تا آن زمان به مغازی و فن سیرهنگاری توجهی نشده بود. حضرت عمر بن عبدالعزیز به این رشته توجه خاصی مبذول داشتند و دستور دادند تا مجلس درسی به طور اختصاصی دربارۀ غزوههای نبوی تشکیل شود.
«عاصم بن عمر بن قتاده انصاری» متوفای ۱۲۱ هجری در این فن، مهارت ویژهای داشت. عمر بن عبدالعزیز به وی دستور داد تا در مسجد جامع دمشق نشسته و به مردم، مغازی و مناقب را آموزش دهد([۱]). در همان زمان، امام زهری کتاب مستقلّی در مغازی نوشت و همچنانکه امام سهیلی در «روض الأنف» تصریح کرده، این اوّلین تصنیف در آن فن بود. امام زهری عالمترین فرد زمان خویش بود، در فقه و حدیث همپایهای نداشت. او شیخ الشیوخ امام بخاری است و در جمعآوری حدیث و روایات، زحمات زیادی متحمّل شد، در مدینه منوره به تک تک خانههای انصار میرفت و از جوان، سالخورده، زن، مرد و هرکس را که مییافت، حتّی از زنان محجّبه نیز، اقوال و حالات آن حضرت صلی الله علیه و سلم را میپرسید و مینوشت. او به لحاظ نسب، قریشی بود. در سال پنجاه هجری متولّد شد، بسیاری از اصحاب کرام را ملاقت کرده بود، در سال هشتاد هجری به دربار عبدالملک بن مروان رفت و از قدر و منزلت خاصّی برخوردار گردید، «کتاب المغازی» غالباً بر حسب پیشنهاد حضرت عمر بن عبدالعزیز نوشته شد.
این امر قابل توجه است که امام زهری با دربار سلاطین ارتباط خاصّی داشت و از زمرۀ خاصّان و مقرّبان دربار بود. هشام بن عبدالملک آموزش فرزندان خود را به وی سپرد، بالاخره در سال ۱۲۴ هجری وفات یافت. در زمان امام زهری بر اثر زحمات و تلاشهای وی، ذوق و علاقۀ خاصی به طور عموم به مغازی و سیره پیدا شد. از مجلس درس وی، اکثراً عالمانی فارغ التحصیل شدند که مخصوصاً در مغازی، کمال و مهارت تمام داشتند، از آن جمله: یعقوب بن ابراهیم، محمد بن تمّار و عبدالرحمن بن عبدالعزیز در فن مغازی، از شهرت خاصی برخوردارند. چنانکه در «تهذیب التهذیب» و غیره، لقب خاص و ممتاز آنها «صاحب المغازی» نوشته میشود. دو نفر از شاگردان «زهری» در این فن شهرت فوق العادهای حاصل کردند و همین دو نفر هستند که سلسلۀ این فن به آنها به پایان میرسد: یکی «موسی بن عقبه» و دیگری «محمد بن اسحاق». موسی بن عقبه، غلام خاندان زبیر بود و عبیدالله بن عمر را ملاقات کرده بود. امام مالک رحمه الله در حدیث شاگرد او است. امام مالک رحمه الله او را بینهایت ستایش و مردم را تشویق میکرد که اگر میخواهید فن مغازی را فرا گیرید، آن را از موسی بن عقبه بیاموزید. مغازی وی دارای خصوصیاتی به شرح ذیل است:
- مصنفین تا آن زمان به صحت روایات، در این باب تعهد و التزامی نداشتند، ولی او، اغلب به این امر التزام داشت.
- ذوق و سلیقه عموم مصنفین این بود که وقایع به کثرت نقل شوند و نتیجه لازم این کار این شد که روایات «رطب و یابس» نقل شدند، موسی بن عقبه احتیاط کرد و فقط روایاتی را نقل نمود که نزد او صحیح بودند، به همین جهت کتاب او نسبت به سایر کتب مغازی، مختصرتر است.
- چون برای روایت حدیث مسأله سن مطرح نبود، لذا بیشتر مردم در دوران خردسالی و آغاز نوجوانی، در مجالس درس شرکت کرده و احادیث را شنیده برای مردم روایت میکردند. اما، چون در آن سن و سال، فهم صحیح وقایع و روایات و حفظ آنها ممکن نبود، لذا در نقل بیشتر روایات، تغییر و اختلال روی میداد.
برخلاف «موسی بن عقبه» که در دوران بزرگسالی این فن را آموخته بود، او در سال ۱۴۱ هجری وفات یافت. کتاب موسی در عصر حاضر موجود نیست، ولی تا مدّت مدیدی معروف و موجود بود و در تمام کتب کهن «سیره»، به کثرت از آن نقل و استفاده شده است.
محمد بن اسحاق، بیش از همه در فن مغازی شهرت حاصل کرد، او به نام «امام فن مغازی» مشهور شد، از لحاظ شهرت عمومی گرچه «واقدی» از وی کمتر نیست، ولی بیهودهگویی «واقدی» بر همگان مسلّم است و لذا شهرت او شهرت بدنامی و بدبینی است.
محمد بن اسحاق از تابعین است([۲]) و یکی از اصحاب (حضرت انس) را دیده بود، در علم حدیث تبحّر داشت، بر دروازۀ ورودی منزل «امام زهری» دربانی گمارده شده بود که هیچکس بدون اطّلاع وارد نشود. امام محمد بن اسحاق اجازه داشت تا هر لحظهای که بخواهد بر او وارد شود. درباره ثقهبودن و غیر ثقهبودن محمد بن اسحاق میان محدثین اختلاف وجود دارد. امام مالک شدیداً مخالف او است، امّا نظر و رأی عمومی محدثین این است که در فن مغازی و سیرت، روایات او قابل استناد هستند.
امام بخاری در «صحیح بخاری» از وی روایت نقل نکرده است، ولی در کتاب «جزء القراءه» روایاتی از وی نقل نموده. در فن تاریخ بیشترین وقایع از او روایت میشوند، «محمد بن اسحاق» فن مغازی را رشد و ترقّی داد و در این راستا چنان جلب توجه نمود که در میان خلفای عبّاسی (که بیشتر دارای این نوع ذوق بودند) علاقۀ شدیدی به مغازی پیدا شد، چنانکه «ابن عدی» به طور خاص این احسان را ذکر کرده است، «ابن عدی» مرقوم داشته که هیچ تصنیفی در این فن به پایه تصنیف محمد بن اسحاق نرسیده است.
ابن حبان در «کتاب الثقات» نوشته است: محدثین بر کتاب محمد بن اسحاق اعتراض داشتند، چون وی دربارۀ وقایع خیبر و غیره از یهودیانی که تازه مسلمان شده بودند، کسب اطلاع میکرد و مینوشت و چونکه این وقایع را از یهودیها شنیده است. لذا مورد اعتماد کامل نیست، از تصریح «علامه ذهبی» ثابت میشود که محمد بن اسحاق از یهود و نصارا روایت میکرد و آنها را ثقه و قابل اعتماد میدانست، محمد بن اسحاق در سال ۱۵۱ هجری وفات یافت. ترجمه فارسی کتاب المغازی محمد بن اسحاق در زمان شیخ سعدی بر حسب فرمان ابوبکر سعد بن زنگی صورت گرفت. نسخه خطی آن را در «اللهآباد هند» مشاهده کردم. کتاب محمد بن اسحاق به کثرت منتشر شد و محدثین بزرگ و مشهور، نسخههایی از آن ترتیب دادند. ابن هشام آن را بیشتر تنقیح (اصطلاح نموده) و با اضافههایی مرتّب کرد که به نام «سیرت ابن هشام» مشهور است.
چونکه دسترسی به اصل کتاب به ندرت میسّر میشود، امروز نمونه و یادگار آن همین کتاب سیره ابن هشام است. نام ابن هشام، عبدالملک است. او محدثی نامور، مورخی ثقه و از قبیله «حِمْیَرْ» بود و غالباً به همین لحاظ «تاریخ سلاطین حِمْیَرْ» را نوشت که امروز نیز موجود است. او در فن سیرت این ابتکار را نیز به کار برد که برای درک معانی لغات و الفاظ مشکلی که در سیرت ذکر میشوند تفسیری نوشت، ابن هشام بالاخره در سال ۲۱۳ یا ۲۱۸ هجری وفات یافت.
به لحاظ مقبولیت سیرت ابن اسحاق، بعضی آن را به نظم درآوردند، چنانکه «ابونصر فتح بن موسی خضراوی» متوفّای ۶۶۳ هجری و عبدالعزیز احمد، معروف به «سعد ویری» متوفّای حدود ۶۰۷ هجری و «ابواسحاق انصاری تلمسانی» و «فتح الدین محمد ابن ابراهیم»، معروف به «ابن الشهید» متوفّای ۷۹۳ هجری آن را به نظم درآوردند؛ در کتاب اخیر تقریباً ده هزار شعر وجود دارد و نام آن «فتح الغریب فی سیره الحبیب» است.
واقدی خودش قابل ذکر نیست، ولی از شاگردان خاص او، «ابن سعد» در سیره آن حضرت صلی الله علیه و سلم و حالات صحابه کتاب جامع و مفصّلی تحت نام طبقات نوشت که تا امروز نظیرش وجود ندارد، ابن سعد محدث مشهوری است. عامّه محدثین نوشتهاند که گرچه استاد وی «واقدی» قابل اعتماد نیست ولی او خود قابل استناد است؛ «خطیب بغدادی» نسبت به وی مینویسد:
«کان من أهل العلم والفضل والفهم والعداله صنف کتابا کبیرا فی طبقات الصحابه والتابعین إلى وقته فأجاد فیه وأحسن»([۳]).
او از موالی بنیهاشم بود و در بصره متولّد شد، ولی در بغداد سکونت گزید، بلاذری که مورّخ مشهوری است، شاگرد او میباشد. در سال ۲۰۳ هجری در سن ۶۲ سالگی دارفانی را وداع گفت. نام کتاب او «طبقات ابن سعد» در دوازده جلد (دو جلد مخصوص حالات و زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم) میباشد و در اصل، همین بخش سیرت نبوی است. بقیه جلدها در بیان حالت صحابه و تابعیناند و چونکه در حالات صحابه بارها از رسول اکرم صلی الله علیه و سلم نیز یاد میشود، لذا در آن بخشها نیز مجموعه بزرگی از سیرت موجود است. این کتاب نایاب شده بود، یعنی نسخه کامل آن در هیچ کتابخانهای از جهان وجود نداشت، پادشاه آلمان به فکر چاپ و انتشار آن افتاد، چنانکه یک صد هزار مارک از جیب خود هزینه کرد و پروفسور «ساخو» را مأمور ساخت تا از جاهای مختلف، جلدهای آن را فراهم کند. پروفسور به قسطنطینه، مصر و اروپا رفت و تمام جلدهای آن را فراهم نمود، دوازده پروفسور اروپایی مسئولیت تصحیح جلدهای آن را به طور جداگانه بر عهده گرفتند، چنانکه با نهایت اهتمام و صحّت، این نسخه در لیدن «هلند» چاپ و منتشر شد. قسمت اعظم این کتاب از واقدی مأخوذ است، ولی چون تمام روایات، با سند ذکر شدهاند، لذا روایات واقدی به آسانی قابل شناخت و تشخیصاند.
در آن زمان در فن سیرت کتابهای بسیاری نوشته شد، چنانکه در «کشف الظّنون» و غیره اسامی آنها مذکور است، امّا چون جز نام آنها مشخصات دیگری از آنان معلوم و مشخّص نیست و اثر آنها نیز امروز موجود نیست، لذا از ذکر نام آنها خودداری میکنیم.
در باره سیرت، کتابهای تاریخی مستقلی نوشته شده است، کتبی که به طرز محدثانهای به رشته تحریر درآمدهاند، یعنی روایات با سند آورده شدهاند، آن قسمت از روایات که مربوط به حالات و وقایع زندگانی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم است جزء سیره نبوی به حساب میآید. بیش از همه قابل استناد، دو کتاب تاریخ امام بخاری هستند، ولی این هردو کتاب بینهایت مختصرند؛ یکی «تاریخ صغیر» که چاپ شده است، بخش مربوط به سیرت نبوی در آن به اندازه یک دهم کتاب نیست، یعنی فقط پانزده صفحه است، و به صورت مرتّب هم قرار ندارد. دیگری «تاریخ کبیر» که ضخیم هم هست، من نسخهای از آن را در جامع «أیاصوفیه» (شهری در ترکیه امروزی) دیده بودم، ولی سیره نبوی در آن هم بسیار کم است و وقایع بدون ترتیب ذکر شدهاند.
از لحاظ تاریخی، جامعترین و مفصّلترین کتاب «تاریخ کبیر» امام طبری است. امام طبری در پایه و رتبهای از علم قرار دارد که تمام محدثین به فضل و کمال، وثوق و وسعت علم وی اعتراف دارند. تفسیر او بهترین تفسیر شمرده میشود، از محدث «ابن خزیمه» نقل شده که در جهان احدی را عالمتر از او نیافتم. در سال ۳۱۰ هجری وفات نمود. یکی از محدثین (سلیمانی) نسبت به او نوشته است: او برای شیعه احادیث وضع میکرد، ولی علامه ذهبی در میزان الاعتدال مینویسد:
«هذا رجم بالظن الکاذب بل ابن جریر من کبار أئمه الإسلام المعتمدین».
«این بدگمانی دروغین است، بلکه واقعیت این است که ابن جریر امام بزرگی از ائمه معتمد است».
علامه ذهبی این را هم نوشته است که در مجموع، به تشیّع گرایش داشت، ولی این مضرّ نیست. تمام کتب مستند تاریخ مانند: «تاریخ کامل ابن اثیر»، «ابن خلدون»، «ابوالفداء» و غیره از منابع موجود در کتاب او أخذ شدهاند، و از همان کتاب مختصر شدهاند، تاریخ کبیر طبری نیز نایاب بود ولی در اروپا به چاپ رسید و منتشر شد.
[۱]– تهذیب التهذیب، تذکره عاصم بن عمر بن قتاده.
[۲]– تابعین به کسانی از مسلمانان گفته میشود که موفق به ملاقات صحابه شدهاند. (مترجم)
[۳]– تهذیب التهذیب، تذکره محمد بن سعد.