سلام علیکم.میخواستم معنی کلی حدیث و مفهوم ومقصود زیر را بدانم.
«فوجدت فاطمه على أبی بکر فی ذلک ، فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت …………»
الراوی: عائشه المحدث: البخاری – المصدر: صحیح البخاری – الصفحه أو الرقم: ۴۲۴۰
خلاصه الدرجه: “صحیح”
قبل از جواب بهتره نگاهی به متن حدیث بزنیم(البته ترجمه اش)
حضرت عایشه می فرماید: حضرت فاطمه رضی الله عنها، دختر گرامی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نزد ابوبکر قاصد فرستاد و میراث رسول الله صلی الله علیه وسلم را از وی جویا شد. مطالبه حضرت فاطمه رضی الله عنه مربوط می شد به اموال “فیء” که در مدینه بدست رسول الله صلی الله علیه وسلم افتاده بود و زمین فدک و آنچه از خمس خیبر باقی مانده بود. حضرت ابوبکر رضی الله عنه در جواب فرمود: همانا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: (لانورث ما ترکناه صدقه]۱[ ما پیامبران برای کسی میراث نمی گذاریم آنچه که از ما بماند، صدقه است. فرمود: اولاد و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم از این اموال برای نفقه خود هزینه کنند. و من به خدا سوگند اندکی در صدقه رسول الله صلی الله علیه وسلم تغییر ایجاد نمی کنم همانطور که رسول الله صلی الله علیه وسلم در این اموال عمل کرد، من نیز به همان منوال عمل خواهم کرد. بدین ترتیب حضرت ابوبکر رضی الله عنه انکار کرد از اینکه چیزی از آن اموال به فاطمه رضی الله عنه بدهد. حضرت فاطمه در این باره از حضرت ابوبکر رضی الله عنه ناخشنود گردید، صحبت و حرف زدن را با وی تا دم وفات ترک کرد. …….]۲]
اهل تشیع با استناد به این حدیث و با پشتیبانی حدیث “فاطمه بضعه منی فمن أبغضها أبغضنی” فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناک کند گویا من را غضبناک کرده.۳ ]]میخواهند حضرت صدیق رضی الله عنه را مجرم جلوه دهند.
شیعه میگوید: ابوبکربا خشمگین کردن فاطمه پدر فاطمه صلی الله علیه را ناراحت کرده و چون باعث خشم محمد(ص) شد پس خدا را هم به خشم آورده است!!
بر هیچ کسی پوشیده نیست که این روایت (فاطمه پاره تن …) شان بیانی دارد و آن هم خواستگاری حضرت علی رضی الله عنه از دختر ابی جهل است..که امام بخاری و کتب شیعه نیز آن را نقل کرده اند ..
”إبنبابویه قمى از امام صادق روایت مىکند که فرمود ….: فرد بدبختى نزد فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) آمد و به او گفت: آیا نشنیدهاى که على دختر أبىجهل را خواستگارى کرده است؟! فاطمه گفت: آیا راست مىگویى؟! گفت: راست مىگویم و سه بار تکرار کرد. پس غیرت در وجود فاطمه به جوش آمد! و این بدین خاطر است که خداوند غیرت را در زنان، و جهاد را بر مردان واجب و فرض نموده است… امام صادق مىگوید: پس غم و غصّه در فاطمه به خاطر شنیدن این موضوع، شدّت یافت و تا شب در گوشهاى نشست و در فکر فرو رفت. همان شب، حسن را در آغوش راستش و حسین را در آغوش چپش حمل کرد و دست چپ امکلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت که على نیز وارد شد و اصلاً به او نگاه نکرد، و لذا غم و غصّهاش بیشتر شد، على نمىدانست که چرا او ناراحت است. شرم کرد که او را به بیرون از منزل پدرش بخواند، پس به مسجد رفت تا نماز بخواند و سپس از شن و ماسههاى مسجد جمع کرد و بر آن تکیه داد. زمانى که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فاطمه را اندوهگین و غمناک دید، لباسش را پوشید و به مسجد رفت و در رکوع و سجود خدا را خواند تا غم و غصّه فاطمه را از او بزداید. زمانى که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) خواست از نزد فاطمه خارج شود، دید چهره او کاملاً دگرگون شده و نفسهاى بلندى مىکشد، لذا خواب بر چشمانش گوارا نشد و هیچ قرارى نیافت و به او فرمود: برخیز اى دخترم! پس بلند شد. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) حسن را در آغوش گرفت و فاطمه، دست حسین و امکلثوم را گرفت و به طرف على رفتند در حالى که دراز کشیده بود. پس پیامبر (صلی الله علیه و سلم) پایش را بر پاى علی (رضی الله عنه) زد و با خشم به او گفت: بلند شو اى أباتراب! چقدر آرام و راحتى در حالیکه او را رنجور و ناراحت کردهاى! برو أبوبکر و عمر و طلحه را از خانهشان صدا کن و نزدم بیاور! على خارج شد و آنها را نزد پیامبر (صلی الله علیه و سلم) احضار کرد، پس پیامبر در حضور آنها به على فرمود: اى على! آیا نمىدانى که فاطمه پاره تن من است و من نیز از اویم؟! پس هرکس او را بیازارد، مرا آزرده ساخته و هرکس مرا اذیّت کند، خدا را آزرده است، و هرکس او را بعد از مرگم بیازارد، انگار مرا در زمان حیاتم آزرده است، و هرکس او را در زمان حیاتم بیازارد، گواینکه مرا بعد از وفاتم آزرده است!”.[۴]
طبق این روایت و استدلال شیعیان باید حضرت علی رضی الله عنه را نیز (نعوذ بالله) مجرم شناخت چون ایشان ،فاطمه را و هم پدر فاطمه را به خشم آورد!!! پس در نتیجه خدا را خشمگین کرده است!!
