الحمدلله
برای پاسخ به این سئوال، به مقدمهای کوتاه نیاز داریم و آن این است که: در میان مذاهب اربعهی اهل سنت، مذهب حنبلی برخوردی صریحتر و شفافتر از دیگر مذاهب نسبت به خرافات دارد. از سویی در زمان محمدبن عبدالوهاب(رحمه الله) بیشتر مردم از مسیر صحیح عقیدهی توحیدی فاصله گرفته بودند و در وادی خرافات گام برمیداشتند یعنی عده ای کثیر از مسلمانان فرقه ی تصوف گرفتار بودند و بجای اینکه مستقیما از خدا طلب حاجات نمایند بر سر قبور اولیا می رفتند و از آنها طلب می کردند که همگی این امور بر طبق نص صریح کتاب و سنت حرام و بلکه شرک است.در این میان علما بسیاری به تبیین این شرکیات پرداختند.ولی از بین آنها شخصی عالم بنام محمد بن عبدالوهاب از شجاعت و شهامت بسیاری برخوردار بود و وقتیکه اوضاع و احوال مسلمانان را مشاهده می نمود که چقدر از توحید صدر اسلام دور شده اند، باعث شد که ایشان به تحذیر مسلمانان با این شرکیات بپردازد که در اینکار الله تعالی وی را توفیق داد و با تبیین و روشنگری مسلمانان باعث بیداری آنها از خرافات و شرک شد. دشمنان دین و توحید اعم از تصوف و روافض و استعمار انگلیس که زنده شدن توحید را خطری بر منافع خود می دیدند،به پیروی از سیاست شوم خود: (فَرِّقْ تَسُدْ : تفرقه بینداز و سروری کن) (فَرِّقْ تَسُدْ : تفرقه بینداز و سروری کن) برای ایجاد تفرقهی بیشتر بین مسلمین اقدامات محمدبن عبدالوهاب در روشنگری مسلمانان و باخبر نمودنشان از شرکیاتشان ، را مذهبی تازه نامیدند تا همه را از وی و روشنگریش بهراسانند که متاسفانه برای ایجاد تفرقهی بیشتر بین مسلمین اقدامات محمدبن عبدالوهاب در روشنگری مسلمانان و باخبر نمودنشان از شرکیاتشان ، را مذهبی تازه نامیدند تا همه را از وی و روشنگریش بهراسانند که متاسفانه مسلمانان ناآگاه نیز به پیروی از دشمنان توحید، از ظهور مذهبی نو سخن گفتند .و محمد ابن عبدالوهاب و مبارزه ی وی را با شرک دینی جدید با عنوان وهابی!! نام گذاشتند!!
مهمتر اینکه اصل مسائلی که شیخمحمد تبین و یا تشریح نموده است تازه و نوپیدا نبودهاند. بعبارت دیگر آن نظریاتی که امروزه تحت نام وهابیت تازه جلوه داده میشود چیزی تازه نیست زیرا همان مسائل و نظریات در قرآن بطور واضح و شفاف آمده است و نیز در احادیث پیامبرصلی الله علیه وسلم و دیگرکتب معتبر اهل سنت و جماعت موجود میباشد.
در حقیقت محمد بن عبدالوهاب یک مجدد دینی بودند که توحیدی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر شبه جزیره عرب عرضه نمود ، زنده کرد و همانند ایشان در نفی شرک با دشمنان و کینه توزان که از توحید هراسان بودند روبرو شدند.
در ذیل به نمونه هایی اشاره مینماییم تا « سیه روی شود هرکه در او غش باشد».
(۱) اگر اعتقاد به شرک بودن استغاثه طلب فریادرسی از غیرخدا «نشانهی وهابی بودن باشد» باید پذیرفت که پیامبرصلی الله علیه وسلم ، اهل بیت ایشان، خلفای راشدین، ائمهی اربعه و علمای اسلام و … همهی آنها و پیروانشان وهابی هستند. زیرا:
الف) خداوند متعال میفرماید: ]إذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم[ «هنگامیکه شما مسلمین پروردگارتان را به فریادرسی خواستید پس برای شما استجابت نمود»(انفال/۹). و باز خداوند میفرماید:
(إن الذین تدعون من دون الله عباد أمثالکم) «کسانی را که به غیر از خدا میخوانید بندگانی مثل خودتان هستند»(اعراف/۱۹۴).
یعنی همچنانکه شما مخلوق و نیازمند هستید و قادر نیستید به فریاد کسی برسید، آنها -بندگانی را که از ماورای عالم به شهادت میخوانید- نیز نمیتوانند به فریاد شما برسند. زیرا تمامی بندگان خدا خودشان سراپا نیازمند هستند. حال هر چند بسیار صالح و پاک هم باشند هرگز قادر به نصرت و یاری دادن دیگران نیستند. چنانکه خداوند یگانه و بیشریک میفرماید:
(والذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم) «کسانی که بغیر از خدا میخوانید توانایی یاری دادن شما را ندارند»(اعراف/۱۹۷).
اساساً بندگان صالحی که از این دنیا رفتهاند و یا اینکه زندهاند ولی با ما فاصلهی مکانی زیادی دارند، از احوال ما بیخبر هستند. بفرضی الله عنه هم که مطلع باشند نمیتوانند دعای ما را استجابت کنند.
چنانکه در قرآن کریم میخوانیم:
(إن تدعوهم لا یسمعوا دعائکم و لو سمعوا ما استجابوا لکم)« اگر آنها (غیرخدا) را بخوانید دعای شما را نمیشنوند. اگر (بفرضی الله عنه محال) هم بشنوند نمیتوانند دعای شما را استجابت کنند»(فاطر/۱۴).
بعلاوه تنها کسی میتواند به فریاد آدمیان برسد که قدرت خلق و آفرینش داشته باشد، چون خداوند میفرماید:
(والذین یدعون من دون الله لا یخلقون شیئا و هم یخلقون)« وکسانی را که غیر از خدا میخوانند چیزی را خلق نکردهاند آنها خودشان هم مخلوق(نیازمند) هستند»(نحل/۲۰).
وقتی کسی معتقد باشد قراردادن واسطهای مرده، بین خود و خدا باطل است. بهمین دلیل او را وهابی بنامند باید قبول نمود که همهی مسلمانان پیرو قرآن و سنت صحیح وهابی باشند.
یعنی: علما در مورد رسیدن ثواب قرائت قرآن به مرده اختلاف دارند، ولی قول راجح و مشهور مذهب امام شافعی و پیروان او و جمعی از علما این است که ثواب قرائت قرآن به مرده نمیرسد.
زیرا خدای متعال میفرماید:
(فاستقیموا إلیه و استغفروه و ویل للمشرکین)« به سوی خدا مستقیماً روی آورید و از او آمرزش بخواهید و هلاکت بر مشرکان باد» (فصلت/۶).
علامه زمخشری صاحب تفسیر کشاف با توجه به عبارت «فاستقیموا الیه» و تفاوت آن با عبارت «فاستقیموا له» در تفسیر آیهی مذکور میفرماید: (فاستووا الیه بالتوحید و إخلاص العباده و غیرذاهبین یمینا و لا شمالا و لا ملتفتین إلی ما یسول لکم الشیطان من إتخاذ الاولیاء و الشفعاء و توبوا إلیه مما سبق لکم من الشرک)
« با توحید و اخلاص در بندگی مستقیماً به سوی خدا روی آورید و به راست و چپ نروید و به فریبهای شیطان توجه نکنید که شما را به دست گرفتن متوسل شدن اولیاء و شفیعان تشویق میکند و از شرک گذشتهی خود به سوی خدا توبه کنید».
گر کسی معتقد باشد ساختن گنبد و بارگاه روی قبور حرام است و بهمین دلیل او را وهابی بدانند باید اذعان داشت که پیامبر صلی الله علیه وسلم امام بخاری، مسلم، نووی و پیروانشان وهابی باشند زیرا در صحیح مسلم آمده است:
(عن جابر رضی الله عنهی الله عنه قال : نهی رسول الله صلی الله علیه وسلم أن یجصص القبر و أن یقعد علیه و أن یبنی علیه)« از جابر(رضی الله عنه) نقل شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم از گچکاری و سنگکاری قبر و نشستن بر آن-یعنی در کنار قبر نشستن و با مردهای که در آن قرار دارد سخن گفته شود و ساختن بنا و عمارت بر آن نهی فرموده است».(ریاض الصالحین، تألیف امام نووی،ص ۴۹۰).
در صحیح مسلم آمده است:
(عن ابی الهیاج الاسدی قال: قال لی علی بن ابیطالب ألا أبعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم أن لا تدع تمثالا إلا طمسته و لا قبرا مشرفا إلا سویته)« از ابوالهیاج اسدی روایت شده که گفت: علی بن ابیطالب به من گفت تو را انتخاب میکنم بر آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم من را بر آن انتخاب کرد وآن این است که هیچ عکس و تصویر و مجسمهای را فرونگذاری جز آنکه آن را پاک نمایی و از بین ببری و هیچ قبری را فرونگذاری جز آنکه آن را تخت نمایی».
ملاحظه میفرمایید آراء و نظریاتی که امروزه بنام وهابیت مورد سوء ظن و لعن قرار گرفته -وتبدیل به حربه و وسیله ای شده برای ترور شخصیتها وترویج و ادامهی بدعتگذاری عیناً در کتب معتبر اهل سنت و شیعه نیز موجود و مورد تأیید میباشد.پس بدون شک اگر کسی از عقل و انصاف و تقوی بهرهمند باشد و رسالهی حاضر را مطالعه کند و دربارهی موارد مستندی که بعنوان نمونه ذکر شده هر چند که دلایل در این باره در قرآن و سنت صحیح رسولالله صلی الله علیه وسلم خیلی زیاد است- اطلاع حاصل نماید به آسانی تصدیق میکند که وهابیت اسمی بی مسمی، نامفهوم و بدون مصداق است.
البته این نامگذاری و کاربرد کلمهی وهابیت توسط انگلیس رواج پیدا کرد و قضیه این بود که: وقتی که روشنگری محمد بنعبدالوهاب برای یکتاپرستی در عبادت و پرستش خداوند شروع شد و دوباره زمینههای توحید الوهیت در میان مردم شروع به رشد کرد، در آن زمان هندوستان مستعمرهی انگلیس بود و در نهایت خرافه پرستی و شرک به سر میبرد. حاجیانی که از هندوستان برای انجام مناسک حج به عربستان میآمدند کمکم در آنجا با این افکار و عقاید صحیح اسلامی آشنا شدند و دوباره در صدد تصحیح عقاید و باورهای خود به خدا و قرآن برآمدند، به همین خاطر آنها نیز با برگشتن به کشورشان شروع به ترویج این دعوت توحیدی در میان مردم کردند و انگلیس از این نظر احساس خطر میکرد زیرا میدانست که این دعوت یک بیداری اسلامی قوی، پابرجا و رستگار است. به همین دلیل در صدد چاره جویی برآمد و مثل همیشه خواست از دسیسه های مکارانهی انگلیسی استفاده کند و برچسبی بر این دعوت بزند، به همین خاطر شایع کرد که این دعوت، دعوتی اسلامی و الهی نیست، بلکه دعوتی وهابیست و آن را منتسب به اسم پدر محمد که عبدالوهاب بود، کرد که در اصل باید دعوت را به اسم صاحب دعوت میکرد و صاحب این دعوت هم محمد بود نه عبدالوهاب پدرش، ولی انگلیس میدانست اگر بگوید این یک دعوت محمدی است در ذهن مردم نمیتواند ایجاد شبه کند، پس شایع کرد که این دعوت، دعوتی وهابیست و آن را منتسب به اسم پدر محمد، که عبدالوهاب است، کرد.
هرگز !! علت بلا و مصیبتها همین افراد هستند که در حقیقت دشمن خدا و خودشان هستند. پس باید خود مسلمانان را سرزنش کرد، نه بیگانگان را. اگر بنایی محکم و استوار باشد. هیچ چیز نمیتواند آن را تخریب و ویران کند. به شرطی که در آن سوراخی به وجود نیامده باشد که کلنگها از آن وارد شوند، مسلمانان نیز چنین هستند. اگر آنان با هم متحد میبودند، کسی نمیتوانست صفوف آنان را بشکند و وحدت آنان را از بین ببرد
در سرزمینهای عربی و اسلامی افرادی هستند که در راه زیان رساندن به شبه جزیره عربستان و اسلام، از ریشه بر کردن آن و اذیت کردن ما مسلمانان تلاش میکنند(همین ایران) اما إن شاء الله تا زمانی که ما زنده هستیم آنان به اهداف شومشان دست نخواهند یافت
اگر مسلمانان با هم متحد باشند و به قرآن و سنت پیامبر ص عمل کنند، خوشبخت و سعادتمند هستند، بیتردید مسلمانان با عمل کردن به آن پیشرفت میکنند، و با یکدیگر بر سر عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر ص و آنچه در آن آمده است و دعوت خالصانه به سوی توحید اتفاق نظر پیدا کنند. بیتردید من به سوی آنان خواهم شتافت و به همراه آنان در هر عمل و حرکتی که انجام میدهند همراه و همگام خواهم بود.
به خدا سوگند من حکومت و قدرت و شکوه آن را نمیخواهم، هدف من فقط جلب رضایت پروردگار و دعوت به سوی توحید است، تا مسلمانان در میان خودشان بر سر تمسک و عمل به آنان اتفاق پیدا کنند. در این صورت من نه به عنوان پادشاه و رهبر بلکه به عنوان یک خادم آنان را همراهی میکنم . .( رجوع کنید به کتاب: تصحیح یک اشتباه تاریخی در مورد وهابیت).
اما اصطلاح سلفی،
سلف به معنی گذشته و گذشتگان است و در اصطلاح به پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب ایشان و تابعین کسانیکه در سه قرن اول اسلام می زیستند گویند. و سلفی کسی است که خود را ملتزم نموده که دین و عقیده خود را مستقیما از آنها اخذ نماید و مخالف نوآوری و بدعت در عقیده و احکام می باشند.
پس با این اوصاف بر تمامی مسلمانان واجب است که از پیامبر و اصحاب ایشان دین بیاموزند زیرا در قرآن آمده که : « وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ». توبه ۱۰۰٫ یعنی: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانى که با نیکوکارى از آنان پیروى کردند خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند و براى آنان باغهایى آماده کرده که از زیر [درختان] آن نهرها روان است همیشه در آن جاودانهاند این است همان کامیابى بزرگ.
که در این آیه کسانیکه از سابقین پیروی می کنند به بهشت وعده داده شده اند.بنابراین تبعیت از آنها در دین و احکام لازمست.
ولی قضیه سلف و پیروی از سلف را بمانند ماجرای روشنگری محمد ابن عبدالوهاب کرده اند . زیرا اگر مسلمانان به عقاید صدر اسلام بازگردند در حقیقت به همان توحیدی دست گرفته اند که محمد ابن عبدالوهاب بخاطر آن امر به معروف نمود و مسلمانان را تبیین نمود.لذا به دشمنی پرداخته و سعی کردند تا از اصطلاح “بازگشت به سلف”، چماقی دیگر شبیه وهابی بسازند تا جلوی توحید گرفته شود و در زیر چماق خود به ترویج شرکیات و خرافات خود بپردازند و از منافع دنیایی خرافاتشان برخوردار شوند. برخوردار شوند.