آنها پناه ببرد او را یاری میدهند و در خشکی، دریا و در سفر و حضر آنها را به فریاد میخوانند.
مؤلف میگوید: (و در اینباره از ابوهریره روایت است که گفت وقتی خداوند این آیه را نازل کرد که: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴] «و به خویشاوندان نزدیکت هشدار بده». پیامبر صلی الله علیه و سلم در میان ما بلند شد و گفت: ای گروه قریش، خودتان را نجات دهید، من در برابر خدا برایتان کاری نمیتوانم بکنم، ای عباس بن عبدالمطلب! در برابر خداوند من برایت کاری نمیتوانم بکنم، ای صفیه عمّهی پیامبرخدا، برایت در برابر خدا کاری نمیتوانم بکنم، ای فاطمه دختر محمد، هر چه میخواهی از اموال و داراییام بخواه، اما در برابر خدا برایت نمیتوانم کاری بکنم).
گفتهاش: (و در آن) یعنی در صحیح بخاری روایت شده است[۱].
حافظان حدیث در مورد اسم ابوهریره بیش از سی قول گفتهاند و نووی این را صحیح قرار داده است که اسم ابوهریره عبدالرحمان بن صخر است[۲]. چنانکه حاکم در «المستدرک» از ابوهریره روایت کرده است که گفت: اسم من در دوران جاهلیت عبدشمس بن صخر بود و آنگاه وقتی مسلمان شدم اسم مرا عبدالرحمان گذاشتند[۳].
و غیر از او دیگران گفتهاند که اسم او عبدالله بن عمرو بوده است و گفتهاند ابن عامر بوده و ابن کلبی میگوید: اسم او عمیر بن عامر است. و گفته میشود که در دوران جاهلیت اسم او عبد شمس و کنیهاش ابوالأسود بوده است، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم او را عبدالله نامیده و کینهاش را ابوهریره گذاشت.
و دولابی با اسناد خود از ابوهریره روایت میکند: «پیامبر صلی الله علیه و سلم او را عبدالله نامید[۴]». او از قبیلهی دوس و از بزرگان صحابه، حفاظ و علمای صحابه میباشد، بیشتر از دیگران از پیامبر صلی الله علیه و سلم حدیث حفظ کرد و در کتابهای حدیث بیش از پنج هزار حدیث از او روایت شد، وی در سال ۵۷ یا ۵۸ یا ۵۹ هجری در سنّ ۷۸ سالگی در گذشت.[۵]
گفتهاش: (پیامبر صلی الله علیه و سلم در میان ما بلند شد) در روایت صحیح از ابن عباس روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و سلم بر کوه صفا بالا رفت[۶].
گفتهاش: (وقتی خداوند بر پیامبر این آیه را نازل کرد که: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴] «و به خویشاوندان نزدیکت هشدار بده». عشیره یعنی فرزندان پدر و خویشاوندان نزدیک از سوی پدر و یا به معنی قبیله است. و(الأقربین) یعنی نزدیکان چون خویشاندان نزدیک به نیکی و احسان دینی و دنیوی شما مستحقترند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَهُ عَلَیۡهَا مَلَٰٓئِکَهٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ۶﴾ [التحریم: ۶] «ای مؤمنان! خود و خانوادهی خود را از آتشی که هیزمش مردم و سنگها هستند، حفظ کنید. فرشتگان خشن و سختگیری بر آن گماشته شدهاند که از آنچه الله به آنان دستور داده، سرپیچی نمیکنند و هر چه فرمان مییابند، بهاجرا در میآوردند».
و پیامبر صلی الله علیه و سلم در پاسخ کسی که به ایشان گفت: با چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت» گفت: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: مادرت، گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: پدرت و سپس خواهر و برادرت[۷].
زیرا هنگامی که پیامبر، فرمان خدا را در مورد خویشاوندان انجام دهد، این سبب میشود تا دیگران بهتر و بیشتر اطاعت نمایند و برای این است که پیامبر در زمینهی دعوت، نسبت به خویشاندان نزدیک دچار رأفت نشده و در ترساندن آنها از عذاب الهی ابایی نداشته باشد، از این رو فرمان یافت تا آنها را بترساند و همچنین خداوند به ایشان فرمان داد تا به طور عام مردم را هشدار دهد و بترساند، چنانکه میفرماید: ﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا٩٧﴾ [مریم: ۹۷]. «بهراستی خواندن قرآن را بر زبانت آسان نمودیم تا با آن به پرهیزکاران نوید دهی و مردم ستیزهگر را بترسانی». و میفرماید: ﴿لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ۶﴾ [یس: ۶]. «تا به مردمی که پدرانشان هشدار نیافتهاند و از اینرو غافل و بیخبرند، هشدار دهی». این دو با هم تضادی ندارند، چون انذار و هشدار ویژهی فردی از افراد انذار و هشدار عام است.
«ای گروه قریش خود را نجات دهید» یعنی با توحید خدا، اخلاص عبادت برای او، شرک نورزیدن به او، اطاعت از فرامینش و بازآمدن از آنچه وی نهی کرده، خود را نجات دهید و همهی اینها بهای نجات و رهایی از عذاب خدا هستند، اما اعتماد بر اصل و نسب و ترک اسباب، نزد خداوند فایدهای ندارد و سبب نجات از عذاب خدا نمیشود.
و پیامبر صلی الله علیه و سلم وقتی فرمود: «در برابر عذاب خدا برایتان نمیتوانم کاری بکنم» این توهم را دفع نمود که شاید بعضیها گمان کنند که پیامبر صلی الله علیه و سلم با شفاعت خود میتواند آنها را نجات دهد، پس وقتی ایشان برای خودش مالک سود و زیانی نیست و اگر نافرمانی خدا را انجام دهد نمیتواند عذاب خدا را از خود دفع کند، به طریق اولی نمیتواند به دیگران سودی برساند یا زیان را از آنها دفع کند و یا از عذاب خدا را از آنها دور نماید؟ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣﴾ [الزمر: ۱۳]. «بگو: اگر از پروردگارم نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ میترسم». اما شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای بعضی از گناهکاران. لطفی از سوی خدا بر پیامبر و آنهاست، نه اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم برای هر کسی که بخواهد شفاعت میکند و هر کس را که بخواهد به بهشت میبرد.
و در صحیح بخاری[۸] بعد از «لا أغنی عنکم من الله شیئاً» آمده: «یا بنی عبد مناف، لا أغنی عنکم من الله شیئاً»
شاید مؤلف آن را به اختصار ذکر کرده است.[۹]
گفتهاش: (یا عباسُ بن عبدالمطلب) «ابنَ» منصوب است و در «عباس» رفع و نصب جایز است و همینطور در «یا صفیه عمه رسول الله»«ویا فاطمهُ بنتَ محمد»
گفتهاش: «از مالم هر چه میخواهی از من بخواه».
در روایت مسلم از عایشه رضی الله عنها آمده که گفت: وقتی این آیه نازل شد که: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴] پیامبر صلی الله علیه و سلم بلند شد و گفت: ای فاطمه دختر محمد، ای صفیه دختر عبدالمطلب، ای فرزندان عبدالمطلب، هر چه از مالم میخواهید از من بخواهید[۱۰]».
پیامبر صلی الله علیه و سلم توضیح داد که او آنها را از عذاب خدا نجات نداده و وارد بهشت نمیکند و آنها را به خدا نزدیک نمیگرداند و تنها چیزی که آنها را به خدا نزدیک میکند و وارد بهشت مینماید و از دوزخ نجات میدهد، اطاعت از خداوند است.
و اما آنچه از امور دنیا که در توان پیامبر است از آنها دریغ نمیورزد، چنان که فرمود: «از مالم هر چه میخواهید از من بخواهید».[۱۱] و چنان که فرمود: «شما با من خویشاوندی دارید که آن را برقرار میدارم». احمد و عبد بن حُمَید و ابن منذر روایت کردهاند[۱۲]. و امام مسلم در حدیث دیگری نیز آن را روایت کرده است[۱۳].
پس وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم که سرور پیامبران است به خویشاوندان مؤمن خود و به دیگران و به خصوص به بانوی زنان جهان و عمو و عمهی خود میگوید که نمیتواند برایشان کاری بکند و ایمان داریم که او جز حق نمیگوید؛ و وقتی به آنچه بسیاری از مردم در مورد پیامبر صلی الله علیه و سلم و دیگر انبیا و صالحان عقیده دارند ـ که سود و زیان میرسانند و از عذاب الهی نجات میدهند، تا جایی که صاحب قصیدهی «البرده» میگوید:
فإنَّ مِن جُودِکَ الدُنیا و ضَرَّتَها |
وَمِن عُلُومِکَ عِلمَ اللَّوحِ والقَلَمِ |
دنیا و آخرت از بزرگواری و سخاوتمندی تو هستند و علم لوح و قلم از دانشهای تو است ـ تفکر کنیم توحید برایمان آشکار گشته و غربت دین را در مییابیم.
پس آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده کجا و آنچه صاحب «البرده»، بُرعی و امثالشان از مداحان پیامبر صلی الله علیه و سلم میگویند کجا؟
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– بخاری۲۶۰۲ و مسلم۲۰۶٫
[۲]– تهذیب الاسماء، نووی۲/۵۴۶٫
[۳]– بخاری التاریخ الکبیر۶/۱۳۲، و مستدرک حاکم ۳/۵۷۹ ابن عساکر ۶۷/۲۹۸؛ و در اسناد آن راوی مبهمی است.
[۴]– این حدیث را بغوی در معجم الصحابه روایت کرده چنان که در الإصابه ۷/۴۲۶-۴۲۷ آمده و از طریق او ابن عساکر در تاریخ خود ۶۷/۲۹۸ روایت کرده و در اسناد آن ابراهیم بن فضل مخزومی قرار دارد که متروک است. و دولابی در الکنی و الأسماء۱/۱۸۲ از عبیدالله بن أبی رافع و مقبری روایت میکند که گفتهاند: اسم ابوهریره قبل از اسلام عبدشمس بود، وقتی مسلمان شد، اسم او به عبدالله بن عامر بن عبدالنشر تغییر یافت. و نشر بتی در سرزمین آنها بود و در اسناد این روایت محمد بن دینار ازدی قرار دارد که حدیثش ضعف دارد و اگر با او در روایت مخالفت نشود حدیث او حسن گفته میشود.
[۵]– الاصابه فی تمییز أسماء الصحابه ۷/۴۲۵٫
[۶]– صحیح بخاری ۴۶۸۷ و صحیح مسلم۲۰۸٫
[۷]– این حدیث مرکب از دو حدیث است اول روایت ابوهریره که گفت: گفتم: ای پیامبر خدا! چه کسی سزاوارتر است که به او نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت» گفت: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: مادرت، گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: پدرت و سپس هر که برایت نزدیکتر باشد. ابن ماجه در سنن به شماره: ۳۶۵۸ روایت کرده و اصل آن در صحیحین است. و مانند آن را معاویه بن حیده روایت کرده است. و دوم روایت بکر بن حارث الأنماری است که گفت: یا رسول الله! چه کسی مستحقتر است که به او نیکی نمایم؟ فرمود: مادرت، پدرت، خواهرت، برادرت و نزدیکانت که بعد از آن میآید، این حقی واجب و خویشاوندی است که باید نگه داشته شود. بخاری در الأدب المفرد۴۷، و التاریخ الکبیر۷/۲۳۰ و أبوداود در سنن۵۱۴۰ روایت کرده و اسناد آن حسن است، به شرطی که کُلَیب بن منفعه آن را از جدش بکر حنفی شنیده باشد. و ذهبی در مورد کلیب گفته: او راوی وسط (یعنی نه حجت است و نه رد شده است و به عنوان شاهد اعتبار دارد) است. و این حدیثش با شواهدی که دارد به درجهی حسن میرسد. والله أعلم.
[۸]– صحیح بخاری ۲۶۰۲ البغا.
[۹]– این جمله در روایت مسلم ۲۰۶ نیامده و فقط بخاری آن را ذکر کرده است.
[۱۰]– صحیح مسلم، ش۲۰۵٫
[۱۱]– صحیح مسلم۲۰۵ روایت عایشه ل.
[۱۲]– بخشی از حدیثی است که مسلم در صحیح ۲۰۴ و احمد در مسند۲/۳۳۳، ۵۱۹، ۳۶۰ و عبد بن حمید و ابن منذر چنان که در الدر المنثور ۶/۳۲۴ از ابوهریره روایت کرده است. و بخاری در صحیح۵/۲۲۳۳ از حدیث عمروبن عاص به صورت معلق و در الأدب المفرد به صورت موصول آورده است. و در تغلیق التعلیق۵/۸۷ آمده، و من نتوانستم آن را در نسخهی مطبوع بیابم.
[۱۳]– همین حدیث است و حدیثی دیگر نیست. والله أعلم