برخی گمان می کنند گروههای دعوتگرِ معاصر که در این میدان تلاش می کنند؛ در زمره ی فرقه های جهنمی گمراه هستند. و می پندارند فرموده ی نبی اکرم صل الله علیه وسلم که در ذیل خواهد آمد، بر این گروهها منطبق می آید؛ حال آنکه چنین قرائتی از روایت، نادرست است.
ایشان می فرمایند:« إن أهل الکتابین افترقوا فی دینهم على اثنتین وسبعین مله، وإن هذه الأمه ستفترق على ثلاث وسبعین مله – یعنی الأهواء – کلها فی النار إلا واحده و هی الجماعه»: (اهل کتاب در دینشان به هفتاد و دو گروه، تقسیم شدند. و قطعاً این امت(اسلامی) هفتاد و سه فرقه- اهل هوا و هوس – خواهد شد. همه در آتشاند به جز یکی. و آن جماعت است)[۱].
و در روایت ترمذی آمده است: « قالوا من هی یا رسول الله؟ قال: ما أنا علیه وأصحابی»: (آن جماعت کیست ای رسول الله؟ فرمود: آنچه که من و اصحابم برآنیم).
دعوتهای معاصر در دور بودن یا نزدیکی به روش رسول الله و یارانش، متفاوت هستند؛ لذا نمی توان به صورت عموم آنان را از کسانی دانست که این روایت در موردشان صدق می کند.
شاطبی : در کتاب (الاعتصام) ضابطه ی حکم بر گمراه بودنِ گروه و تجمعِ خاصی را چنین بیان می دارد: زیرا این گروهها، به این سبب گروه های جدا از فرقه ی نجات به حساب می آیند که در امور کلیِ دین یا قاعده و قانونی از قواعد شریعت با فرقه ی نجات یافته مخالفت می کنند نه در جزئی از جزئیاتش. چرا که اختلاف در جزئیات و مسایل فرعیِ شاذ، اختلافی نمی گردد که به سبب آن مسلمانان به گروهها و فرقه های زیادی تقسیم شوند. بلکه مخالفت در امور کلی عامل جدایی و پراکندگی میباشد. تا به اینجا می رسد که میگوید: و چون اختلاف در جزئیات زیاد شد، قانون کلیات بر آن اجرا می شود. زیرا وقتی مبتدع جزئیات خود ساخته زیادی را اختراع میکند، با بخش بزرگی از شریعت مخالفت نموده است[۲].
بر این اساس: بعضی از جمعیت های داعی در میدان اسلامی کسانی اند که خود، اهل بدعت و گمراهی اند. زیرا آنان مخالف سنت عمل می کنند و به آن فرا میخوانند. برخی دیگر از جماعات دعوت، سنت و بدعت در آنها مشترک است. و گروهی هم بر حسب پایبندی و تمسک به معتقدات اهل سنت، به اهل سنت و جماعت منتسب هستند.
میان اهل سنت و اهل قبله فرق وجود دارد. تمام کسانی که منتسب به اهل قبله هستند، از اهل سنت نمی باشند. بلکه ممکن است از اهل بدعت و هوا و هوس باشند. همانند خوارج، که علی و جمهور صحابه آنان را کافر ندانسته اند.
در شرح عقیده الصحاویه ص۲۸۶ آمده است: ما اهل قبله ی خویش را مادامی که به رسالت نبی اکرم صل الله علیه وسلم معترف باشند و تمام گفتار و اخبار وی را تصدیق کنند، مسلمان و مؤمن می دانیم.
رسول الله علیه و سلم می فرمایند: « من صلى صلاتنا واستقبل قبِلتنا، وأکل ذبیحتنا، فهو المسلم، له ما لنا وعلیه ما علینا»: (هر کس نماز ما را بخواند و به قبله ی ما روی آورد، و ذبیحه ی ما را بخورد، او مسلمان است، و حقوق و واجبات ما را دارد). و نیز می فرماید: « ولا نکفر أحداً من أهل القبله بذنب ما لم یستحله، ولا نقول لا یضر مع الإیمان ذنب لمن عمله»: (هیچ یک از اهل قبله را تا وقتی گناهی را حلال نداند، کافر نمی دانیم. و نمی گوییم کسی که مرتکب گناهی می شود، به ایمانش لطمه نمی خورد). با این سخن، اعتقاد خوارج که می گویند مرتکب گناه کبیره کافر است را، رد می کند. چنان که مرجئه را رد می نماید؛ زیرا آنان می گویند: گناه هیچ ضرری به ایمان نمی زند؛ همانگونه که طاعت در حالت کفر، اعتباری ندارد. لذا خوارج به نوعی و مرجئه به نوعی دیگر گرفتار گمراهی اند. با این باور خویش با رسول الله صل الله علیه و سلم و صحابه مخالفت ورزیده اند[۳].
اهل سنت همان گروه پیروز و یاری شده هستند. این گروه بهترین گروه برای مردمان هستند. امر به معروف کرده و از منکر باز می دارند. پایبند جماعت مسلمانان هستند و در کارهای معروف و نیک، حرف شنوی دارند. فقط بر مبنای حق، دوستی می کنند. به صورت عام برخی با برخی دیگر ولاء و دوستی دارند و بعضی بعضی دیگر را معذور می دارند. دوستی و دشمنی آنان بر اساس دین است. مردم را به غیرِ دین، مورد آزمایش قرار نمی دهند[۴]. آنان به امور اعتقادی، عبادی، معاملات، اخلاق و سلوکِ صحابه پایبند هستند. سبب گمراهی و خروج از دایره ی اهل سنت و جماعت یا عدم آگاهی از حق است که با ظن و گمان حکم می کنند نه با علم؛ یا از روی خواهشات نفس حکم می نمایند، که این حکمِ به ظلم است نه به عدالت.
گاهی هم غلو و زیاده روی در دین، یا دوستی و محبت به یک شخص، انسان را به گمراهی می کشاند. در این صورت با هر چه محبوب می پسندد و موافق است، توافق دارد و این گونه باعث پراکندگی و دشمنی میان جماعت مسلمانان میگردد.
[۱] . ابوداود. وشیخ آلبانی: آن را صحیح دانسته است.
[۲] . الإعتصام، ج۲/ ۲۰۰، به نقل از کتاب: الضوبط الشرعیه لتحقیق الأخوه الإیمانیه و الوحده الإسلامیه، تألیف شیخ سعید عبدالعظیم حفظه الله. دارالإیمان الإسکندریه، ص ۱۷٫
[۳] . قبلی. با کمی تصرف: ص ۱۲۰ – ۱۲۱٫
[۴] . همان. ص: ۱۲۲٫