نویسنده:
محمد باقر سجودى
شیعه میگوید: سـپـاه امـویـان آبـشـخـور فـرات را بـر اهـل بـیـت بـسـتـنـد تـا آنـان بـر اثـر تـشـنـگـى بـمـیـرنـد یـا تـسـلیـم گـردنـد. ابوالفضل که لب هاى خشکیده و چهره هاى رنگ پریده فرزندان برادرش و دیگر کودکان را از شـدت تـشنگى دید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانى دلش آتش گرفت سـپـس بـه مـهـاجـمـان حـمله کرد، راهى براى خود گشود و براى کودکان آب آورد و آنان را سـیـراب کـرد. در روز دهـم محرم نیز بانگ (العطش) کودکان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان، او را از جا کند. مشکى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف کند، لیکن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و کودکانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت.
این سوالها برای من مطرح است آیا شیعه ای جواب دارد:
۱ – چرا حضرت حسین آب کافی همراه نبرده بود، معمولا انسان باید وقتی سفر بیابان در پیش دارد از چاه های وسط راه آب کافی بردارد حضرت حسین که در محاصره دراز مدت قرار نگرفته بود که آب کاراوان به یکباره تمام شود، چرا باید برای یک هفته آب ذخیره نمیداشت؟
۲- می گویند حضرت عباس رفت برای گروه آب بیاورد و توانست یک مشک را پر کند یعنی یک مشک آب برای این لشکری که ۷۲ مرد و چند صد زن و کودک تشنه همراهش بوىند چه اهمیتی داشت؟ و بعد چرا می بایست حضرن عباس لب تشنه بمیرد مگر به منبع آب نرسیده بود حداقل باید خود را سیراب میکرد تا با فرزی و چالاکی بیشتری حرکت و جنگ میکرد تا تازه نفس میشد و سریعتر به گروه میرسید و ایضا از این مشک کوچک دیگر سهم خود را طلب نمیکرد و همه را به زنان و کودکان میداد آیا فکر نمیکنید لب تشنه حضرت عباس یک دروغ و برای تحریک احساسات باشد، خوردن آب از نهر فرات که وقت نمیگرفت، شما میگوید به دهان نزدیک کرد باز پس ریخت!!
۳- باز یکی نیست از اینها بپرسد که کی دید عباس از آب فرات نخورد به همراه او کسی نبود تا این واقعه را برای گروه خبر دهد که عباس آب را به دهان نزدیک کرد و ریخت
۴- رود خانه فرات یک رودخانه دراز است حسینیان میتوانستند در شب عاشورا یا شبهای قبل از ان که آب کم شد تدبیر کنند و با استفاده از تاریکی شب یواشکی کمی راه بروند و لشکر یزید را دوربزنند و کمی دورتر از لشکر یزید خود را به نهر عظیم فرات برسانند، یزیدیان که آب فرات را در کوزه نکرده بودند و لشکر حسین از ۴ طرف که محاصره نبود به ادعای اینها فقط راه فرات را از جلو بسته بودند مگر در روزهای قبل نمیدانستند که برای فردا آب خوردن ندارند!!
