در قرآن آیه‌ای مشتمل بر خمس و دادن آن به فقها، یافت نمی‌شود

در قرآن آیه‌ای که دلالت بر خمس مکاسب و دادن آن به فقهاء باشد، یافت نمی‌شود.

در تمام قرآن فقط آیه‌ای در مورد خمس غنایم که از کفار و آن هم در میدان نبرد گرفته شود، یافت می‌شود:

﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ۴١﴾ [الأنفال: ۴۱].

«(ای مسلمانان!) بدانید که همه غنائمی را که فراچنگ می‌آورید، یک پنجم آن متعلّق به خدا و پیغمبر و خویشاوندان (پیغمبر) و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه است. (سهم خدا و رسول به مصالح عامّه‌ای اختصاص دارد که پیغمبر در زمان حیات خود مقرّر می‌دارد یا پیشوای مؤمنان بعد از او معین می‌نماید. بقیه یک پنجم هم صرف افراد مذکور می‌شود. چهار پنجم باقیمانده نیز میان رزمندگان حاضر در صحنه تقسیم می‌گردد. باید به این دستور عمل شود) اگر به خدا و بدانچه بر بنده خود در روز جدائی (کفر از ایمان، یعنی در جنگ بدر، روز هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری) نازل کردیم ایمان دارید. روزی که دو گروه (مؤمنان و کافران) رویاروی شدند (و با هم جنگیدند، و گروه اندک مؤمنان، بر جمع کثیر کافران، در پرتو مدد الهی پیروز شدند) و خدا بر هر چیزی توانا است».

روز فرقان همان روز بدر است (روزی که ۲ گروه با همدیگر ملاقات کردند) مسلمان به رهبری پیامبر  صلی الله علیه و سلم و کافران به رهبری ابوجهل جمع شدند. موضوع سوره‌ی انبیاء -بدون استثناء- در مورد این جنگ سرنوشت ساز میان مسلمانان و مشرکین است؛ مسلمانان در این جنگ اموال مشرکین را به عنوان غنیمت گرفتند، پس برای تقسیم این غنایم نیازمند توضیحاتی بودند که این غنایم را چگونه تقسیم کنند؛ و آیه‌ای در این رابطه از سوره انفال نازل شد تا جوابی باشد برای سؤال آن‌ها در ابتدای سوره‌ی انفال:

﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ [الأنفال: ۱]. (ای پیامبر از تو درباره‌ی انفال سؤال می‌کنند).

پس وجه ارتباط مکاسب مسلمانان و دارایی‌هایشان به موضوع سوره‌ی انفال چیست؟

تنها یک تشابه لفظی برای کلمه‌ی خمس که به صورت مقید و مضاف به غنایم هست، یافت می‌شود. و این لفظ نیز برای همه‌ی اموال مطلق نیست. و در قرآن آیه‌ی دیگری که مشتمل بر (خمس) باشد، یافت نمی‌شود.

یعنی این امر عظیم (گرفتن خمس از اموال ملت و دادن آن به گروه قلیلی از مردم که فقهاء باشند) در قرآن هیچ دلیلی ندارد تنها یک لفظ واحد و متشابه در این زمینه آمده که نیازمند نصوص زیاد و صریحی می‌باشد که حاوی هیچ‌گونه شکی نباشد و مرزی برای التفات باقی نگذارد، همچنان که در بسیاری از اوامر شریعت این چنین می‌باشد! پس چگونه این اوامر را به شریعت اسلام اضافه می‌کنند؟!

به همین خاطر در سیره یا تاریخ یا روایات از رسول الله  صلی الله علیه و سلم گزارش نشده‌ که شخصی را روانه بازار کرده باشد تا از امول مسلمانان و کسب و کار و سودشان یا از اثاث و مقامشان، خمس بگیرد، و هیچ یک از خلفاء نیز چنین عملی را انجام نداده‌اند. و هنگامی که حضرت علی علیه السلام به عنوان امیر مسلمین معین شد، ذکر نشده که نه در کوفه و نه در شهرهای دیگر همچنین عملی را انجام داده باشند. و سلاطین عباسی نیز چنین عملی را انجام نداده‌اند که از بنی هاشم بودند و برحسب فقه امامیه مستحق خمس می‌باشند[۱].

این چنین قاعده (تنگنایی در عبادات و توسعه در أموال و لذایذ) را بر این مسأله تطبیق دادند، زیرا «خمس» مال و متاع است و باید آن را توسعه بدهند. و اگر دادن خمس یک امر عبادی می‌بود، نصوص وارده در این زمینه را به فشرده‌ترین شیوه‌ تفسیر می‌کردند.

[۱] الکافی : کلینی۱/۵۴۰، منهاج الصالحین : خوئی۳۴۷-۳۴۹ و در آن چنین آمده: خمس در عصر ما به‌ دو قسمت تقسیم می‌شود: یک قسمت آن برای امام موجود و قسمت دومی برای بنی‌هاشم کنار گذاشته‌ می‌شود.

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw