۱۲) طَبَرانی در مُعجَمِ أوسَط حدیثی از علی س تخریج کرده که وی به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «ای رسول خدا، آیا مهدی از ماست یا از دیگران؟ پیامبر فرمود بلکه مهدی از ماست، خدا به ما جهان را ختم میکند همچنان که به ما آغاز کرد و به ما مردم را از شرک رهایی میبخشد و به وسیله ما پس از دشمنیهای آشکار تألیف قلوب میکند همچنان که به وسیله ما پس از دشمنی ناشی از شرک، دلهای آنان را به هم نزدیک کرد و آنان را یکدل و متّحد ساخت. آنگاه علی س گفت: آیا مردم آن زمان مؤمن خواهند بود یا کافر؟ پیامبر فرمود: گروهی مفتون و گروهی کافر خواهند بود». (انتهی)
در زنجیر سند این روایت نام «عبدالله بن لَهِیعَه([۱])» آمده که ضعیف است و همه او را براین صفت میشناسند و هم نام عَمرو بن جابر حَضرَمی دیده میشود که از عبدالله هم ضعیف تر است و احمد بن حَنبل گوید: از جابر أحادیث منکری روایت شده است و من خبر یافتهام که او دروغگو بوده و نَسائی گفته: مورد اعتماد نیست و هم گفته است: ابن لَهیعَه شیخی أحمق و سست خرد بوده است که میگفت علی علیه السلام درمیان أبرهاست و درحالیکه با ما نشسته بود همین که ابری در آسمان میدید، میگفت: آن علی است که درمیان ابر گذشت!.
۱۳) طَبَرانی از علی س حدیثی تخریج کرده است که: «پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: در آخرالزّمان فتنهای پدید میآید که مردم آواره میشوند و چنان ناپدید میگردند که به دست آوردن آنان مانند به دست آوردن زَر در کان (= معدن) دشوار میشود پس مردم شام را ناسزا مگویید بلکه فتنه انگیزانِ آنان را نکوهش کنید زیرا درمیان مردم شام أبدال([۲]) هم به سر میبرند، دیری نخواهد گذشت که ابری پر از رعد و برق و بیمناک از آسمان به مردم شام نازل خواهد شد بدان سان که همه مردم را پراکنده خواهد کرد و چنان مرعوب خواهند گردید که اگر روباهان هم با آنان به نبرد برخیزند بر ایشان چیره خواهند شد و در این هنگام کسی از خاندان من قیام میکند که سپاهیان او سه رایت (بند) خواهند داشت، آنکه زیاده گوید پانزده هزار و آنکه کم گوید دوازده هزار بر شمارد و شعار ایشان أمِت أمِت (یعنی بکُش بکُش) خواهد بود! و هفت رایت (بند) با ایشان روبرو میشوند و در زیر هر بندی مردی است که خواستار پادشاهی است پس خدا همه آنان را میکشد و ألفت و نعمت و سرزمین دور و نزدیک و رأی و تدبیر مسلمانان را به آنان باز میگرداند». (انتهی)
در زنجیر حدیث عَبدالله بن لَهِیعَه است که ضعیف میباشد و حال او معروف است…..
۱۴) حاکم در مستدرک از علی س به روایت أبُوالطُّفَیل از محمّد بن حنفیّه حدیثی تخریج کرده است که محمّد بن حنفیّه گفته است: «روزی در نزد علی س بودیم مردی درباره مهدی از وی سؤال کرد علی گفت: هیهات! سپس با بَست و گشادِ دست شماره هفت را نشان داد و آنگاه گفت: این أمر در آخرالزّمان خواهد هنگامیکه اگر مرد بگوید خدا، کشته میشود! و خدا برای مهدی قومی گرد میآورد که مانند تکّههای ابر پراکندهاند ولی خدا دلهای آنان را به هم نزدیک میسازد و همه یکدل و یکرأی میباشند چنانکه از هیچکس وحشت ندارند و بهسبب داخل شدن هیچیک از کسانیکه داخل ایشان میشوند شاد و مغرور نمیگردند شماره آنان به اندازه جنگ آورانِ بدر است نه در گذشته کسی بر ایشان سبقت جسته و نه در آینده نظیر آنان پیدا خواهد شد و شماره آنان به اندازه أصحاب طالوت خواهد بود که با ا و از رود گذشتند. أبّوالطُّفَیل گوید: ابن حنفیّه پرسید آیا میخواهی آن را بدانی؟ گفتم آری. گفت: مهدی از میان این دو کوه [ابُوقُبَیس و أحمَر که در مکّه واقع اند] بیرون میآید. گفتم ناچار به خدای سوگند اینجا را ترک نخواهم کرد تا هنگامی که زنده باشم و او در آنجا یعنی مکّه درگذشت».
….. در زنجیر اسناد آن نام عمّار ذَهُبی و یُونُس بن أبیاسحاق است و بخاری برای او به عنوان استدلال حدیثی تخریج نکرده بلکه به قول او استشهاد جسته است گذشته از اینکه بدین موضوع تشیّع عمّار ذهبی هم ضمیمه میشود….. .