شیعه میگوید: سنی ها خودشان اقرار دارند که عمر بن خطاب در روز حدیبیه شک کرد که رسول الله پیامبر باشد و گمان کرد ایشان دروغگو است و نتیجه میگیرند که با این حساب عمر بن خطاب آدم بدی بوده است و از ما میپرسند : چگونه چنین شخصی را بر علی بن ابی طالب ترجیح میدهید؟
جواب ما :
چون دشمنی با صحابه چشم و عقل شیعه را کور کرده است.
پس از کاه کوه میسازد،
داستان به این صورت بود که:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم در مدینه، در عالم خواب دیدند که خود و اصحابشان وارد مسجدالحرام شدهاند، و ایشان کلید کعبه را به دست گرفتهاند، و همگی طواف کردند و عمره به جای آوردند، و بعضی سرها را تراشیدند و بعضی به جای سرتراشیدن تقصیر کردند. آن حضرت این رؤیای صادقه را برای اصحابشان بازگفتند؛ همه شادمان شدند، و چنان پنداشتند که در همان سال وارد مکه خواهند شد. پیغمبر اکرم صلى الله علیه وسلم نیز به اصحاب فرمودند که قصد عُمره دارند، و اصحاب نیز آماده سفر شدند.
مسلمانان، خصوصآ مهاجران خیلی خوشحال شدند که بزودی شادی مضاعف خواهیم داشت و هم حرم را زیارت میکنیم هم دیدار وطن نصیبمان میشود.
آنها به نیت عمره بدون ساز برگ جنگی عازم مکه شدند.
خبر که به مشرکین رسید قبول نکردند و گروهی را به پیش رسول الله فرستادند که اجازه نمیدهیم وارد مکه شوید.
مسلمانان چون به وعده رسول الله یقین داشتند میدانستند که این شدنی نیست که وارد مکه نشوند!
اما ناگهان با تعجب دیدند که رسول الله، یک قرار داد ظاهرآ ذلت آمیز را امضاء کردند که بر طبق مفاد ان ،مسلمانان آن سال حق عمره را نیافتند اما در عوض اجازه یافتند که سال بعد وارد مکه شوند و مراسم عمره را بجای آرند.
این بر صحابه گران آمد و تقریبا همه مخالف این قرارداد بودند یک بند این قرار داد این بود که اگر مسلمانی کافر شد عیبی ندارد اما اگر کافری مسلمان و مهاجر شد باید به مکه باز گردانده شود ! و درست در بعد از امضاء قراداد یک مسلمانکه از زندان مشرکین فرار کرده بود با زنجیر بر پا ، در حالتی رقت بار بر اردوگاه مسلمانان وارد شد و رسول الله او را باز گرداند و تحویل مشرکان داد.
عمر اینجا شک کرد و متردد شد و به پیامبراعتراض سختی کرد حتی علی وقتی رسول الله از او خواست درخواست مشرکین را قبول کند و بجای محمد رسول الله بنویسد محمد بن عبدالله علی گفت نه پاک نمیکنم
بقیه صحابه هم سه بار از دستور پیامبر که فرمود همینجا()خارج مکه قربانی های خود را ذبح کنید و سر بتراشید سرپیچی کردند و کسی از جای خود تکان نخورد.
پیامبر بدون اعتنا به یارانش بلند شد و گوسفند خود را قربانی کرد و سر تراشید و صحابه که این را دیدند همه از ایشان تقلید کردند و فتنه فرو نشست.