آغاز تصنیف و تألیف به وسیله حکّام و سلاطین

در عصر صحابه و خلفای راشدین، گرچه انتشار و اشاعه فقه و حدیث، با کثرت و سرعت صورت گرفت و مجالس درس بسیاری تشکیل می‌شد. امّا این موارد بیشتر زبانی بود، ولی حکام بنی‌امیه به علما دستور دادند تا در این باره کتاب بنویسند. قاضی ابن عبدالبرّ در «جامع بیان العلم» قول امام زهری را نقل نموده که:

«کُنَّا نَکْرَهُ کِتَابَهَ الْعِلْمِ، حَتَّى أَکْرَهَنَا عَلَیْهِ هَؤُلاَءِ الأُمَرَاء».

«ما نوشتن علم را نمی‌پسندیدیم تا این که حکام ما را به انجام آن مجبور کردند».

قبل از همه، حضرت امیر معاویه  رضی الله عنه «عبید بن شرّیه» را از یمن فرا خواند و فرمان داد تا کتابی در اخبار گذشتگان تهیّه کند، چنانکه کتابی به نام «اخبار الماضیین» تهیّه شد([۱]).

پس از وی هنگامی که «عبدالملک بن مروان» در سال ۶۵ هجری بر تخت سلطنت نشست، به علما فرمان داد تا در هر رشته‌ای کتاب‌هایی تصنیف کنند، «سعید بن جبیر» که از همه عالم‌تر بود، موظّف به نوشتن تفسیر قرآن شد، و تفسیری نوشت که در کتابخانۀ سلطنتی نگهداری می‌شده، تفسیری که به نام «عطاء بن دینار» معروف است همان تفسیر است و از کتابخانه سلطنتی به دستش رسیده بود([۲]).

چون زمان خلافت حضرت عمر بن عبدالعزیز فرا رسید، او تصنیف و تألیف را بیشتر ترقی داد و به تمام نقاط کشور فرمان فرستاد تا احادیث نبوی مدوّن و نوشته شوند. «سعد بن ابراهیم» که از محدّثین بزرگ و قاضی القضات مدینه منوّره بود، دفترهای زیادی از احادیث نوشت که به نقاط مختلف کشور فرستاده شدند.

علامه ابن عبدالبر در «جامع بیان العلم» می‌نویسد:

«عَنْ سَعْدَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ قَالَ: أَمَرَنَا عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ بِجَمْعِ السُّنَنِ فَکَتَبْنَاهَا دَفْتَرًا، فَبَعَثَ إِلَى کُلِّ أَرْضٍ لَهُ عَلَیْهَا سُلْطَانٌ دَفْتَرًا»([۳]).

«سعد بن ابراهیم می‌گوید: عمر بن عبدالعزیز ما را به جمع‌آوری احادیث دستور داد، ما دفترهای زیادی نوشتیم، او به نقاط تحت تسلّط حکومت خویش دفترها را فرستاد».

به «ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم انصاری» که محدّث بزرگ آن زمان و استاد امام زهری و قاضی مدینه بود، نیز دستور داده شد تا احادیث را جمع‌آوری کند([۴]).

در علم حدیث، روایات حضرت عایشه ل از حیثیت و موقعیت خاصی برخوردارند، از وی بیشتر احادیثی روایت شده که در باب مسایل مهم عقاید یا فقه هستند. به همین جهت عمر بن عبدالعزیز به روایت وی توجه خاصّی مبذول داشت، «عمره بنت عبدالرحمن» زنی بود که به طرز خاصّی در دامان حضرت عایشه ل تربیت شده بود، او محدثه و عالمۀ بزرگی بود. همه علما اتفاق نظر دارند که در روایت حضرت عایشه ل هیچکس بیشتر از وی تخصص و آگاهی نداشت. عمر بن عبدالعزیز به ابوبکر بن محمد نامه‌ای نوشت تا مسایل و روایات «عمره» را نوشته و برایش ارسال کند([۵]).

 

 

[۱]– فهرست ابن الندیم / ۲۴۴٫

[۲]– میزان الاعتدال، ترجمه عطاء بن دینار.

[۳]– جامع بیان العلم / ۳۶٫

[۴]– طبقات ابن سعد ۲ / ۱۳۴٫

[۵]– تهذیب التهذیب، تذکره ابوبکر بن محمد و عمره بنت عبدالرحمن، طبقات ابن سعد ۲ / ۱۳۴٫

مقاله پیشنهادی

امام غزالی و حب‌ جاه

در احیاء العلوم عنوانی به نام «بیان سبب کون الجاه محبوباً بالطبع حتی لا یخلو …