موسسۀ مثلاً تحقیقاتی ولی عصر، نام هشت نفر را ذکر میکند که از ادعا کرده است از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم بودهاند و در جنگ بر علیه حسین رضی الله عنه با لشکر ابن زیاد همراه بوده اند که ما در اینجا به آن پاسخ میدهیم. لازم است که یاد آوری شود که سایت ولی عصر، به وسیلۀ این اتهام واهی خود، قصد داشته است که عدالت صحابه را مورد ایراد قرار بدهد و بگوید چگونه اهل سنت ادعای عدالت صحابه را میکند ولی بعضی از آنها حسین را کشته اند! باید به این ملّاهای بی سواد مرتباً تکرار کنیم که عدالت صحابی یعنی اینکه صحابه به طور عمد به رسول خدا صلی الله علیه وسلم دروغ نمیبندند، نه اینکه معصوم از گناه هستند. و در هر حال، در این نوشته به طور خیلی مختصر به دروغ های سایت دروغ پرداز ولی عصر پاسخ دادهام.
ولی عصر:
- ۱- کثیر بن شهاب الحارثی
صحابی بودن او
قال أبو نعیم الأصبهانی المتوفی : ۴۳۰: کثیر بن شهاب البجلی رأى النبی(ص)
تاریخ أصبهان ج ۲ ص ۱۳۶ ، ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۰ هـ-۱۹۹۰م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : سید کسروی حسن
قال ابن حجر: یقال ان له صحبه … قلت ومما یقوی ان له صحبه ما تقدم انهم ما کانوا یؤمرون الا الصحابه وکتاب عمر الیه بهذا یدل على انه کان أمیرا.
الإصابه فی تمییز الصحابه ج ۵ ص ۵۷۱ نشر : دار الجیل – بیروت.
پـــــاســــــخ:
کثیر بن شهاب الحارثی در صحابی بودن او اختلاف و جای نظر است.
(حرف الکاف) ۶۴۶-کثیر بن شهاب الحارثی قال بن عبد البر وغیره 👈فی صحبته نظر👉
جامع التحصیل فی أحکام المراسیل- المؤلف: صلاح الدین أبو سعید خلیل بن کیکلدی بن عبد الله الدمشقی العلائی (المتوفى: ۷۶۱هـ)
(۲۱۷۵) کثیر بْن شهاب الحارثی. 👈فِی صحبته نظر👉. وقد رَوَى عَنْ عُمَر، وَهُوَ الَّذِی قتل یَوْم القادسیه جالینوس، وأخذ سلبه، لا أعلم لَهُ روایه. وقیل: بل قتل جالینوس زهره بن حویه.
الاستیعاب فی معرفه الأصحاب- المؤلف: أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمری القرطبی (المتوفى: ۴۶۳هـ)
۵۷۹۱-کثیر بن شهاب بن الحصین بن ذی الغصه ویقال الحصین ذو الغصه بن یزید بن شداد بن قنان بن سلمه بن وهب بن عبد الله بن ربیعه بن الحارث بن کعب بن مذحج أبو عبد الرحمن الحارثی المذحجی 👈یقال إن له صحبه ولا یصح👉
تاریخ دمشق – المؤلف: أبو القاسم علی بن الحسن بن هبه الله المعروف بابن عساکر (المتوفى: ۵۷۱هـ)
و بخاری نیز تنها به تابعی بودن ایشان اشاره کرده که از عمر بن خطاب رضی الله عنه سماع داشته است و اشارهای به صحابی بودن ایشان نداشته است.
۹۰۳-کَثِیر بْن شِهاب. سَمِعَ عُمَر. رَوَى عَنه قَرَظَه بن أَرطاه، وصُبَیح المُرِّی.
التاریخ الکبیر – المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیره البخاری، أبو عبد الله (المتوفى: ۲۵۶هـ)
پس در صحابی بودن ایشان اختلاف است و من دوست دارم این نکته را نیز در اینجا تذکر بدهم که اصحاب نیز درجات متفاوتی دارند. آن کسی که در شش سال اول دعوت رسول خدا صلی الله علیه وسلم ایمان آوردند (حدود ۵۰ نفر) با آن کسی که بعد از آن ایمان آوردند، مسلماً درجه بهتری دارند. به همین شکل آن کسانی در جنگ بدر و بیعت رضوان شرکت داشته اند، با کسانی که بعداً به رسول خدا ایمان آورند، جایگاه یکسانی ندارند. همچنین آن کسی که قبل از فتح مکه ایمان آورده است، با کسانی که بعد از فتح مکه ایمان آورده است نیز برابر و یکسان نیستند. حال شما کسی را در نظر بگیرید که در صحابی بودن وی اختلاف است، یعنی از آخرین نفراتی بوده است که گمان میرفته که صحابی بوده و گمان نیز میرفته که صحابی نبوده است، آیا چنین شخصی با اصحابی مانند عشره مبشره، اصحاب بدر و دیگر صحابی که دارای سابقه بوده اند، برابرند؟ مسلماً خیر.
در ادامه مشاهده میکنیم که تمام افرادی که سایت ولی عصر به آنها استناد کرده است، یا اصلاً صحابی نبوده اند، یا در صحابی بودن آنها اختلاف بوده و اکثراً رأی به عدم صحابی بودن آنها داده اند. میخواهم این مطلب را به شما رسانده باشم که روافض برای طعنه به عدالت صحابه به سست ترین و ضعیف ترین دست آویزها استناد کرده اند.
ولی عصر:
- ۲- حجار بن أبجر العجلی
ابن حجر عسقلانی صحابی آن را نوشته و بلاذری نامه او را به امام حسین نقل می کند:
حجار بن أبجر بن جابر العجلی له إدراک.
الإصابه فی تمییز الصحابه ج ۲ ص ۱۶۷ رقم ۱۹۵۷ ، دار النشر : دار الجیل – بیروت
قالوا: وکتب إلیه أشراف أهل الکوفه … وحجار بن أبجر العجلی… .
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۴۱۱
شرکت او در کربلا و فرماندهی یک هزار نفر
قال أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : ۲۷۹هـ): وسرح ابن زیاد أیضاً حصین بن تمیم فی الأربعه الآلاف الذین کانوا معه إلى الحسین بعد شخوص عمر بن سعد بیوم أو یومین، ووجه أیضاً إلى الحسین حجار بن أبجر العجلی فی ألف.
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۴۱۶
پـــــاســــــخ:
البَلَاذُری در انساب الأشراف این روایت را از «قالوا!!!» روایت کرده است!!! یعنی گفتند!!! و چه کسی گفته است الله اعلم. و ما چطور روایتی که سندی ندارد را مبنا قرار بدهیم تا به وسیلۀ آن، به اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم ایراد بگیریم؟
البته ابن کثیر نیز در البدایه والنهایه جلد:۸ صفحه: ۱۷۹ این قضیه را آورده است و آن را از ابو مخنف روایت کرده است: وَقَدْ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ: حَدَّثَنِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ جُنْدَبٍ عَنْ عُقْبَهَ بْنِ سَمْعَانَ. قَالَ: لَقَدْ صَحِبْتُ الْحُسَیْنَ مِنْ مَکَّهَ إِلَى حِینِ قُتِلَ… قَالَ: فنادى یا شبیث بْنَ رِبْعِیٍّ، یَا حَجَّارُ بْنَ أَبْجَرَ، یَا قَیْسُ بْنَ الْأَشْعَثِ، یَا زَیْدُ بْنَ الْحَارِثِ، أَلَمْ تَکْتُبُوا إِلَیَّ أَنَّهُ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَاخْضَرَّ الْجَنَابُ، فَاقْدَمْ عَلَیْنَا فَإِنَّکَ إِنَّمَا تَقْدَمُ على جند مجنده؟ فَقَالُوا لَهُ: لَمْ نَفْعَلْ…
و ابن کثیر خودش در البدایه والنهایه جلد: صفحه ۲۲۰ چنین مینویسند:
وَلِلشِّیعَهِ وَالرَّافِضَهِ فِی صِفَهِ مَصْرَعِ الْحُسَیْنِ کذب کثیر وأخبار باطله، وفیما ذکرنا کِفَایَهٌ، وَفِی بَعْضِ مَا أَوْرَدْنَاهُ نَظَرٌ، وَلَوْلَا أن ابن جریر وغیره من الحفاظ والأئمه ذَکَرُوهُ مَا سُقْتُهُ، وَأَکْثَرُهُ مِنْ رِوَایَهِ أَبِی مِخْنَفٍ لُوطِ بْنِ یَحْیَى، وَقَدْ کَانَ شِیعِیًّا، وَهُوَ ضَعِیفُ الْحَدِیثِ عِنْدَ الْأَئِمَّهِ، وَلَکِنَّهُ أَخْبَارِیٌّ حَافِظٌ، عِنْدَهُ مِنْ هَذِهِ الْأَشْیَاءِ مَا لَیْسَ عِنْدَ غَیْرِهِ، وَلِهَذَا یَتَرَامَى عَلَیْهِ کَثِیرٌ مِنَ المصنفین فی هذا الشأن مِمَّنْ بَعْدَهُ وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
ترجمه: « و شیعیان و روافض در بیان داستان حسین دروغ های زیاد و اخبار باطلی دارند و آنچه ذکر کردیم کفایت میکند. و در بعضی از آنچه آوردیم نیز جای نظر است و بیشتر آن از روایت ابی مخنف لوط بن یحیی است و او خودش شیعه است و در نزد ائمه ضعیف الحدیث است ».
لذا ادعای ابو مخنلف دربارۀ حجار بن أبجر العجلی رضی الله عنه باطل است و پذیرفته نمیشود.
ولی عصر:
- ۳- عبد الله بن حصن الأزدی
صحابی بودن او
قال ابن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی المتوفی: ۸۵۲: عبد الله بن حصن بن سهل ذکره الطبرانی فی الصحابه
الإصابه فی تمییز الصحابه ج ۴ ص ۶۱ رقم ۴۶۳۰، ، دار النشر : دار الجیل – بیروت
اهانت او به امام حسین علیه السلام در کربلا
وناداه عبد الله بن حصن الأزدی: یا حسین ألا تنظر إلى الماء کأنه کبد السماء، والله لا تذوق منه قطره حتى تموت عطشاً.
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۴۱۷٫
پـــــاســــــخ:
عبد الله بن حصن الإزدی ادعا شده که ایشان در قتل حسین رضی الله عنه شرکت داشته و صحابی میباشد!
اما صحابی بودن ایشان صحیح نبوده و با صیغۀ تمریضِ قیل، «گفته شده» صحابی بودن وی را آورده اند که صحیح نمیباشد.
۲۷۸-أَبُو مَدِینَهَ السَّدُوسِیُّ الْبَصْرِیُّ، اسْمُهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حِصْنٍ. [الوفاه: ۹۱ – ۱۰۰ ه]
قِیلَ: لَهُ صُحْبَهٌ، وَلَمْ یَصِحَّ.👉 گفته شده که برای او صحبتی بوده است ولی صحیح نمیباشد.
تاریخ الإسلام وَوَفیات المشاهیر وَالأعلام – المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفى: ۷۴۸هـ)
امام بخاری نیز تنها به تابعی بودن ایشان اشاره کرده است نه صحابی بودن وی:
۱۷۹-عَبد اللهِ بن حِصن ، أَبو مَدِینَه، السَّدُوسِیّ. سَمِع ابْن الزُّبَیر، وابْن عَبّاس، والأَشعَرِیّ، رضی الله عَنْهُم. رَوَى عَنه قَتاده. عَمرو بْن على، قَالَ: سَمِعتُ یَحیى؛ أَبو مَدِینَه السَّدُوسِیّ، عَبد اللهِ بن حِصن
التاریخ الکبیر- المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیره البخاری، أبو عبد الله (المتوفى: ۲۵۶هـ)
ولی عصر:
- ۴- عبدالرحمن بن أبی سبره الجعفی
صحابی بودن او
قال ابن عبد البر المتوفی ۴۶۳: عبد الرحمن بن أبى سبره الجعفى واسم أبى سبره زید بن مالک معدود فى الکوفیین وکان اسمه عزیرا فسماه رسول الله صلى الله علیه وسلم عبد الرحمن … .
الاستیعاب ج ۲ ص ۸۳۴ رقم ۱۴۱۹، نشر : دار الجیل – بیروت.
فرماندهی قبیله اسد و مشارکت او در کشتن امام حسین علیه السلام
قال ابن الأثیر المتوفی: ۶۳۰هـ : وجعل عمر بن سعد علی ربع أهل المدینه عبد الله بن زهیر الأزدی وعلی ربع ربیعه وکنده قیس بن الأشعث بن قیس وعلی ربع مذحج وأسد عبد الرحمن بن أبی سبره الجعفی وعلی ربع تمیم وهمدان الحر بن یزید الریاحی فشهد هؤلاء کلهم مقتل الحسین.
الکامل فی التاریخ ج ۳ ص ۴۱۷ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت
پـــــاســــــخ:
عبد الرحمن بن أبی سبره النخعی أیو خیثمه، ساکن کوفه بود و از پیامبر صلی الله علیه وسلم دو حدیث روایت کرده است.
«سکن الکوفه وروى عن النبی صلى الله علیه وسلم حدیثین». معجم الصحابه
داستان شرکت داشتن ایشان در قتل حسین رضی الله عنه را ابن اثیر متوفی ۶۳۰، بدون هیچ سندی نقل کرده است! لذا نقل بدون سند برای ما حجت نیست.
اما با بررسی مشخص میشود که ایشان از روی تاریخ طبری نقل کرده که طبری نیز با این سند آن را از ابو مخنف آورده است:
قال أبو مخنف: حدثنی فضیل بن خدیج الکندی، عن محمد بن بشر، عن عمرو الحضرمی، قال: لما خرج عمر بن سعد بالناس کان على ربع أهل المدینه یومئذ عبد الله بن زهیر بن سلیم الأزدی، وعلى ربع مذحج وأسد عبد الرحمن بن أبی سبره الجعفی، وعلى ربع ربیعه وکنده قیس بن الأشعث بن قیس، وعلى ربع تمیم وهمدان الحر بن یزید الریاحی؛ فشهد هؤلاء کلهم مقتل الحسین إلا الحر بن یزید فإنه عدل إلى الحسین، وقتل معه.
و همانطور که مشاهده میکنید، در سندش ابو مخنف وجود دارد که در نزد ما روایاتش معتبر نیست و ضعیف است؛ لذا ادعای رافضی نیز باطل میشود.
ولی عصر:
- ۵- عزره بن قیس الأحمسی
صحابی بودن او
قال ابن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی المتوفی: ۸۵۲: عزره بن قیس بن غزیه الأحمسی البجلی … وذکره بن سعد فی الطبقه الأولى
الإصابه فی تمییز الصحابه ج ۵ ص ۱۲۵ رقم ۶۴۳۱، نشر : دار الجیل – بیروت.
نامه نوشتن او برای امام حسین علیه السلام
قالوا: وکتب إلیه أشراف أهل الکوفه … وعزره بن قیس الأحمسی
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۴۱۱ .
فرمانده سواره نظام
وجعل عمر بن سعد … وعلى الخیل عزره بن قیس الأحمسی
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۴۱۹
حمل سر شهدا به سمت ابن زیاد
واحتزت رؤوس القتلى فحمل إلى ابن زیاد اثنان وسبعون رأساً مع شمر… وعزره بن قیس الأحمسی من بجیله، فقدموا بالرؤوس على ابن زیاد
أنساب الأشراف ج ۱ ص ۴۲۴
پـــــاســــــخ:
سایت ولی عصر ادعا کرده که ایشان صحابی است و برای اثبات صحابی بودن وی، به کتاب ابن حجر استناد کرده که وی را در طبقه اولی قرار داده است.
و این نشان از عمق تدلیس و شایدم بی سوادی این موسسه است؛ چراکه ابن حجر درباره این طبقه اینطور نوشته است:
الطَّبَقَهُ الأُولَى مِنْ أَهْلِ الْکُوفَهِ بَعْدَ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ –
ابن حجر به صراحت هرچه تمام تر میگوید طبقه اول از اهل کوفه بعد از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم. از این واضح تر ابن حجر چه میتواند بگوید تا این روافض مکار و تدلیسگر متوجه بشوند؟ کجا ابن حجر گفته است که این طبقه صحابی میباشد؟ مشکل در فهم سقط روافض است که طبقه اولیئی که ابن حجر گفته است را درست فهم نکرده اند و از آن صحابی بودن رو برداشت کردند.
پس صحابی بودن عزره بن قیس هم منتفی شد و شرکت ایشان در آن جنگ نیز ارتباطی به عدالت صحابه ندارد.
- ۶- عبـد الرحمن بن أَبْـزى
له صحبه وقال أبو حاتم أدرک النبی صلى الله علیه وسلم وصلى خلفه
الإصابه – ابن حجر – ج ۴ ص ۲۳۹
قال المزّی: «سکن الکوفه واستُعمل علیها»، وکان ممّن حضر قتال الإمام علیه السلام بکربلاء،
تهذیب الکمال ۱۱ / ۹۰ رقم ۳۷۳۱٫
پـــــاســــــخ:
متنی که موسسه تحقیقاتی ولی عصر در آن ایشان را متهم به دست داشتن در قتال حسین کرده است را از تهذیب الکمال آورده است که خود یوسف المزی، نویسنده کتاب، در ترجمه این شخص میگوید:
۳۷۴۸- ع: عبد الرحمان بن أبزى الخزاعی، مولى نافع بن عبد الحارث. مختلف فی صحبته، سکن الکوفه، واستعمل علیها.
