بنا به اصل گذشته یعنی وحی خدا به عنوان تنها منبع در زندگی، باید ایمان داشته باشیم که اعتقاد به هرحکم و حاکمی که در فرهنگ قرآن طاغوت است با ایمان منافات دارد و نفاق به شمار میآید، و هر کس آن را جایز بداند از دایرهی وسیع اسلام بیرون رفته و کافر است، و اطاعت و پیروی مطلق تنها مخصوص خداوند و رسول خدا است، پیروی از حاکم یا ولی یا مرد یا پدر و خلاصه هر اسمی با هر نام و نشانی به شرطی جایز و رواست که موجب نافرمانی پروردگار نشود و الا هرگز جایز نیست و موجب گناه میشود، سخن هر انسانی قابل قبول و رد است مگر کلام پیامبر که کسی نمیتواند بر کلام ایشان مهر رد بزند، و ایمان داریم که پیروی از اهل علم وقتی درست است که وسیلهی شناخت پیام خدا باشد، و شورا تنها در دایرهی مباحات و مسایل اجتهادی و عفو شدهها (چیزهایی که خداوند از گفتن آنها چشمپوشی کرده است) مشروعیت دارد، و مصلحتی که با شرع منافات داشته باشد مردود و غیرقابلقبول است.
خداوند میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ یَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن یَکۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَیُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِیدٗا۶٠﴾ [النساء: ۶۰].
«(ای پیغمبر!) آیا تعجّب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند (ولی با وجود تصدیق کتابهای آسمانی، به هنگام اختلاف) میخواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند (و حکم او را به جای حکم خدا بپذیرند؟!). و حال آن که بدیشان فرمان داده شده است که (به خدا ایمان داشته و) به طاغوت ایمان نداشته باشند. و اهریمن میخواهد که ایشان را بسی گمراه (و از راه حق و حقیقت بدر) کند».
ایمان افرادی را که وابسته به طاغوت هستند گمانی بیش نمیداند، و درچند آیه بعد سوگند یاد میکند که چنین افرادی ایمان ندارند:
﴿فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَیۡتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا ۶۵﴾ [النساء: ۶۵].
«امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت تو) باشند».
خداوند در مورد رابطهی فرزند با والدینش میفرماید:
﴿وَإِن جَٰهَدَاکَ عَلَىٰٓ أَن تُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَاۖ وَصَاحِبۡهُمَا فِی ٱلدُّنۡیَا مَعۡرُوفٗاۖ وَٱتَّبِعۡ سَبِیلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَیَّۚ﴾ [لقمان: ۱۵].
«هر گاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از بودن آن و (کوچکترین دلیل بر اثبات آن) سراغ نداری، از ایشان فرمانبرداری مکن. (چرا که در مسألهی عقاید و کفر و ایمان همگامی و همراهی جایز نیست، و رابطه با خدا، مقدّم بر رابطهی انسان با پدر و مادر است، و اعتقاد مکتبی برتر از عواطف خویشاوندی است. ولی در عین حال) با ایشان در دنیا به طرز شایسته و به گونهی بایستهای رفتار کن و راه کسانی را در پیش گیر که به جانب من (با یکتاپرستی و طاعت و عبادت) رو کردهاند».
اطاعت و فرمانبرداری از پدر و مادر که در آن معصیت خداوند باشد و مزین کردن شرک توسط آنها جایز نیست.
خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ﴾ [النساء: ۵۹].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او) اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمایید (مادام که دادگر و حقّگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید».
لفظ طاعت را همراه رسول تکرار میکند تا بیان کند که پیروی از رسول مستقل است اما همراه اولیالامر لفظ طاعت را تکرار نمیکند چون اطاعت از اولوالامر تابع اطاعت از خدا و رسول است یعنی وقتی جایز است از آنها پیروی شود که در دایرهی اطاعت خدا و رسول قرار گیرند، در غیر این صورت پیروی از آنها گناه محسوب میشود.
پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید:
«السَّمْعُ وَالطَّاعَهُ عَلَى الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ فِیمَا أَحَبَّ وَکَرِهَ مَا لَمْ یُؤْمَرْ بِمَعْصِیَهٍ فَإِذَا أُمِرَ بِمَعْصِیَهٍ فَلَا سَمْعَ وَلَا طَاعَهَ». [مسلم و بخاری].
«گوش دادن و پیروی بر انسان مسلمان در آنچه دوست دارد و آنچه بدش میآید واجب است تا وقتی که به گناه مکلف نشود وقتی که او را به گناه کردن دستور دادند گوش دادن و اطاعتی نیست».
یا در حدیث دیگری میفرماید:
«لَا طَاعَهَ فِی مَعْصِیَهِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَهُ فِی الْمَعْرُوفِ». [مسلم و بخاری].
«در نافرمانی خداوند پیروی و اطاعتی وجود ندارد، تنها در کار نیک و معروف اطاعت کردن مشروع و جایزاست».
امام بخاری در صحیح خودش میفرماید: امام و خلیفه در امور مباح و اجتهادی با اهل علم مشورت میکنند تا به آسانترین دیدگاه دست یابند وآن را مبنای عمل قرار دهند، اگر کتاب و سنت مسائل را توضیح دادند به غیر آنها رو آورده نمیشود، بزرگان مشهور اهل علم، جوان و پیر، طرف مشورت عمر بودند در حالیکه در مقابل کتاب خدا سکوت میکردند و از آن فراتر نمیرفتند.
خداوند در این آیه بیان میفرماید که در مقابل پیام خدا به جز هوا و هوس چیزی وجود ندارد و در مقابل حکم خدا حکمی جز جاهلیت نیست.
خداوند میفرماید:
﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ﴾ [القصص: ۵۰].
«پس اگر (این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و) پاسخت نگفتند، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند! آخر چه کسی گمراهتر و سرگشتهتر از آن کسی است که (در دین) از هوی و هوس خود پیروی کند، بدون این که رهنمودی از جانب خدا (بدان شده) باشد؟!».
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَهٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ ١٨﴾ [الجاثیه: ۱۸].
«سپس ما تو را (مبعوث کردیم و) بر آئین و راه روشنی از دین (خدا که برنامهی تو و همهی انبیاء پیشین بوده است و اسلام نام دارد) قرار دادیم. پس، از این آیین پیروی کن و بدین راه روشن برو (چرا که آیین رستگاری و راه نجات است) و از هوا و هوسهای کسانی پیروی مکن که (از دین خدا بیخبرند و از راه حق) آگاهی ندارند».
﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّهِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ۵٠﴾ [المائده: ۵۰].
«آیا (آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی میکنند و) جویای حکم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم میکند؟».
و در جای دیگری جاهلان را امر میکند به پرسیدن از عالمان به شریعت:
﴿أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ۴٣ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ﴾ [النحل: ۴۳-۴۴].
«پس (برای روشنگری) از آگاهان بپرسید، اگر (این را) نمیدانید. همراه با دلایل روشن و آشکار».
اهل ذکر را بدین علت مسئول قرار داده است چون با دلایل آشکار و نوشتهها آشنا هستند، بدین خاطر اساس پیروی از آنها علم ایشان به قرآن و سنت و استقامت بر پیروی از آنها است.