آیا صحیح است که دوازده نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم منافق بودند؟! طلحه و ‏زبیر چی؟

در یک کتاب در دانشگاه نوشته بود یک حدیث از مسلم یا بخاری هست که پیامبر میفرمایید دوازده تن از اصحاب من منافق میشوند و در این کتاب تفسیر این حدیث به طلحه وزبیر و سایر صحابی داده بودند ایا چنین حدیثی در صحیحین وجود دارد؟

الحمدلله،

احتمالا منظور آنها حدیثی باشد که در صحیح مسلم آمده:

قال النبى -صلى الله علیه وسلم- « فى أصحابى اثنا عشر منافقا فیهم ثمانیه لا یدخلون الجنه حتى یلج الجمل فى سم الخیاط ثمانیه منهم تکفیکهم الدبیله وأربعه ».

یعنی: در میان اصحاب من دوازده منافق هست که هشت نفر از آنان وارد بهشت نمی شوند مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن عبور کند .

اولا بایستی گفت که در این حدیث نفرموده که در آینده دوازده نفر منافق می شوند تا اینکه ادعا داشت که طلحه و زبیر رضی الله عنهما کسانی هستند که منافق می شوند.

ثانیا خود شما قضاوت کنید در کجای حدیث اشاره ای به این دوازده نفر شده است؟ تا اینکه دو نفر از آنها طلحه و زبیر رضی الله عنهما باشند؟!

از طرفی در روایت دیگری با لفظ دیگر آمده که:” فى أمتی اثنا عشر منافقا ” یعنی بجای لفظ ” أصحابى ” از لفظ “امتی” استفاده شده – یعنی دوازده نفر در امتم – و لذا بنا به این روایت می توان گفت که این دوازده نفر جزو اصحاب نیستند بلکه شامل امت محمد صلی الله علیه وسلم می شوند که ممکن است هرکسی را دربربگیرد. از طرفی معنای “در اصحابم” در این حدیث منظور کسانی بوده که بظاهر هم صحبت پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده اند نه اصحاب گرانقدر رسول الله صلی الله علیه وسلم که الله تعالی در قرآن آنها را تمجید می کند.

اما بنا به گفته ی امام ابن کثیر رحمه الله که در تفسیر آیه ی ۷۴ سوره ی توبه نوشته است؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم پس از بازگشت از غزوه ی تبوک مورد هجوم دوازده نفر قرار می گیرند که آن دوازده نفر جزو منافقانی بودند که به ظاهر خود را میان مسلمانان جا زده بودند و در آن هنگام پیامبر صلی الله علیه وسلم به عمار و حذیفه رضی الله عنهم امر نمود تا آن دوازده نفر را تعقیب نمایند سپس آنها نیز آن دوازده نفر را شناسایی کرده و به پیامبر صلی الله علیه وسلم گزارش دادند ولی ایشان بدانها فرمود که این موضوع را کتمان کنند.

اما جز اهل بدعت کسی بدون دلیل و حجت آشکار نمی تواند کسی را بصورت مشخص وارد این دوازده نفر نماید، اللخصوص کسانی را وارد نماید که جزو اصحاب گرانقدر رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند .

ابوسعید روایت کرده می‌گوید: میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف دعوایی ایجاد شده بود، خالد او را دشنام داد، پیامبر صلی الله علیه وسلم  وقتی شنید فرمود: «لا تسبوا أحداً من أصحابی؛ فإنَّ أحدکم لو أنفق مثل أُحُدٍ ذهباً ما أدرک مُدَّ أحدهم ولا نصیفه»

هیچ کدام از أصحاب من را دشنام ندهید، زیرا اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا انفاق کند به اندازه یک مشت آنان و حتی نصف آن هم نمی‌رسد!!.( بخاری: کتاب: فضائل اصحاب النبی ص باب قول النبی لو کنت متخذاً خلیلاً، حدیث ۳۶۷۳٫ ومسلم: کتاب فضائل الصحابه، باب تحریم سب الصحابه، حدیث: ۲۵۴۱ صحیح مسلم ۴/۱۹۶۷٫)

از طرفی طلحه و زبیر رضی الله عنهما جزو عشره ی مبشره یعنی ده نفری که پیامبر صلی الله علیه وسلم آنها را به بهشت مژده داد می باشند:

عن عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه أنَّ النبی صلی الله علیه وسلم قال: «أبوبکر فی الجنه، وعمر فی الجنه، وعثمان فی الجنه، وعلی فی الجنه، وعثمان فی الجنه، وطلحه فی الجنه، والزبیر فی الجنه، وعبدالرحمن فی الجنه، وسعد بن أبی وقاص فی الجنه، وسعید بن زید فی الجنه، وأبو عبیده بن الجراح فی الجنه».( إمام أحمد، أبوداود، ترمذی، وابن ماجه غیره .)