پس ایشان نیز در صحابی بودن وی اختلاف است.
اما موسسۀ مثلاً تحقیقاتی ولی عصر نوشته است:
قال المزّی: «سکن الکوفه واستُعمل علیها»، وکان ممّن حضر قتال الإمام علیه السلام بکربلاء،
تهذیب الکمال ۱۱ / ۹۰ رقم ۳۷۳۱٫
و لازم است که اینجا دقت کنید که تنها آنچه در بالا در بین علامت «» آمده است را المزی آورده است، و ادامه اش را چون از سایت های عربی کپی پست کرده، فکر کرده از متن کتاب المزی است. و در واقع ادامۀ عبارت که به عربی نوشته است او در کربلا در قتال حسین شرکت داشته (وکان ممّن حضر قتال الإمام علیه السلام بکربلاء)، این عبارت از کلام المزّی نیست؛ بلکه از کپی پیست موسسۀ کپی پستی ولی عصر است تا بر خواننده تلبیس کند و خواننده چنین فکر کند که المزی چنین نوشته است.
اما چه کسی ایشان را متهم کرده که در قتال حسین شرکت داشته است؟؟
پاسخ این است که: ابو حنیفه دینوری!
ایشان در کتاب الأخبار الطوال آن را بدون سند ذکر کرده است. در واقع روش او در این کتاب به شکل است که قضایا و داستان ها را بدون سند و تنها با گفتن قالوا (گفتند) آورده است. و چه کسی گفته است، خدا میداند!!!
ابو حنیفه دینوری در این مورد چنین نوشته است:
الدعوه الى العلویین
قالوا: وان المختار بن ابى عبید الثقفى جعل یختلف بالکوفه الى شیعه بنى هاشم…. تا میرسد به… واتى بعبد الرحمن بن ابزى الخزاعی، وکان ممن حضر قتال الحسین، فقال له: یا عدو الله، اکنت ممن قاتل الحسین؟ قال: لا، بل کنت ممن حضر، ولم یقاتل.
ترجمه: و به نزد عبد الرحمن بن ابزی الخزاعی رسید و او در قتال حسین حاضر بود پس به او گفت: ای دشمن خدا آیا تو از کسانی بودی که با حسین جنگید؟ گفت: نه، بلکه حضور داشتم ولی نجنگیدم.
همانطور که میبینید عبد الرحمن بن ابزی خودش اعتراف میکند که در جنگ شرکت نداشته است. چطور که در ایران ما نیز، به بهانههای مختلف، به مردم بیگناه هجوم میکنند و همۀ آنها را به حکم اقدام علیه امنیت کشور و ترور و… فله ای میگیرند و متهم و سپس اعدام میشوند، ایشان نیز در آن اتفاق توسط مختار ثقفی کشته شد. البته باز هم تکرار میکنم که اصلاً این نقل قول ابوحنیفه دینوری هیچ ارزش علمی ندارد و ما آن را قبول نداریم که بخواهیم درباره اش صحبتی کنیم؛ چون که اصلاً سند ندارد؛ لذا هرچیزی که بدون سند باشد، به درد نمیخورد و برای ما حجت نیست. چگونه درباره صحابه رسول خدا صلی الله علیه وسلم با روایتی که سند ندارد قضاوت کنیم!!!؟؟؟
در ادامه سایت ولی عصر به دو نفر دیگر نیز به نام های عمرو بن حریث و أسماء بن خارجه الفزاری اشاره میکند، که برای شرکت کردن این دو در جنگ با حسین، مثل دیگر موارد بالا، به انساب الاشراف استناد کرده است که این دو نیز در انساب الاشراف بدون سند آمده و گفته شده است قالوا…!
برای همین روایت و متنی که کلاً سند نداشته باشد ( یعنی حالتی بد تر از اینکه سند داشته باشد ولی ضعیف باشد) چگونه ارزش استناد دارد و به وسیلۀ آن طعنه به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم زده شود؟
پس ادعاهای سایت تدلیس گر و دروغ گوی ولی عصر مبنی بر وجود داشتن صحابه در جنگ با ابا عبد الله حسین رضی الله عنه، رد شد و همانطور که دیدید، این افراد یا اصلاً صحابی نبوده اند، یا در صحابی بودن آنها اختلاف بوده است، و یا سند آن توسط ابو مخنف ضعیف بوده و یا اصلا سندی که بتوان بر آن اقامه حجت کرد، نداشته است.
والحمد لله رب العالمین
نویسنده: مجاهد دین