تأثیرات تقلید بر جامعۀ اسلامی به گونهای مشهود است که با یک نگاه سطحی نیز میتوان آن را دریافت. جامعهای که در تلاطم آراء و تفکرات به سر میبرد، بدون تردید در این سیر دچار تأثیراتی میشود که گاهی آن را از مسیر پیشرفت و تکامل باز میدارد. چه بسا رو را به دژهایی بکشاند که راه نجات بسیار مشکل است.
تقلید نیز یکی از عوامل اساسی در جهتدهی فکری و عملی مردم است؛ به گونهای که جامعه را دستخوش تأثیراتی قرار داده است. در جامعهای که هرکس خود را مقلد شخص و گروهی قرار دهد و سعی در براندازی مخالفان فکری و عملی خود داشته باشد، بیشک این جامعه در روابط و تعاملات اجتماعی دچار مشکل میشود و حتی باعث به وجود آمدن تنشهایی میشود که جامعه را به هرج ومرج میکشاند. مثل اینکه چنین جامعهای فراموش کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حتی با مخالفان عقیدتی و ایمانی خود چگونه برخورد نموده تا اینکه آنان با مخالفان فقهی، به گونهای برخورد میکنند مثل اینکه دشمنان خدا و رسول خدا صلی الله علیه و سلم است. چنین جامعهای که در فقر علمی و فرهنگ اسلامی به سر میبرد، بیشک مریض است و دوای آن جز اخلاص و ارتقای سطح فرهنگی مردم بر مبنا و منهج قرآن و سنت نیست که بتواند نظرات مخالفان خود را بشنوند و به گونهای صحیح و اصولی، سعی در نقد و بررسی آن داشته باشند.
جامعهای که در تنشهای فکری به سر میبرد، نمیتواند خود را به حد کمالی برساند که مطلوبش است. در جامعه، مقلدین باید بدانند که داشتن و وجود نظرات مخالف همیشه باعث هلاکت و بدبختی نمیشود، گاهی میتواند مایه رحمت هم باشد.
در جامعۀ اسلامی باید روابط بسیار سالم و در عین حال هماهنگ با مشکلات فکری وحتی سیاسی جامعه حاکم باشد و درک این را داشته باشد که اساس خوشبختی و پیشرفت جامعه در روابط اجتماعی صحیح اسلامی قرار دارد. تعاملات صحیح اجتماعی، نه تنها مانعی برای نقد و نظرات مخالف نیست؛ بلکه آنچه که جامعه را در سیر تکامل قرار میدهد همین نقد و پژوهشها است.
در جامعهای که تقلید بر افکار مردم حکومت میکند، نباید به پیامدی جز بدبختی و کشیده شدن مسیر جامعه به تفرقه و دینزدایی امید داشت. چنین جامعهای حتی در مسائل فرهنگی و سیاسی و غیره، سیر نزولی را طی میکند، و در جهتدهی جامعه به سوی انسجام و وحدت بسیار ضعیف عمل خواهد کرد و این انحطاط تا جایی پیش میرود که مردم در جامعهای به سر میبرند که هیچ امنیت علمی وجانی وجود ندارد.