شیعه ادعا میکند که: قرآن به رسول الله دستور داد جانشینی علی را اعلام کند و ایشان چنین کرد, ولی مرد مسلمانی بنام حارث به محض شنیدن این خبر دعا کرد که ای الله! اگر محمد راست میگوید بر سر من باران سنگ بباران! و الله فورا از آسمان بر سرش سنگی زد و او را کشت !!
این کل داستان است که سه سطر است. اما نکته خنده دار این است که شیعه ادعا میکند:
سطر اول داستان در صفحه ۱۱۹ قرآن نوشته شده
و سطر دوم داستان را در صفحه ۱۸۰ نوشته
و سطر سوم ماجرا را در صفحه ۵۶۸ نوشته است!!!
یعنی در صفحه ۱۱۹ جانسینی را نوشته در یک سطر:
(یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)(المائده: ۶۷).
و در صفحه ۱۸۰ دعای مخالف جانشینی را نوشته در یک سطر:
(وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن کَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِّنَ السَّمَاءِ) (الأنفال: ۳۲).
و بعد در صفحه ۵۶۸ عذاب مخالف را نوشته در یک سطر:
(سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ (المعارج: ۱-۲).
و طبعا در هیچ جای این سه آیه نیز صراحتی درباره موضوع وجود ندارد! یعنی نه نام علی است و نه نام دشمن علی، و نه مساله جانشین انتخاب کردن!! تنها چیزی که وجود دارد بیحیایی مفسر شیعه است و بس!
آیا مردم شیعه عقل خود را از دست داده اندکه چنین چرندیاتی را باور میکنند؟
فرض کنید اگر داستان اصحاب فیل در قرآن به این صورت میامد که درصفحه ۱۰۰ مینوشت:
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ) (۱) )
بعد میرفت در صفحه ۲۰۰ مینوشت:
(أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ) (۲)
سپس در صفحه ۳۰۰ یادش میامد که بنویسد:
(وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ (۳) تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ) (۴)
و بعد سطر چهارم را در صفحه ۴۰۰ مینوشت :
(فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ) (۵)
آیا این قابل قبول بود؟ معلوم است که نه
ولی ای دوستان شیعه ما، اگر قرآن چنین مینوشت باز قابل قبول تر بود تا ادعای شما !
زیرا کم از کم نام اصحاب فیل که در قرآن آمده یعنی سوژه معلوم است
اما در فرض شما هم تکه تکه و جدا جدا آمده و هم سوژه ها کلا نامعلوم است !
پس وقت آن نرسیده که به سخنان مالیخولیاگونه علمای خود اعتنا نکنید؟
عالم شیعی که از رو نمیرود حتما در جواب ما میگوید: داستان حضرت موسی هم جدا جدا آمده!
ای عالم شیعه!
درست است که تکه تکه آمده اما هر تکه موضوع مستقلی است اینطور نبوده که الله در صفحه اول بگوید ای موسی در دست تو چیست؟
و صد صفحه بعد جواب موسی را بنویسد که در دستم عصا است!!! بلکه کنار هم نوشته شده:
(وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى (۱۷) قَالَ هِیَ عَصَای…..)( ۱۸) الله فرمود ای موسی و بدست تو چست؟ موسی جواب داد این عصای من است…. سوره طه آیه ۱۷ و ۱۸
بعد نام موسی بصراحت در ۱۲۴ آیه از آیات قرآن آمده است.
۱۲۴ آیه ! این کم است ؟ این ۱۲۴ آیه ، بصراحت و با ذکر نام موسی نازل شده است.
علاوه بر این با ضمیر اشاره شاید بیشتر از این هم آمده باشد و حضرت موسی یک داستان که ندارد از تولد تا مرگ زندگیش داستانهای عبرت آموز است .
پس موسی را با علی مقایسه نکن که این دومی رضی الله عنه، نه اسمش به صراحت در قرآن است نه به اشاره…….. و تو مجبوری با چسب سه قلو، سه آیه را، در سه صفحه دور، به هم بچسبانی تا جانشینی او را ثابت کنی و خجالت هم نمیکشی!!
حالا بعد از این دلیل محکم باز ملای شیعه را رها نمیکنیم و تاویلش را بررسی کرده و بیشتر رسوایش میکنیم :
آخوند شیعه میگوید:
این آیه در حق حضرت علی است:
((یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)(المائده: ۶۷).
«اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى».
علامه حلی میگوید: بر نزول آیه درباره علی اتفاق نظر وجود دارد. ابو نعیم حافظ – از جمهور راویان با اسناد به عطیه روایت کرده که وی گفت: این آیه در مورد علی بن ابی طالب بر رسول خدا نازل گردید. و در تفسیری ثعلبی هست که میگوید: معنای آیه: آنچه را از پروردگارت درباره فضل علی به تو نازل شده برسان، پس چون این آیه فرود آمد، رسول الله ص دست علی را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». و پیامبر با اجماع مولای ابوبکر و عمر و باقی اصحاب است، لذا علی مولای همه این افراد است، و او امام آنان است.
پاسخ اهل سنت:
ا – ای دروغگو نه فقط اهل سنت درباره این آیه اجماعا حرف تو را نمیگویند که افرادا هم چنین نمیگویند، بلکه اصولاً هیچ یک از علمای فن که میدانند چه میگویند، هرگز اینطور تفسیر نکرده اند، سبحان الله اگر در این باره اجماع است که دیگر نیازی نیست آنرا ثابت کنی، مثل نماز و روزه اجماع است!
۲ – اما در خصوص چیزهایی که ابو نعیم در «الحلیه» یا در «فضائل خلفاء» و مطالبی که نقاش و ثعلبی و واحدی و امثال آنان در تفاسیر خود آوردهاند، باید اشاره کرد که اهالی علم حدیث اتفاق نظر دارند که در آنچه اینان روایت کردهاند دروغها و احادیث بر ساخته بسیاری پیدا میشود، نیز اتفاق دارند که این حدیث ذکر شده که ثعلبی در تفسیرش آورده حدیثی موضوع و جعلی است، و ثعلبی از دانایان علم حدیث نیست و در این وادی بی بضاعت است. البته حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه». درست است اما در تشریح این آیه نیست اینها چسباندن های شیعه است.
باید بدانیم که سخنان و احادیث منقول هم راست فراوانی هست و هم دروغهای بسیار،
و برای جدا کردن این دو دسته از منقولات تنها مرجع ما دانشمندان علم حدیث یا حدیثشناسان هستند. همچنانکه برای بیان تفاوت بین نحو عربی و نحو غیر عربی به نحویان رجوع میکنیم، و برای شناختن و تشخیص دادن مسائل لغت به علمای لغت مراجعه میکنیم، علمای شعر و طب و غیره هم به همین ترتیب. هر علمی علمای مخصوص خود را دارد، و علمای حدیث ارجمندترین، راستگوترین و والا منزلتترین و نیز متدینترین دانشمندان هستند. پس به کتابهای آنهامراجعه کن تا بدانی انها چه میگویند در باب این روایت!
۳ – شیعه دعا کرده که امامت علی بوسیله این آیه ثابت میشود، در حالی که در ظاهر آن اصلاً چیزی دال بر این ادعا وجود ندارد. قرآن میگوید: (بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ) (المائده: ۶۷). «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى».
و این لفظ لفظی عام است که همه چیزهایی را که بر وی نازل شده در بر میگیرد، و بر چیز معینی دلالت ندارد.
لذا هر کس ادعا کند که در آیه مذکور امر به رساندن و ابلاغ امامت علی به مردم شده است، در واقع به قرآن دروغ بسته است، چون قرآن نه به طور کلی و نه به طور ویژه دلالت بر چنین امری نکرده.
۴ – صحابه نیز در جاهای متعددی از پیامبر درباره جانشین روایت کردهاند که فرمود: «امامت در قریش است».
و هیچ یک از آنان نه در سقیفه و نه در جایی دیگر چیزی دال بر امامت علی روایت نکرده است. در نهایت مسلمانان با ابوبکر بیعت کردند، و با آنکه اکثریت قبیله عبد مناف از بنی امیه و بنی هاشم و دیگر قبائل – تمایل قویای به انتخاب علی بن ابی طالب برای ولایت داشتند، احدی از آنان چنین حدیثی را ذکر نکرد. در عهد خلافت عمر و عثمان هم کارها همینگونه صورت پذیرفت، پس تاریخ، ادعای شیعه را تایید نمیکند.
۵- شیعه میگوید آوردن نام علی در قرآن مصلحت نبود چونکه سبب اختلاف و تحریف و تغییر و جنگ میشده و به همین دلایل الله نام او را در قرآن ذکر نکرده حالا می گوید الله به رسولش گفته من صلاح ندیدم در قرآن بگویم ولی تو در حدیث بگو ، فرقش چیست اگر در قرآن صلاح نبود باید رسول الله هم نمیگفت.
۶ – بعد شما میگویید حضرت محمد صلی الله علیه وسلم امامت را تبلیغ کرد و مردم آمدند تبریک گفتند پس دیگر ترس برای چی بوده حقیقت این است که آیه ربطی به این قضیه ندارد همه حرفهایت فرض روی فرض است خیال بالای خیال است
و ((مصلحت نبوده)) فقط بهانه است چون نمیتوانید در قرآن نام علی را داخل کنید پس اینطور میگویید!
۷ – شیعه تفسیر این آیه را از طریق اهلست آنهم ابوهریره نقل میکند ،یعنی سنی را اینقدرصادق میداند که قبول دارد فردی مثل ابوهریره معما و چپستان را به طرفداری از علی تفسیر میکند، اگر ابوهریره اینطور است پس کی حق علی را خورد؟
۸ – الله در آیه فرموده (بَلِّغْ) یعنی بگو چه را بگو؟؟ خودش ترسیده به حضرت محمد صلی الله علیه وسلم گفته تو به جای من بگو!!
این تفسیر شیعه از آیه است آیا عاقل این حرف را می گوید؟
۹ – شما اگر آیات قبلی و بعدی را ببینید، در میابید که درباره جدال با یهود و نصاری است. دراین آیه می گوید (بَلِّغْ) و در آیه بعدی می گوید ای اهل کتاب شما یک ذره هم برحق نیستید، ربط علی به این آیات از کجاست؟ از گفته ابوهریره؟ شیعه می گوید ابوهریره دشمن علی است پس تضاد در خود حرف نهفته است.
شیعه در ادامه میگوید:
آیه: (سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾) ( (المعارج: ۱-۲).
«تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد(این عذاب) مخصوص کافران است و هیچ کس نمیتواند آن را دفع کند)».هم درباره دشمن حضرت علی است.
در تفسیر ثعلبی هم آمده است که: وقتی رسول خدا به غدیر خم رسید، مردم را ندا داد تا جمع شدند. پس دست علی را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» و این خبر شایع شد و در همه جا منتشر شد. و چون خبر به حارث بن نعمان فهری رسید، سوار بر شترش نزد رسول خدا آمد و چون بدیشان رسید از شترش پیاده شد، و آن را خواباند و دستهایش را بست، آنگاه به حضور رسول خدا که در میان اصحابش بود آمد و گفت: ای محمد از طرف خداوند به ما امر کردی تا گواهی بدهیم خدایی جز او نیست و تو فرستاده خداوند هستی، پس از تو پذیرفتیم، و به ما امر کردی که پنج بار نماز بگزاریم، که پذیرفتیم، و امر کردی که حج خانه خدا به جا آوریم، قبول کردیم، سپس به اینها راضی نشدی تا اینکه دستهای پسر عمویت را بلند کردی و وی را بر ما برتری دادی و گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه»، حال این حکم از توست یا از طرف خداست؟ رسول خدا فرمود: سوگند به خدای یگانه که از طرف خداوند است. آنگاه حارث به عقب به سمت شترش برگشت در حالی که میگفت: (وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن کَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِّنَ السَّمَاءِ) (الأنفال: ۳۲).«خداوندا اگر این از جانب تو و حق است پس یا بر ما از آسمان سنگ بباران و یا عذاب دردناکی به ما بده»،
و هنوز به شترش نرسیده بود که خداوند سنگی بطرف او انداخت که بر سرش فرود آمد و از ما تحتش بیرون آمد و او را کشت، و خداوند متعال چنین نازل فرمود:
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِّنَ اللَّـهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾ (المعارج: ۱-۳).
«تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد(این عذاب) مخصوص کافران است و هیچ کس نمیتواند آن را دفع کند از سوی خداوند ذیالمعارج (باعظمت و جلال)».
پاسخ اهل سنت:
۱ – این سوره – سوره المعارج – به اتفاق اهل علم مکی است و قبل از هجرت در مکه نازل شده است یعنی حدود ده سال یا بیشتر پیش از غدیر خم، پس چطور امکان دارد که بعد از ماجرای غدیر خم نازل شده باشد؟
۲ – فرموده دیگر خداوند: (وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن کَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِّنَ السَّمَاءِ) (الأنفال: ۳۲).
به اتفاق، کمی بعد از جنگ بدر، یعنی سالها پیش از غدیر خم نازل شده است، و اهل تفسیر متفق هستند بر اینکه این آیه بخاطر گفتۀ مشرکانی چون ابو جهل به پیامبر قبل از هجرت نازل گردیده است و خداوند در آن به پیامبرش سخنان آنان را یادآوری میکند و میفرماید: (وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن کَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِّنَ السَّمَاءِ) (الأنفال: ۳۲).
«و (به خاطر بیاور) زمانى را که گفتند: «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود».
۳ – ما به یقین خبر داریم که احدی از مسلمانان در زمان حیات پیامبر چنین بلایی بر سر او نیامد.
۴ – این آقای حارث بن نعمان فهری هرگز به عنوان یکی از صحابه پیامبر شناخته نشده است،
۵ – می گویی خدا مخالف امامت علی را بسنگ آسمانی کشت آیا نمی توانست با عمر و ابوبکر رضی اه ک عنهم همین کار را بکند!
مگر این حارث بن نعمان چه هیزم تری به الله فروخته بود که سرش سنگ آمد درحالیکه از نظر شما جرم حضرت ابوبکر و حضرت عمر خیلی بزرگتر از جرم حارث بن نعمان بود، اما دیدید الله به عوض آنکه به سر شان سنگ بگوبد آنها را عزیز کرد و نام نیکشان تا قیامت باقی ماند!
۶- شرح واقعه عذاب مخالف علی در قرآن و در همان حال عدم ذکر امامت علی بخاطر ترس از مخالفت مردم حرف غریبی است درست مثل اینکه بگوییم یک دختر و پسر از ترس حکومت عروسی خود را در دفتر ازدواج ثبت نکردند.اما بچه که به دنیا آمد رفتند از حکومت برایش شناسنامه بگیرند! والله حرف شیعه و تفسیر او از آیه از اینهم خنده دار تراست.
۷ – اگر ما قبول کنیم که آیه (سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ) درسوره معارج درباره امامت علی است باید همراهش قبول کنیم که قرآن بزرگترین کتاب معما وچیستان دنیاست کتاب معمایی که فقط امثال علامه حلی میتوانند آن را حل کنند با این تفسیر سنگ روی سنگ بند نمیشود آیا میدانید بهائیها برای اثبات پیغمبری بها الله کتابی دارند به نام اثبات پیغمبری بها الله از آیات قرآن؟ و در آن مثل علامه حلی آیات را به نفع پیغمبر کذاب خود تقسیر میکنند تعجبی ندارد زیرا مذهب بهائی چون مذهب شیعه هردو مذاهب باطنی هستند و هر دو سر و ته یک کرباسند.
حرف آخر اینکه ما به کمک قرآن باید احادیث را تفسیرکنیم نه آنکه به کمک حدیث قرآن را آنطوریکه میخواهیم معنی کنیم و بالاخره شیعه نگفت با این همه امامان سنی که طرفدار علی بودند و آیات اشاره را به نفع علی تفسیرمیکردند چرا قرآن نام علی را به صراحت ذکر نکرد.
* مـــحمد باقـــــر ســـــــــــــــــــجــودى