همانگونه که بیان شد، داشتن تعصبهای بیمورد و نیز نکوهش کردن اقوال علمای مخالف، تأثیرات بسیار منفی در پیشرفت علوم اسلامی گذاشته است. بهگونهای که حتی در بعضی از قرون برخی انسانهای کم خرد در بعضی از مسائل فقهی یکدیگر را به تمسخر گرفته و یا تا حد تکفیر پیش رفتهاند و از بیان وتبلیغ احکام الهی بنا بر جهل و تعصبهای بیمورد و بی-خردمندانه جلوگیری میکنند و حتی تصور میکنند که در راه حق قدم برمیدارند و به گمانشان کار نیک انجام میدهند که در واقع اینگونه نیست.
از جمله تأثیرات فرهنگی تقلیدی که شریعت آن را ذم مینماید، دوری از نصوص محکم خداوند متعال میباشد. شوکانی در کتاب أدب الطلب و منتهی الأرب چنین مینویسد: دو شرط اساسی برای طالب علم این است که:
- طلب علم را فقط به خاطر خداوند انجام دهد نه اهداف دنیوی.
- همیشه انصاف را رعایت نماید و از تقلید افکار، مذاهب و اشخاص و تعصب نسبت به آنها پرهیز کند.([۱])
پس داشتن اخلاص و پرهیز از اهداف شوم دنیوی باعث میشود که آثار سودمند علم در جامعه هویدا گردد و عواملی همچون تعصب بیجا و دوری از حق و ترجیح اقوال ائمه بر نصوص مقدس، باعث از بین رفتن ریشههای این درخت تنومند و پرثمر میشود. با بیان این مطالب میتوان آثار منفی فرهنگی تقلید را چنین بیان نمود. و باید هر مسلمانی در هر حالت و شرایطی این فرموده الله متعال را سرلوحۀ خود قرار دهد که میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَهٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَهُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا٣۶﴾ [الأحزاب: ۳۶]. «هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند (و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد). هرکس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد.» ترس آن هست که ادامۀ این عمل، قلب مقلِّد را دچار زیغ و انحراف گرداند. آنچنان که خداوند میفرماید: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ﴾([۲]) «آنان چون از حق منحرف شدند، خداوند دلهایشان را بیشتر از حق دور داشت.» ابن تیمیه در این باره میگوید: کسی که در مسئلهای حقی که خداوند، رسولش را برای آن فرستادهاست برای او روشن شود، سپس بخاطر عادتش از آن حق بگذرد از زمرهی سرزنش شوندگان خواهد شد. ([۳])
باز در جایی دیگر میگوید: کسی که به عنوان مقلد قول عالمی را قبول میکند حق ندارد که مقلدِ قول عالم دیگری را سرزنش کند. اما اگر یکی از آنها حجت و دلیل شرعی داشت اطاعت و گردن کجی برای دلیل شرعی واجب میگردد.([۴]) پس مقلّدین باید توجه نمایند بیان اقوال مخالف امامشان به منزلۀ معارضه و دشمنی با امام آنها و یا نزول دین جدید و بدعتی نامشروع نیست بلکه باید احتمال صواب را به مخالفان خود بدهند و به این فرمودۀ خداوند متعال لبیک گویند که میفرمایند: ﴿فَبَشِّرۡ عِبَادِ١٧ ٱلَّذِینَ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٨﴾([۵]) «مژده بده به بندگانم؛ آن کسانی که به همهی سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند.»