اما این قسمت از حدیث که فاطمه تا آخر عمر با ابوبکر صدیق رضی الله عنه صحبت نکرد…
جواب این است که منظور از سخن گفتن این است که در مورد فدک سخنی نگفت نه اینکه به کل با او قهر کرد.. چون:
اولا: قهر کردن مسلمان از مسلمان بیش از سه روز جایز نیست و فاطمه رضی الله عنها کسی نبود که این موضوع را نداند.
دوما: امام بیهقی از طریق شعبی روایت کرده است که حضرت ابوبکر رضی الله عنه به عیادت حضرت فاطمه رضی الله عنها رفت و حضرت علی خطاب به فاطمهفرمود:(هذا ابوبکر یستاذن علیک) این ابوبکر رضی الله عنه است، می خواهد تو را عیادت کند. قالت:(اتحب ان آذن له) فاطمه گفت: تو دوست داری او مرا عیادت کند؟ حضرت علی رضی الله عنه گفت: آری. فاطمه او را اجازه داد. حضرت ابوبکر رضی الله عنه نزد فاطمه رفت و از او دلجویی کرد و حضرت فاطمه رضی الله عنها نیز از حضرت ابوبکر رضی الله عنه اعلام رضایت کرد. [۵]
از این روایت اینگونه استفاده میشود که ابوبکر صدیق و سیده النساء با همدیگر صحبت کردند و اینکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنیست که ایشان در مورد فدک صحبتی نکردند.
چون حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه فاطمه را راضی کرده بود و این از روایت شیعه به خوبی مشخص است ..
إبنمیثم بحرانى و دنبلى آوردهاند: “أبوبکر به فاطمه گفت: همانا آنچه را که براى پدرت است، براى توست. رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) از فدک، مایحتاج شما را برمىداشت و مابقى را در راه خدا تقسیم مىکرد، و شایسته است که تو نیز همین کار را بکنى که او کرد.. پس فاطمه به آن راضى شد و به أبوبکر عهد داد که همین کار را بکند”.[۶]
یا در روایتى دیگر آوردهاند: “پس أبوبکر بعد از آن نزد فاطمه رفت و براى عمر نیز وساطت کرد، پس فاطمه راضى شد”.[۷]
——————————————————————————————————————————————————————————–
حواشی:
۱ - این حدیث ( لا نورث ما ترکناه) را شیعیان نیز نقل کرده اند.. اصول کافى، کلینى، ج۱، ص۳۴، کتاب فضل العلم، باب ثواب العالم المتعلم. و خمینی در مورد این حدیث میگوید: (الحدیث صحیح) و حتی ابو علی بن ابراهیم (ابراهیم بن هاشم) فهو من کبار الثقات نقل الحدیث/ الحکومه الإسلامیه للإمام الخمینی ص (۹۳).
۲ - صحیح البخاری ـ کتاب المغازی ـ باب غزوه خیبر (۳۹۹۷). مسلم کتاب الجهاد و السیر (۱۷۵۹)..
۳ - صحیح بخاری کتاب النکاح. باب ذب الرجل عن ابنته فی الغیره و الانصاف (۴۹۳۲).
۴ – علل الشرایع، إبنبابویه، ص۱۸۶-۱۸۵، چاپ نجف – همین روایت را شیخ مجلسى نیز در کتابش جلاءالعیون آورده است.
۵ - الفتح ج۶ ص ۳۳۳٫ این حدیث هر چند که مرسل است اما اسناد و نسبتش به شعبی صحیح است. و با این حدیث، اشکال دایر بر ادامه هجران فاطمه با حضرت ابوبکر زائل می گردد. سیوطی، مرسلات شعبی را صحیح قرار داده است. عجلی می گوید: مرسلات شعبی حکم حدیث صحیح را دارند، زیرا او مرسل نمی کند مگر حدیثی را که صحیح باشد.
مسند فاطمه زهرا تالیف جلال الدین سیوطی تحقیق فواز احمد زمرلی ص (۶۹).
۶ – شرح نهجالبلاغه، إبنمیثم بحرانى، ج۵، ص۱۰۷،چاپ تهران – الدرهالنجفیّه، شرح دنبلى، ص۳۳۲-۳۳۱، چاپ تهران.
۷ – شرح نهجالبلاغه، إبنأبىالحدید، ج۱، ص۵۷، چاپ بیروت – شرح إبنمیثم، ج۵، ص۵۰۷ – شرح دنبلى، ص۳۳۱ – حق الیقین، مجلسى، ص۱۸۰، چاپ تهران.