هیچ کس نمی‌تواند مردم را به اصلاح اندیشه‌ای یا قیام بر علیه افکار موروثی باطل فراخواند (۱)

هیچ کس نمی‌تواند مردم را به اصلاح اندیشه‌ای یا قیام بر علیه افکار موروثی باطل فراخواند بدون آنکه بر سوی او تیرها پرتاب شوند یا با سخنانی او را مورد آزار قرار دهند. پیامبر  صلی الله علیه و سلم که بزرگوارترین و پرهیزگارترین مردم بود از شگفتی و ظلم مردمان پیرامون خود درامان نبود. برخی او را کاهن می‌خواندند و عده‌ای دیگر او را ساحر، دیوانه یا شاعر می‌نامیدند. پس چگونه ممکن است درباره من و شما سخنانی نگویند که بسیار کمتر از اتهامات و افتراهایی است که درباره پیامبر  صلی الله علیه و سلم گفته می‌شود.

من در خلال همنشینی و گفتگو با افراد متعصب فرقه‌های مختلف آزار فراوانی دیدم بزرگترین و دردآورترین آزارها آنست که فرد درباره دین و پیروی صادقانه‌اش از آن مورد اتهام واقع شود.

زمانی که با برخی از افراد جفاکار سخن می‌گفتم و محبت خودم را نسبت به اهل بیت آشکار می‌کردم و براساس احادیث صحیح و ثابت یا حقوق آن‌ها در شریعت خداوند مشهور است به سخنانشان که از شأن اهل بیت می‌کاست آن‌ها مرا رافضی می‌نامیدند و آنگاه که با برخی از شیعیان سخن می‌گفتم و از غلو آن‌ها درباره اهل بیت انتقاد می‌کردم مرا ناصبی می‌دانستند … من نه تنها ناصبی هستم بلکه در این امر بسیار ریشه دارم ولاحول ولا قوه إلا بالله!

زمانی که با برخی از متصوفه پیرامون غلوشان درباره رسول خدا  صلی الله علیه و سلم براساس احادیث صحیح و ثابت درباره بیان حق آن حضرت که مردم را به دوست‌داشتن او و مراعات‌کردن حقوق او، بدون ارتکاب غلو و ظلم، فرامی‌خواند سخن می‌گفتم؛ درباره من می‌گفتند: او نسبت به رسول خدا کینه می‌ورزد!

بدین ترتیب در نظر متعصبان همه نقص‌ها را در خود جمع داشتم.

در همان حال که رافضی و نسبت به یاران رسول خدا  صلی الله علیه و سلم کینه‌توز و غلو‌کننده نسبت به اهل بیت بودم، ناصبی و نسبت به اهل بیت مغرض و طرفدار افراطی اصحاب پیامبر  صلی الله علیه و سلم نیز بودم. همزمان نسبت به پیامبر  صلی الله علیه و سلم و در نتیجه من باب اولی نسبت به یاران و اهل بیت پیامبر  صلی الله علیه و سلم کینه می‌ورزیدم. بسیار بیش از آنچه برای من روی داد بر سر اما مقبلی (/) آمده بود و  امثال بنده از نظر فضیلت، علم و فداکاری هرگز به پای آن امام بزرگوار نمی‌رسند. تلاش‌های بی‌دریغ آن دانشمند فرزانه کجا و سعی ناچیز این حقیر کجا؟

او از تعصب مذهبی تلخی‌هایی فراوانی چشید و در نتیجه آن آزار جانکاهی را تحمل کرد و بدون تردید و نگرانی به راه خود ادامه داد و گرایش به هیچکدام از مذاهب اسلامی را اعلام و ترویج نکرد و همچنین در بیشتر آثار نظم و نثرش بر برائت از تعصب مذهبی تأکید داشت. از جمله آن شعر زیر است که چنین سروده است:

برئت من التمذهب طول عمری

و آثرت الکتاب علی الصحاب

از مذهب گرایی دوری و اجتناب کردم و کتاب را بر یاران [یا مذهب‌گرایی] ترجیح دادم.

و مالی والتمذهب وهو شیءٌ

یروح لدی المماری والمحابی

مرا چه به تعصب مذهبی؟ که آن چیزی است که در میان او نهایت تلاش و وقت خود را در راه مبارزه با جمود وتعصب فکری سپری کرد.

در نتیجه از مقلدان و متعصبان زمان خود آزار فراوانی دید. آنان با او دشمنی کردند و او را ناصبی و دشمن مذهب اهل بیت (مذهب زیدی) نامیدند. در سال ۱۰۸۰ ه‍. ق این امر او را وادار به فروش اموال و هجرت به مکه کرد. او در جوار خانه خدا سکونت گزید و به تلاش در راه علم، تألیف، دعوت به تجدید و اشاعه روح تسامح و پایان‌دادن به تفرقه، تقلید و تعصب می‌پرداخت. او در میان علمای مکه و آنان که از سرزمینهای مختلف اسلامی بدانجا می‌آمدند مشهور شد. مردم درباره او دچار اختلاف شدند. عده‌ای نظرات او را تأکید و برخی آن‌ها را رد می‌کردند. افراد متعصب او را زندیق [بی‌دین] نامیدند. زیرا بر تقلید شوریده و از پیروی از یک مذهب معین خودداری کرده بود و فقط به کتاب خدا و سنت پیامبر  صلی الله علیه و سلم رجوع و اعتماد داشت. این امر به ویژه پس از انتشار کتاب «العلم الشامخ فی ایثار الحق علی الآباء والمشایخ» بسیار شدت یافت. زیرا او در آن کسانی را که نسبت به پیشینیان تعصب داشتند مورد انتقاد قرار می‌داد و جایگاه تقلید و مقلّدان را پایین آورده بود.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …