موضع خاورشناسان در قبال سنت

بقلم: استاد دکتر اکرم ضیاء العمری (عراق) ( ۲۰۱۲-۰۴-۱۲).

خاورشناسان به این که سنت به طور عام و قرآن به طور خاص برای اسلام از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند، از این رو حجیت سنت را زیر سوال برده و در ثبوت آن ایجاد تردید کرده اند.  خاورشناس آمریکایی جب: «اسلام از قرآن بیشتر بر احادیث بنا شده ولی اگر احادیث دروغین را حذف کنیم از اسلام چیزی باقی نمی ماند و مانند نان نازک طومسون میشود». و طومسون مردی امریکایی بود که به لبنان آمد به او نان نازک دادند، او خواست آن را از بذرها پاک کند، وقتی هم بذرها و تخمهای آن را بیرون آورد، دید که در دستش چیزی باقی نمانده است.  (تشیر و استعمار مصطفی خالد و عمر فروخ ۹۸)     دکتر ضیاء العمری زیباتر از همه در کتاب «موقف الاستشراق من السنه و السیره النبویه» به صورت اجمالی موضع مستشرقین را در برابر سنت بیان کرده است.

خاورشناسان گذشته سنت را به طور جداگانه و مستقل مورد پژوهش و بررسی قرار نداده اند؛ بلکه به بررسی عقیده و قرآن و سیره و تاریخ تمرکز نمودند. و در نهایت قرن هفدهم هر بلو (فرانسوی ۱۶۳۵–۱۶۹۵م)، صاحب کتابخانه شرقی که دائره المعارفی از شرق است و در ۱۷۳۸م منتشر گردیده است، بحثی در مورد (حدیث، قصه، خبر، شنیده شده و بیان شده، احادیث رسول، سخنان بیهوده ای که پیامبر گفته و دهان به دهان نقل شده است) نوشته است، که خلاصه رأی او چنین است. همه احادیثی که در کتابهای ششگانه و موطاء و دارمی و دارقطنی و بیهقی و سیوطی وجود دارد تا حدود زیادی از تلمود گرفته شده است. و ملاحضه میشود که او بین سنتی که مسلمین به اجرای احکام أن پایبند هستند و بین حدیثی که فقط یک خبر تاریخی غیر موثق است فرق گذاشته است. همچنین در پژوهش هربلو مشاهده میشود که پیامبر رابه پوچ گویی و دیگر القاب زشت متهم میکند و ادعا میکند که سنت محمدی از تلمود و یهودیانی که مسلمان شدهاند گرفته شده و در آینده متحول گردید هر از چند دین تمدن که با جزیره عربی مرتبط بودند استفاده کرده است.

و همچنین مسلمین را متهم می نمایند که در بررسی اصول شریعت خود، امور را تشخیص نمی دهند، و این نظریه را گلدزیر و شاخت مطرح کردند و این دو از معروفترین خاورشناسانی هستند که موضوع سنت را مرد بررسی قرار داده اند. و زهری که اولین کسی است که حدیث را جمع کرد، شکافی تاریحی بین مرحله با زبان گفتن احادیث و بین تدوین آن قرار داده و این امر را با عث تردید در سنت و عدم اعتماد به سنت می داند. و در قرن هجدهم مستشرقن میادین پژوهش های شرقی را به صورت موضوعی تقسیم کردند، و در نهایت قرن امیر کایتانی (۱۸۶۹م–۱۹۲۶م) و میورت (۱۹۰۵م) و اسپرنگر (۱۸۹۳م)، وارد میدان شدند، آنان به تاریخ سنت اهتمام می ورزیدند و بر این باور بودند که در صحت احادیث شک است و تلاش کردند به باور خود «ماده اصلی حدیث» را کشف نمایند. از این سه تن یکی ماهرین در اصول لغات سامی و تاریخ اسلامی استفاده کرد او گلدزیهر (۱۸۵۰ – ۱۹۲۱م) بود که در ازهر درس خواند او از اهالی مجارستان بود و یهودی مذهب بود. مستشرقان و کسانی که تحت تاثیر آنها قرار گرفتهاند گلدزیهر را پرچمدار و یکه تاز میدان بررسی حدیث و نقد آن به شیوه نقد تاریخی، به شمار آورده اند، تردیدی نیست که وی در سیر پژوهشهای خاورشناسی در میدان سنت تاثیر زیادی داشته است، وی معتقد است که وضع و جعل حدیث در دوران صحابه آغاز گردید.

گرچه میگوید ماده اصلی حدیث وجود داشته است، او میپذیرد که احادیثی نوشته شده و در دست صحابه بوده است، اما با وجود این بر این باور است که تدوین سنت در قرن دوم آغاز شده است و از دیدگاه  گلدزهیر  بیشتر احادیث را فرقه های سیاسی کلامی و مذهبی در قرن دوم و سوم وضع کرده اند، بنابر این احادیث بازتاب تحولات سیاسی و فکری مسلمین در طی دو قرن دوم و سوم است و اغلب احادیث با قرن اول ارتباطی ندارند. و او بر کشمکشها بین امویها، که آنان را به صورت سرکشان جاهل نشان میدهد و بین علمای پرهیزگار و یاوران اهل بیت وجود دارد تمرکز میکند، و زهری را متهم می کند که حدیث: «لا تشد الرحال إلا إلی ثلاثه مساجد» را جعل کرده است و گلدزهیر اصول اسلام را به یهودیت و مسیحیت نسبت داده است و تاکید کرده که هلنیسم در تحول اسلام تاثیر داشته است و قانون رومی در رشد تشریع اسلامی تاثیر گذاشته است. و پژوهشهای گلدزهیر برنامه مستشرقین بعد از او بوده است و تعداد اندکی از آنان بعضی از دیدگاه های او را مورد انتقاد قرار داده یا در آن تعدیل آورده اند، مانند فیوک (۱۹۳۹م) و هوروفتس (۱۹۳۱م) اما اکثریت قریب به اتفاق مستشرقین با اضافه نمودن دلایل جدیدی آرای او را گسترش و تعمیق داده اند و بر میدانهای جدیدی آرای او را گسترش و تعمیق داده اند و آن را بر میدان های جدید تعمیم داده اند، و این دسته افرادی بوده اند مانند کیوم، نیکلسون، هاملتون کب، واط، و فنسنک (۱۹۳۹م) و فنسنک در کتاب خود «العقیده الاسلامیه» بر احادیث عقیده تمرکز کرده است، در صورتی که جوزیف شاخت (۱۹۰۲م) تحقیقات خود را در کتابش «اصول الشرعیه المحمدیه» و «مقدمه فی الفقه الاسلامی» بر احادیث احکام متمرکز کرده است. او یهودی و بریطانیایی الاصل است. شاخت تاکید کرده که احادیث جعل شده اند. و کیپ فروی کتای او را ستوده اند و کیپ آن را اساس همه پژوهشها درتمدن اسلامی و تشریع اسلامی در غرب میداند و سافوری او را بزرگترین علمای شریعت اسلامی در جهان دانسته است. و شاخت در کتابش «اصول الشریعه المحمدیه» کتابهای «الموطا» مالک و «الام» شافعی را مورد بررسی قرار داده است سپس نتایج بررسیها خود را بر دیگر کتابهای حدیث و فقه تعمیم داده است، و میگوید: بخش بیشتر اسانید جعل شده است و تاریخ قدیمیترین حدیث به قبل از سال ۱۵۰هـ نمیرسد، و احادیث را فقها و هواداران فرقه ها جعل کرده اند و شافعی مبدأ و اصل حجیت سنت را ایجاد کرد، و قبل از او بر سنت مذهبی عمل میشد. این سخنان وی تاثیر بزرگی بر مستشرقان نسل او گذاشت. شاخت سند مالک از نافع از ابن عمر مورد عیب جویی قرار داده است که نافع وفات یافت و در آن وقت مالک سن و سالی کمی داشت و این سخن او اشتباه است چون در حیات نافع مالک حلقه درسی در مسجد مدینه داشته است.  روبسون شاخت را در مقاله اش «الاسناد فی الحدیث النبوی» رد کرد و در این مقاله آن دیدگاه های خود را که در آن به هنگام نشر پژوهش خود از شاخت پیروی کرده بود پس گرفت، چون قبلاً در همه احادیث شک داشت و معتقد بود که فقط قرآن را میتوان به پیامبر نسبت داد، باید دانست که کیوم و واط و روسبون همه از مردان کنیسه هستند. روبسون (۱۸۹۰م) استاد منچستر بررسی موارد حدیث و نقد آن را از سال ۱۹۴۹م آغاز کرد و ثابت کرد که ماده اصلی از احادیث هست. بر خلاف آنچه شاخت و قبل از او گلدزیر گفته است و همچنین او کایتانی و اسپرنگر (۱۸۱۳–۱۸۹۳م) در اینکه میگویند اسانید عروه بن زبیر (۹۳۲هـ) جعلی است و مصنفین متاخرین آن را چسبانده اند، مخالفت کرده است. اسپرنگر (۱۸۹۳م) میگوید که نظام اسناد آمده است و حدیث را از لحاظ متن و سند چیز کامل شمردن باعث زیان زیاد و هرج و مرج بزرگی گرید، و اسانید عروه جعلی است که مصنفین متأخرین به آن احادیث ضمیمه کرده اند و همچنین مقالهاش «اصول تدوین الوثاق عند المسلمین» چنین گفته، اما تدوین حدیث در عهد پیامبر را براساس کتاب «تقیید العلم» خطیب پذیرفته است، و این چیزی است که بعدها گلدزیهر با او در آن مخالفت کرد. اما میور معاصر اسپرنگر طریقه اعتماد و براسانید در تصحیح احادیث را مورد انتقاد قرار می دهد، چون احتمال وارد کردن اسامی غیر واقعی در سلسله روایات، میرو د، و با اینکه او مانند اسپرنگر اقرار کرده که ماده اصلی و صحیح در حدیث وجود دارد اما نصف احادیث صحیح بخاری را غیر اصلی و غیر قابل اعتماد شمرده است. اما کایتانی (۱۹۲۶م) در «حولیاته» میگوید: اسانید بعداً بر اثر تاثیر بیرونی به متون اضافه شدهاند؛ چون عربها اسناد را نمی دانند و اسناد بین عروه و ابن اسحاق کار گرفته شده و عروه هرگز اسناد را مطلقاً استفاده نکرده است و ابن اسحاق به صورتی غیر کامل به کار برده است. هوروفتس (۱۸۷۴–۱۹۳۱م) ثابت کرده که عروه اسانید را میدانسته است و اسناد از ثلث اخیر قرن اول وارد حدیث شده است و اسناد جمعی زهری اشاره کرده است.اما هورفتس بر این باور است که عربها فکر اسناد را از مدارس تلمودیه یهودیان فرا گرفته اند.و او وکیوم معتقدند که مسلمین و یهود در نسبت دادن شرائع خود به پیامبرانشان با یکدیگر شباهت دارند. و فیوک ت۱۹۳۹ م با گلدزهیر مخالفت کرده و محدثین و فقها را از تهمت وضع و جعل احادیث تبرئه نموده است و از شیوه گلدزهیر در تعامل با اسلام پرده برداشته و گفته است که او برای نقد تاریخ از مذهب مادی و شیوه تردید افکنی استفاده میکند، و به این نتیجه رسیده که همه احادیث احکام پوچ و بیهوده به شمار میآیند مگر آن که عکس آن ثابت شود. اما مرجلیوت معاصر کلدزهیر (۱۸۵۸–۱۹۴۰م) از گلدزهیر پیروی کرده است و گفته است که رسول الله اوامر و احکامی غیر از قرآن به جا نگذاشته است. وکیوم می­گوید: اثبات صحت نسبت احادیث کتابهای شش گانه به صحابه ممکن نیست، اما شاید نسبت بعضی از این احادیث به صحابه درست باشد. و نیلکسون به گفته ابی عاصم النبیل، چنگ میزند: «فرد صالح را ندیده ام که درچیزی بیشتر از حدیث دروغ گفته باشد» و گفته که شواهد این قول در «دراسات محمدیه» گلدزهیر وجود دارد و پرهیزکارترین علما در حدیث فریب کاری میکرده است تا اینگونه به اهداف سیاسی و مذهبی خدمت کرده باشد. و امام مسلم میگوید که دروغ بر زبان می آید بدون آن که قصداً دروغ گفته باشند و یحیی بن سعید قطان میگوید: در میان کسانی که به خیر و زهد نسبت دیده میشوند، کسی را از او دروغگوتر ندیدهام» کذب در اینجا براساس لغت اهل حجار یعنی خطا و اشتباه. و کولسون وکیوم میگویند محدثین به صورت ظاهری اسانید را مورد بررسی قرار میدهند بدون آن که به نقد متون حدیث بپردازند. کولسون میگوید: وقتی سلسله اسناد متصل باشد و هر فردی از افراد اسناد از دیدگاه آنان عادل باشد در این صورت حدیث را میپذیرند و حدیث شریعتی، واجب به شمار میآید، و به سبب ایمان پرسیدن از متن حدیث ممکن نخواهد بود، چون وحی الهی است و هیچگونه نقد تاریخی را قبول نمی کند.

مقاله پیشنهادی

از سوی به سوی شدن در خواب شب

عَنْ عُبَادَهَ بْنِ الصَّامِتِ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلمقَالَ: «مَنْ تَعَارَّ …