ابورفاعه رضی الله عنه نزد پیامبر صلى الله علیه وسلم آمد و آن حضرت صلی الله علیه وسلم در حال ایراد خطبه بود، گفت: یا رسول الله، غریبه ای آمده و از دین اسلام میپرسد و چیزی از آن نمیداند. رسول خدا صلى الله علیه وسلم نگاهی به او انداخت، و آنگاه از خطبه باز ایستاد و روی به ابورفاعه نموده و مسائل دینش را به او آموخت، تا آنکه آن مرد مطلب را خوب فراگرفته و آن را فهمید. سپس پیامبر صلى الله علیه وسلم به خطبهاش بازگشت.
بعد از وفات رسول الله صلى الله علیه و سلم، ابن عباس رضی الله عنه شروع کرد به سؤال نمودن از صحابه رضی الله عنهم در مورد اقوال پیامبر صلى الله علیه و سلم. هرکس حدیثی از پیامبر صلى الله علیه وسلم را میدانست، سراغش میرفت. اگر آن فرد، موقع نیم روز، درحال خواب میبود، بر در وی مینشست و منتظر میمی ماند تا از خواب برخیزد. در این بین باد بیابان او را غبارآلود مینمود.ه صحابی مذکور به خاطر ابن عباس رضی الله عنه بیرون میآمد، به او میگفت: یا پسر عموی رسول الله صلى الله علیه و سلم، چه چیزی باعث شده که به این جا بیایی؟ دنبال من میفرستادی من خود میآمدم. و او پاسخ میداد: نه، من سزاوارترم که پیش تو بیایم تا حدیث را از تو بپرسم. [حاکم].