شیعه میگوید:
مرحوم تنکابنی در کتاب اکلیل المصائب می نویسد:از سکینه خاتون (ع) روایت شده است:
روز نهم ماه محرم بود. آب در بین خیمه ها تمام شده بود وعطش وتشنگی بیداد می کرد. هوا بسیار گرم وسوزان بود. کودکان از عطش وتشنگی غش می کردند. من به خدمت عمه ام زینب (س) رفتم واز او طلب آب کردم برادر شیر خوارم علی اصغر(ع) به روی دامن عمه بزرگوارم بود وازعطش فریاد می زد ومانند ماهی که از آب بیرون افتاده باشد دست وپا میزد عمه ام زینب(س) به تمام خیمه ها سر زد تا شاید جرعه ای آب پیدا نماید و کمی از عطش ما را رفع نماید اما تمام مشکها خشک شده بود وآبی در بساط نبود. ما همگی به همراه حضرت زینب(س) در داخل خیمه شیون می کردیم. در این هنگام یکی از اصحاب پدرم به نام بُریر که اورا سید قرائ می گفتن از کنار خیمه ما عبور کرد و از حال ما باخبر شد. بُریر کمی خاک را از زمین برداشت وبر سر خویش ریخت وبا گریه به اصحاب خود خطاب کرد: فرزندان فاطمه (س) از تشنگی در حال جان دادن هستند و ما هر طور که می شود باید آب برای این کودکان مهیا کنیم.اصحاب وی همگی گفتند ما حاضریم که جان خود را نثار کنیم.مشکی برداشتند و به سوی فرآت حرکت کردند.موکلین فرآت را احاطه کرده بودند و با مشقت فراوان و درگیری توانستند مشک آبی برای ما بیاورند.مشک آب را آوردند وتمام کودکان به یک دفعه در کنار مشک جمع شدند کودکان بیش از بیست نفر بودند و شکم های خود وسینه ها را به مشک چسبانیدند که کمی از عطش را رفع نمایند اما به ناگاه بند مشک باز شد و تمام آب از مشک به روی زمین ریخت. کودکان ناله کردند و بُریر بر صورت خود زد و گفت : والهفاه بر جگر دختران فاطمه (س)
پاسخ اهل سنت:
تو گویی خداوند عقل شیعیان را دزدیده همه داستانهایشان همینطور و از این بدتر است
الله شاهد است که نمیگردم تا داستان ضیفی را پیدا کنم هر ورق کتابهایشان را بنگرید از این دروغ ها دارد و در مجالس میخوانند و کسی جرات ندارد از انها بپرسد! اگر پرسید میگویند این برادر یزید است!! این دشمن اهل بیت است و با این تهمت راه منتقدین را بسته اند!
آقای شیعه عزیز!! اولا این آقای بریر مگر خوىش از اجنه بود که تا گریه کودکان را نشینید یادش نیامد که خودش و قبیله اش تشنه هستند بعد دست جمعی راه افتاند و رفتند طرف نهر…… با اون همه زحمت وفقط یک مشک خالی بردند چرا یک مشک خالی بردند؟ یک مشک بردند چون برای مداح کذاب و آخوند دروغگو که میخواهد سر منبر فیلم هندی بسازد مشکل است که بگوید همه مشکها درشان باز شد و ریختند به زمین !!!
پس فقط میگوید همه گروه رفتند و یک مشک بردند، بعد حالا گیرم داستان درست باشد وقتی من ببینم بچه ها بیهوشند و از تشنگی مدهوشند آب را بیاورم که نمیدهم باهاش بازی کنند سرآب را باز میکنم و کم کم به تک تک آنها با دقت آب میدهم این گروه رفتند اب را آوردند و عوض اینکه بدهند به مادرهای بچه ها دادند به بچه ها تا بندش باز شود و بر زمین بریزد، خلاصه به هر قیمت باشد میخواهند اهل بیت حسین را لب تشنه جلوه دهند و حاضر نیستند آنها یک قطره آب هم بخورند اصلا یزیدیان اصلی همین مداحان دروغین هستند!!
ای دوستان شیعه فکر نکنید این سخنانی که نقل میکنم از کتابهای مبتذل شیعه است ! اینجا را ببیند:
http://www.tabnak.ir/fa/news/135601
این از سایت معتبر تابناک است که مدیرش محسن رضایی رییس سپاه پاسداران و از نزدیکان خامنه ای است و سروده شعر «عباس تشنه لب» هم دکتر غلام علی رجایی است که دکترای تاریخ و بیش از بیست و هفت سال سابقه مطبوعاتی و کار رسانه ای هم دارد و استاد دانشگاه تهران هم است!!! پس دیدید این هر دو نفر با اینکه یکی دکتر و استاد و دیگری دکتر و رییس سپاه پاسداران است اما باز عقل ندارند وقتی اینها اینطور باشند از عوام شیعه چه انتظاری میتوان داشت؟
چرا شیعه ها فکر نمیکنند؟ هزار دلیل داریم بر دروغ بودن این داستانها، این داستانها برای به گریه آوردن مردم و برای هدف شومی، جعل و ساخته شده اند! آقا مگر میشود از اینهمه زن، یکی هم شیرده نباشد؟ و با شیرش عطش علی اصغر شش ماه را خاموش نکند؟ یا آیا یک شتر شیر ده هم همراه نداشتند پس در طول سفر در راه چی میخوردند؟ از هر طرف که نگاه کنیم داستان لب تشنه حسین و یارانش دروغ است! و زمین کربلا در جلگه واقع است، پس براحتی میتوانستند یک چاه بکنند و به آب برسند!
این نوشته ادامه دارد