آیا اسلام به زور شمشیر مردم ایران و بقیه کشورها را به پذیرش اسلام وادار کرد؟

عده ای ملی گرا یا مسلمان نا آگاه میگویند اسلام به زور شمشیر به ایران آمده است.

منتها، می توان بدون کوچکترین تعصبی، این تهمت بزرگ را رد کرد!

در یزد و کرمان ۲۰۰ هزار زرتشتی با آتشکده هایشان وجود دارند و حتی در مجلس هم نماینده دارند. پس چرا اینها و پیشینیانشان به زور مسلمان نشده اند؟

در کرمانشاه ۳۰۰ هزار قلخانی وجود دارند؛ چرا اسلام اینان را به زور مسلمان نکرد اما روستاها و شهر های اطراف آنان مسلمان شده اند؟ و چرا اسلام به تخریب عبادتگاه های آنان از جمله “سطان اسحاق” یا “کل داوو” و بقیه جاها دستور نداده است؟

چرا در کردستان و در همسایگی مسلمان های کورد، یهودی کورد یافت میشود؟ چرا اسلام اینان را به زور مسلمان نکرد، اما بقیه کردستان مسلمان شدن؟

چرا آتشکده های یزد، و “چهارطاقی” که به قول خود زرتشتی ها دو هزار سال قدمت دارد، خاموش نشده و هنوز سالم است؟ چرا اسلام این آتشکده ها را خراب یا خاموش نکرد؟ و بقیه آتشکده ها توسط خود مردم هدایت یافته و مسلمان خراب شدند.

چرا در اکثر مناطق سوریه که مرکز خلافت اموی ها بود مسیحی یافت می شود و کلیسا دارند؟ چرا اینها قتل عام نشدند و هنوز هم مسیحی مانده اند و مسلمان نشده اند؟

در ترکیه و سوریه و لبنان و ایران کلیساها و کنیسه ها وجود دارد که قدمت تاریخی اکثر آنان به قبل از اسلام برمیگردد. چرا توسط اسلام به مسجد تبدیل نگشته یا تخریب نشده اند؟

آیا این افراد نمیدانند تعداد لشکر اعراب در جنگ با لشکر مجهز امپراتوری ایران به یک دهم هم نمیرسید؟ به علاوه، ظلم و ستم مغ ها و پادشاهان بود که مردم ایران را به پذیرش اسلام (دین آزادی و برابری) ترغیب کرد. وقتی آنان در میدان نبرد میدیدند که در لشکر اسلام، سرباز و فرمانده یک سلاح و یک لباس و یک غذا داشتند، با چشم خود برابری را در اسلام می دیدند؛ بنابراین آن را قبول کردند. در ضمن، آیا نمیدانند ایران چقدر بزرگ بود؟ و مگر بسیاری از مردم ایران دامدار و صحرانشین نبودند؟ حال باید بپرسیم: مگر لشکر اسلام چقدر بود که توانست به همه شهرها و روستا و بیابانهای ایران برود و همه را به زور مسلمان کند؟! ضمنا”، حتی اگر آنان به زور مسلمان می شدند، میتوانستند بعد از رفتن مجاهدان اسلام از دیارشان، به راحتی به دین خود برگردند؛ چون اسلام در آن زمان آنچنان قدرت و امکاناتی نداشت که در هر صحرا و روستا و شهری که مردم زندگی میکردند چند تا نگهبان بگذارد تا مردم از دین خود بر نگردند! (لشکر اسلام پس از آزادسازی هر شهر از دست پادشاهان و جباران و ستمگران، به شهرهای دیگر میرفتند، و لذا در جایی مستقر و ماندگار نمیشدند؛ چنانچه پس از فتح ایران امروزی، به پاکستان و افغانستان و شبه قاره هندوستان رفتند).

آیا ملی گراها و اسلام ستیزان نمیدانند هیچ گاه لشکر اسلام و عرب به مالزی و اندونزی نرسید، و ساکنان این کشورها با میل و اراده خود دین اسلام را قبول کردند؟ (آنان از طریق بازرگانان مسلمان با اسلام آشنا شدند).

حال برای این چراهای ما چه جوابی دارند؟ آیا تعصب میگذارد آدم به حق برسد و حقیقت را ببینند؟!

لازم است مدعیان دموکراسی بدانند که سه تا از خلفای راشدین ما (امام عمر، امام عثمان و امام علی) که حاکم نصف کره زمین بودند، توسط مخالفان اسلام شهید شدند؛ این یعنی این بزرگواران نه قلعه ای داشتند و نه نگهبان و نه محافظی! و مانند بقیه مردم، خانه ای بدون نگهبان داشتند. حال با کشورهای امروزی مقایسه کنند که کدام رییس جمهور یا پادشاه در میان مردم بدون محافظ و دژ و قلعه میگردد؟!

قضاوت را به خردمندان و روشنفکران واقعی میسپاریم.

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …