قاعده ی دوم: اگر خبر واحد خالی از قرائن[۱] باشد و آنچه بیانگر کسب علم از آن باشد، وجود نداشته باشد، با آن یقین حاصل نمی شود و به اتفاق، علم از آن کسب نمی شود و این امری است که در آن اختلافی نیست.[۲]
ابن قیم رحمه الله می گوید:«خبر واحد بر مبنای دلیلی که بیانگر آن است متفاوت می باشد،چنانکه گاهی به کذب و دروغ بودن آن بیان می شود و گاهی گمان کذب و دروغ بودن ان است واین زمانی است که دلیل یکی از آنها اقامه نشود. وگاهی صدق و راستی خبر اما نه به طور قطع ترجیح دارد. و گاهی به صدق و راستی آن به طور قطع حکم می شود چنانکه هیچ تردیدی از صدق و راستی آن نخواهد بود بنابراین چیزی نیست که هر خبر واحدی مفید علم باشد ونه ظن وگمان».[۳]
قاعده ی سوم: مسأله ی قرائن امری نسبی است چنانکه چیزی نزد شخصی قرینه محسوب می شود اما نزد دیگری قرینه نخواهد بود و چه بسا قرینه ای نزد شخصی مفید قطع و یقین باشد اما نزد دیگری تنها مفید ظن و گمان باشد. و اینچنین …
بنابراین قرائن بر مبنای سه فاکتور اصلی مختلف می باشد:
۱- حال کسی که از او خبر داده می شود.
۲- حال خبر
۳- حال شنونده ای که خبر می دهد.»[۴]
[۱] – منظور از خالی بودن از قرائن در اینجا، خالی بودن آن از قرائنی است که با لحاظ آنها، چنین خبری مفید علم خواهد بود نه عدم قرائن به طور مطلق.
[۲] – المسوده: ۲۴۴؛ الجواب الصحیح: ۴/۲۹۳
[۳] – مختصرالصواعق: ۴۵۵، ۴۵۶
[۴] – مختصرالصواعق: ۴۶۸، ۴۶۶