حسد، موریانهای سمج است که استخوان را میخورد و از بین میبرد. حسد و کینه، بیماری مزمنی است که جسم را تباه و نابود میگرداند. گفته شده: کینهتوز و حسود آرامش و قرار ندارد؛ او، ستمگری در لباس ستمدیده و دشمنی در لباس دوست میباشد. همچنین گفتهاند: آفرین بر حسد که چقدر عادل و منصف است؛ زیرا نخست حسود را میکشد و او را از پا در میآورد. از اینرو قبل از آنکه بر دیگران رحم نماییم، به خودمان رحم کنیم و از حسدورزی باز آییم. زیرا وقتی حسد میورزیم و ناراحت میشویم، این ناراحتی را با گوشتهای بدن خود تغذیه میکنیم و اندوه را با خونهایمان آب میدهیم و خواب خود را بر دیگران تقسیم مینماییم. کسی که حسد میورزد، تنور داغی را روشن میکند و سپس خودش، در آن میسوزد. تیره شدن صفای زندگی و اندوه و ناراحتی، بیماریهایی است که حسادت به وجود میآورد تا بدین سان آرامش و زندگی زیبا را از بین ببرد. بلای کسی که حسادت میورزد، این است که به جنگ تقدیر برخاسته، خداوند را در عدالت و دادگری متهم مینماید و نسبت به شریعت، بیادبی روا میدارد و با صاحب آیین که خداوند است، به مخالفت بر میخیزد.
حسد، بیماری و مرضی است که فرد مبتلا به آن، هیچ پاداشی ندارد و بلایی است که هرکس بدان گرفتار شود، اجری نخواهد داشت. فرد کینه توز و حسود همواره میسوزد تا اینکه میمیرد یا اینکه مردم، نعمتهایشان را از دست میدهند. با هرکس میتوان صلح و آشتی کرد، اما راه صلح و آشتی با فرد بدخواه و حسود فقط این است که از نعمتهای خداوند دست بکشی و از استعدادهایی که خدا به تو داده، دست برداری و ویژگیهای پسندیده ات را دور بیندازی؛ اگر این کار را بکنی، شاید با دلی ناخواسته از تو راضی شود. از شر حاسد وقتی حسد میورزد به خدا پناه میبریم؛ چون وقتی حسد میورزد، مانند اژدهای سمی میشود که تا زهر و سم خود را در بدن فردی بیگناه و پاک وارد نکند، آرام نمییابد. پس اکیداً شما را از حسد باز میدارم. از حسود به خدا پناه ببرید؛ چون او در کمین شماست.