کسانى که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت به بهشت داده است، این ده نفر که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند اینها بهشتى هستند:

۱ ـ أبوبکر صدیق.

۲ ـ عمر بن خطاب.

۳ ـ عثمان بن عفان.

۴ ـ علی بن أبی طالب.

۵ ـ طلحه بن عبیدالله.

۶ ـ زبیر بن عوام.

۷ ـ سعد بن أبی وقاص.

۸ ـ سعید بن زید بن نفیل.

از جابر روایت است که گفت: در روز جنگ أحد وقتی که مسلمانان عقب نشینی کردند رسول خدا در گوشهای همراه با دوازده نفر از جمله طلحه بود. مشرکان بهایشان رسیدند، پس پیامبر فرمود: چه کسی به مصاف این مردم می‏رود؟ طلحه گفت: من. پیامبر فرمود: فعلاً صبر کن. پس مردی از انصار گفت: من بروم؟ پس او رفت و جنگید و به شهادت رسید. سپس رسول خدا نگاه کرد و دید که مشرکان می‏آیند، پس فرمود: چه کسی به مصاف این قوم می‏رود؟ طلحه گفت: من. پیامبر فرمود: فعلاً صبر کن. پس مردی از انصار گفت: من. پیامبر فرمود: تو برو. پس او جنگید و به قتل رسید. پس وضعیت به همین شکل ادامهیافت تا اینکه فقط طلحه در کنار رسول خدا باقی ماند. پس پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: چه کسی به مصاف این مردم می‏رود؟ طلحه گفت: من. پس طلحه به‏اندازه آن یازده نفر جنگید تا اینکه انگشتانش قطع شد و گفت: آخ. پس رسول خدا فرمود: اگر می‏گفتی «بسم الله» ملائک در حالی که مردم به تو نگاه میکردند تو را بالا می‏بردند. سپس خداوند مشرکان را دفع کرد.[ السلسله الصحیحه، شماره۲۱۷۱] امام احمد روایت کرده است: اگر می‏گفتی «بسم الله» در حالی که در دنیا زنده هستی می‏دیدی که در بهشت برای تو خانهای بنا میشد.[ فضائل الصحابه، شماره۱۲۹۴] از قیس بن حازم روایت است که گفت: طلحه را دیدم که دستش به خاطر اینکه با آن در نبرد أحد از رسول خدا محافظت کرده بود شل شده است.[ فتح الباری، شماره۴۰۶۳٫] طلحه در این نبرد ۳۹ یا ۳۵ زخم برداشت و و انگشت سبابه و انگشت کناری آن وی شل شد.[ أصحاب الرسول۱/۲۶۴٫] ابوداود طیالسی از عائشه روایت کرده که گفت: وقتی که ابوبکر بهیاد نبرد أحد می‏افتاد می‏گفت: آن روز، کاملاً از آن طلحه بود.[ فتح الباری۷/۳۶۱٫] از عائشه وام اسحاق دختران طلحه روایت است که گفتند: پدر ما در روز نبرد أحد بیست و چهار زخم برداشت یکی از آنها زخمی‏بود که بر سرش وارد شد و چهار گوش بود و رگش قطع شد و انگشتانش شل شد، اما سائر زخمها بر بدنش وارد گشت. وی در اثر این زخمها حالت بیهوشی پیدا کرد اما رسول خدا را به عقب برگرداند و هرگاهیکی از مشرکان به وی می‏رسید از پیامبر دفاع میکرد و با آن مشرکان می‏جنگید تا اینکه پیامبر را به کناره دره تکیه داد.[ سیر أعلام النبلاء۱/۳۲٫] به همین دلیل رسول خدا در مورد وی فرمود: به خاطر این کاری که طلحه برای رسول خدا کرد بهشت برای او واجب شد.[ صحیح الجامع، البانی، شماره۲۵۴۰٫]

از سعید بن مسیب روایت است که گفت: اولین کسی که در راه خدا شمشیر برکشید، زبیر بن عوام بود. وقتی که زبیر بن عوام در شعب المطابخ بود و داشت چرت می‏زد صدایی را شنید که می‏گفت: رسول خدا کشته شد. پس در حالی که شمشیر از نیام کشیده بود از خانه بیرون آمد. در راه با رسول خدا مواجه شد و ایشان فرمود: ای زبیر چه شده است؟ گفت: شنیدم که شما به قتل رسیده اید. پیامبر فرمود: میخواستی چکار کنی؟ گفت: به خدا قسم میخواستم مردم مکه را با مبارزه فراخوانم. سعید بن مسیب میگوید: پس رسول خدا برای او دعای خیر کرد. سعید میگوید: من امیدوارم که دعای رسول خدا در نزد خداوند ضایع نشود.[ فضائل الصحابه۲/۹۱۴، شماره۱۲۶۰]

زبیر سواری جسور و دلاوری بی باک بود و در هیچ صحنهای تخلف نورزید و در تمام نبردها و غزوات میتوان او را دید. وی متصف به شجاعت و دلاوری نادر و کم نظیر و اخلاص کامل و از خود گذشتگی برای اعتلای سخن حق است.[ أهل الشوری و السنه، ریاض عبدالله، ص۶۷٫] وی اموال زیادی را در راه خدا بخشید و جان و مال خود را وقف خدا نمود و به همین دلیل خداوند او را گرامی‏داشت و در دنیا و آخرت رفعت بخشید. وی عمامهای زرد رنگ داشت که در روز بدر آن را بر پیچیده بود.

زبیر میگوید: در روز أحد رسول خدا به من فرمود که پدر و مادرم به فدای تو باد.[ فضائل الصحابه۲/۹۱۸شماره۱۲۶۷] این موضوع بر دلاوری و جنگاوری و شجاعت زبیر در این نبرد دلالت دارد.

هر پیامبری یک حواری دارد و حواری من زبیر است. رسول خدا در روز نبرد خندق فرمود: چه کسی در مورد بنی قریظه برای ما کسب خبر می‏کند؟ زبیر گفت: من این کار را می‏کنم. پس سوار بر اسب خود رفت و در مورد آنان کسب خبر کرد و آورد. سپس رسول خدا فرمود: چه کسی در مورد بنی قریظه برای ما کسب خبر می‏کند؟ زبیر گفت: من. رسول خدا برای بار سوم هم این پیشنهاد را مطرح کرد و زبیر اعلام آمادگی کرد و رفت. پس پیامبر فرمود: هر پیامبری یک حواری دارد و حواری من زبیر است.[ صحیح مسلم، شماره۲۴۱۴٫] اینکه رسول خدا فرمود: زبیرحواری من است، بهاین معنی است که زبیر از صحابه و یاوران خاص من است. دوستان و یاوران خاص و مخلص حضرت عیسی نیز حواریون نامیده می‏شوند. پس حواری به معنی یاور مخلص است. بنابراین حدیث مشتمل این منقبت و صفت بزرگ برای زبیر است و او با این امر از دیگران متمایز می‏باشد. به همین دلیل وقتی عبدالله بن عمر شنید که مردی میگوید: من فرزند حواری هستم، به او گفت: اگر از فرزندان زبیر هستی راست می‏گویی اما اگر چنین نیست، سخن تو درست نمی‏باشد.[ مصنف ابن أبی شیبه، شماره۱۲۲۱۹]

این فقط گوشه ای از فضایل طلحه و زبیر رضی الله عنهما بود و براستی مشکل اهل بدعت فقط مختص طلحه و زبیر رضی الله عنهم نیست بلکه آنها کل اصحاب رسول صلی الله علیه وسلم را بجز چند نفر انگشت شماری را منافق می دانند و فکر نکنید که فقط دوازده نفر را منافق می دانند!! آنها از هر متن و حدیثی می گردند تا خواسته ی فاسد خویش را در میان مسلمانان کم علم شایع کنند و به اهداف پلید خود برسند.

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …