آنان در آنچه بدیشان عطا نمود، برای پروردگار شریکانی قرار دادند (۲)

فرموده‌ی الله: ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ فِیمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ١٩٠﴾

ابن جریر طبری از حسن درباره‌ی آیه‌ی ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ فِیمَآ ءَاتَىٰهُمَا﴾ روایت کرده که می‌گوید: «این شرک در میان برخی از ملت های گذشته بود و در آدم نبود»، این گفته، به هیچ وجه سخن حسن نیست.[۱] آنچه این مطلب را تأیید می‌کند، این است که خود حسن از سمره از پیامبر روایت کرده که آن حضرت  صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «لما حملت حواء طاف بها إبلیس، وکان لا یعش لها ولد، فقال سمِّیه عبدالحارث،[۲]فعاش، فکان ذلک من وحی الشیطان وأمره»[۳]: «وقتی حواء باردار شد، ابلیس به اطراف او دوری زد. قبلاً فرزند حواء زنده نمی‌ماند. ابلیس به او گفت: [ این بار ] اسم عبدالحارث را بر او بگذار. [ این بار فرزند حواء ] زنده ماند. این امر، الهام و فرمان شیطان بود». احمد، ترمذی و ابن جریر این حدیث را روایت کرده‌اند. ترمذی آن را حسن دانسته و حاکم آن را صحیح دانسته است.

به همین دلیل ضمیر را در آخر آیه با صیغه‌ی جمع آورده تا با ذکر شخص، جنس انسان مدّ نظر باشد.

معنای آیه چنین است: خدای متعال از مبدأ جنس انسانی و عجایب قدرت خدا در آن، خبر می‌دهد. خدا جنس انسان را با کثرت و اختلاف نوع و نژادش آفریده است.

﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَهٖ﴾ [الأعراف: ۱۸۹]: «او آن کسی است که شما را از یک جنس آفرید». این نفس واحد، آدم علیه السلام می‌باشد. ﴿وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِیَسۡکُنَ إِلَیۡهَا﴾ [الأعراف: ۱۸۹]: «و همسرش را از او پدید آورد تا در کنارش آرامش و اطمینان یابد». همان طور که خدای متعال در جای دیگر می‌فرماید: ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا﴾ [الروم: ۲۱]: «و یکی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید».

فرموده‌ی: ﴿فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا﴾ یعنی وقتی آدم با حواء نزدیکی کرد، ﴿حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِیفٗا﴾: «بار سبکی (به نام جنین) برداشت». حمل خفیف، حملی است که زن احساس درد نمی‌کند. فقط نطفه و سپس پاره‌ی گوشت است.

مجاهد درباره‌ی معنای آیه‌ی: ﴿فَمَرَّتۡ بِهِ﴾ می‌گوید: یعنی «استمرت علیه»[۴]: «دوران بارداری را گذراند». مهران در تفسیر آن می‌گوید: «استخفته»[۵]: «حواء آن حمل را سبک و کم دردسر دانست». ابن جریر می‌گوید: یعنی «استمرت بالماء وقامت به وقعدت»: «دوران بارداری را گذراند و می‌توانست نشست و برخاست خود را انجام داد. ﴿فَلَمَّآ أَثۡقَلَت﴾ یعنی: وقتی با بچه‌اش که در شکمش بود، احساس سنگینی کرد».[۶] سدی می‌گوید: «أثقلت یعنی: بچه‌اش در شکمش بزرگ شد».[۷]

خدا در ادامه می‌فرماید: ﴿دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا﴾ یعنی آدم و حواء علیهما السلام خدا را به فریاد خواندند، ﴿لَئِنۡ ءَاتَیۡتَنَا صَٰلِحٗا﴾ اگر بشری سالم به ما عطا کنی. ابن عباس می‌گوید: «آدم و حواء ترسیدند که کودک شان، حیوان باشد».[۸] ﴿لَّنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَ﴾ به خاطر آن، قطعاً تو را شکرگزاری می‌کنیم. خلاصه‌ی تفسیر این آیه با توجه به تفسیر ابن کثیره با کمی اضافه در اینجا تمام شد[۹].

فرموده‌ی: ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ فِیمَآ ءَاتَىٰهُمَا﴾ یعنی: وقتی خدا، کودک سالم به آدم و حواء عطا کرد، آنان به شیوه‌ی پسندیده شکر آن را به جای نیاوردند، آنگونه که عهد و پیمان بسته بودند؛ بلکه در این فرزند صالح و سالم که به آنان عطا کردم، برای من شریکانی قرار دادند و او را عبدالحارث نام نهادند؛ چون تتمه‌ی شکر خدا در عطا کردن فرزند صالح و سالم به انسان این است که اسم فقط برای الله پرستش شود.

با تأمل و دقت در سیاق کلام از اول تا آخر همراه با تفسیر سلف صالح درباره‌ی این آیه، به طور قطع معلوم می‌شود که آیه‌ی فوق الذکر درباره‌ی آدم و حواء علیهماالسلام نازل شده است؛ چون چندین آیه بر این مطلب دلالت دارند.

جای بسی تعجب است که کسانی این داستان را تکذیب می‌کنند و ماجرایی که اولین بار برای آدم و حواء پیش آمد، فراموش می‌کنند و برای اثبات نظرشان به تفاسیر بدعت‌گذاران می‌چسبند و تفاسیر و آرای سلف صالح را کنار می‌گذارند.

کار حرام و ناپسندی که آدم و حواء در این داستان مرتکب شدند، بزرگتر از کار حرام و ناپسندی نیست که در ابتدا انجام دادند؛ آنجا که فریب ابلیس را خورده و از آن درخت ممنوعه خوردند و به خاطر آن از بهشت اخراج شدند.

عبارت: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾ این آیه –والله اعلم-  به مشرکان قدریه باز می‌گردد. در اینجا نام شخص خاصی ذکر شده و منظور جنس انسانیت است. در قرآن نمونه‌هایی در این باره وجود دارد.

 

 

(برگرفته از شرح تیسیر العزیز کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– از این سخن دانسته می‌شود که قبل از آن سخنی بوده، اما در نسخه‌های خطی که نزد من است چیزی دیده نمی‌شود، بلکه در دو نسخه‌ی «ب و ض» به اندازه‌ی دو صفحه بیاض وجود دارد (دو صفحه سفید و خالی است)، و از نسخه‌ی أ نیز همین دانسته می‌شود، به نظر من نقص از این قرار است: «ابن جریر طبری از حسن روایت کرده که گفت: «این آیه: ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ فِیمَآ ءَاتَىٰهُمَا﴾ در مورد برخی از نسلهای بعدی است و خود آدم مراد نیست». و این اصلا از سخن حسن نمی‌باشد…. و این اثری که ابن جریر از حسن روایت کرده، در اسنادش سفیان بن وکیع وجود دارد که متروک است. ولی ابن جریر در تفسیرش، ۹/۱۴۸ با سندی صحیح از معمر روایت کرده که می‌گوید: حسن گفته است: منظور این آیه، نسل آدم است، کسانی که بعد از آدم شرک ورزیدند. معمر از حسن، حدیث نشنیده است، ولی از حسن به صحت رسیده که گفته است: «آنان یهود و نصارا هستند که خدا فرزندانی به آنان عطا کرد و آنان، فرزندان‌شان را یهودی و مسیحی کردند».

[۲]– در نسخه‌ی «ط»، این عبارت اضافی آمده است: «فإنه یعیش، فسمته عبدالحارث»: «چون [ اگر اسم او را عبدالحارث بگذاری ] زنده می‌ماند. پس حواء اسم او را عبدالحارث گذاشت».

[۳]– امام احمد در «المسند»، ۵/۱۱؛ ترمذی در سننش، شماره‌ی ۳۰۷۷؛ رویانی در مسندش، شماره‌ی ۸۱۶؛ ابن جریر در تفسیرش، ۹/۱۴۶؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، شماره‌ی ۶۸۹۵؛ ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌ی ۸۶۳۷؛ ابن عدی در «الکامل»، ۵/۴۳ و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۲/۵۴۵ این حدیث را روایت کرده‌اند. ترمذی درباره‌ی این حدیث می‌گوید: این حدیث، حسن غریب است و حاکم آن را صحیح دانسته است. در سند این حدیث، عمر بن ابراهیم وجود دارد که راستگو و مطمئن است، اما در اینکه فقط از قتاده روایت کرده، درباره‌اش حرف زده‌اند. ذهبی در کتاب «المیزان»، ۴/۹۹ می‌گوید: «این حدیث، منکر است». اما ترمذی این حدیث را حسن و حاکم آن را صحیح دانسته است. به نظر می‌رسد این حدیث، حسن باشد؛ چون علاوه بر عمر بن ابراهیم، سلیمان تیمی در روایت ابن مردویه- آن گونه که در تفسیر ابن کثیر، ۲/۲۷۵ آمده- این حدیث را از قتاده روایت کرده است. این حدیث دو شاهد از ابی ابن کعب و مانند آن از ابن عباس رضی الله عنه دارد. ابن جریر اجماع علما بر اینکه منظور آیه، آدم و حواء است، نقل کرده؛ آنجا که در تفسیرش، ۹/۱۴۸ گفته است: «قول درست‌تر، قول کسانی است که می‌گویند: معنای آیه‌ی : ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ﴾ این است که در اسم برای خدا شریک قایل شدند نه در پرستش. و مراد آیه، آدم و حواء است؛ چون اجماع مفسران بر این است».

[۴]– ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌ی ۸۶۴۲ این روایت را آورده و اسناد آن، صحیح است. سعید بن منصور در سننش، شماره‌ی ۹۷۲ با اسنادی صحیح از ابن عباس روایت کرده که او آیه‌ی مذکور را چنین می‌خواند: (حملت حملاً خفیفاً فاستمرت به).

[۵]– ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌ی ۸۶۴۳ این روایت را آورده و اسناد آن، حسن است.

[۶]– تفسیر ابن جریر، ۹/۱۴۳٫

[۷]– ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌ی ۸۶۴۵ و ابو شیخ- آن گونه که در «الدر المنثور»، ۳/۶۲۶ آمده- این اثر را روایت کرده‌اند. اسناد آن خالی از اشکال است. ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌ی ۸۶۴۴ مانند این گفته را از سعید بن جبیر روایت کرده است.

[۸]– ابن جریر در تفسیرش، ۹/۱۴۵ این گفته را روایت کرده است. اسناد آن خیلی ضعیف است و روایت آن از ابوصالح، صحیح می‌باشد.

[۹]– تفسیر ابن کثیر، ۲/۲۷۵٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …