در متن اصلی سؤال از آزادی چنین عبارتی آمده است:
«چگونه ممکن است میان آزادی فکر و اعتقاد که خداوند به انسان بخشیده است با….».
اما آنچه ما در جواب می گوییم: این است که آزادی تفکر و اندیشه مورد ضمانت اسلام است و خداوند گوش و چشم و قلب را به انسان بخشیده تا به وسیله آن تفکر و تعقل کند و به حقیقت دست یابد. انسان وظیفه دارد به تفکر کوشا و سلیم دست یابد و از تعطیل حواس خود پرهیز کند و نباید در مسیر ضررآور هم از آن استفاده کند.
اما خداوند، آزادی باور را رها و افسار گسیخته به انسان نبخشیده که هر کس هر گونه که خواست تفکر کند بلکه به افراد بالغ و عاقل بشر الزام نموده که به ربوبیت و الوهیت و اطاعت و تسلیم در برابر او معتقد باشند و غیر از این را از آنان نمیپذیرد.
دلیل این مطلب آنست که این جهان وسیع که در آن زندگی میکنیم اتفاقی آفریده نشده و مواد آن به صورت بیهوده بریکدیگر قرار نگرفته است، بلکه مخلوقی است که بر اساس نظامی محکم و قانونی دقیق ساخته شده است، و هر پرندهای که در ارتفاع بالا و پایین پرواز می کند یا هر چه که در آب فرو می رود یا در سطح آن میماند و یا درون آن شناور میشود و هرچه که از زمین میروید و طعم و رنگ و بهره مختلفی دارد همه و همه تحت نظامی قانونمند هستند. در واقع هر چه که در آسمان و زمین است به حقیقت رهنمون است، و طالبان حقیقت کاری جز ورق زدن صفحات این هستی وسیع ندارند، زیرا با این کار حقایق آن را میشناسند، و ایمان آنها به خالق آن و دقت و محکم کاری او افزوده می گردد.
انسان به هنگام تولد، علم و شناختی ندارد اما وسائل دریافت علم و معرفت را به صورت قدرت تعقل و شنیدن و بینش در اختیار دارد. انسان آفریده شده تا حق را بشناسد برای آن دلیل جوید و به آن استدلال کند. نه اینکه بر باطل زندگی کند و در راههای کج آن سیر کند.
آزادی اندیشه در این میدان مطلق است تا زمانی که در حیطه هستی و نشانههای آن است و برای انسان قابل دسترسی است.
بر این اساس میگوییم که: آزادی فکر و اندیشه به طور مطلق در اسلام ضمانت شده است، اما آزادی شهوت، محدود و مقید است. زیرا عقل نمی پسندد که انسان به صورت دست بسته دنبال آرزوها و غرائز رود، زیرا نیروی انسان نیز محدود است و اگر در مسیر بیهودگی و لهو و شهوت به کار گرفته شود نیرویی در او باقی نمیماند که وی را به سوی راه درست و مفید و گرایشهای حق و خیر بر انگیزد بر همین اساس است که همه خوبیها و نیکیهایی که در جهان حاضر مشاهده میکنیم در نتیجه به کارگیری درست فکر و اندیشه است.و عقب افتادگی و پس روی و نگرانیهای درونی و محیطی در نتیجه آزادی بیقید و بند آرزوها و آمال نفسانی و بیهوده گرایی انسان است.
پس ما با قدرت و اطمینان می گوییم که: «همراه با آزادی مطلق فکر و اندیشه لازم است که نفس انسانی از هوی و هوس منع شود».
پس برماست در حالیکه از آزادی سخن می گوییم میان این دو قضیه و روش فرق بگذاریم.