حدیث قدریه

مسلم در صحیحش از یحیی بن یعمر تخریج کرده که گفت: «کَانَ أَوَّلَ مَنْ قَالَ فِى الْقَدَرِ بِالْبَصْرَهِ مَعْبَدٌ الْجُهَنِىُّ فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَحُمَیْدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحِمْیَرِىُّ حَاجَّیْنِ أَوْ مُعْتَمِرَیْنِ فَقُلْنَا لَوْ لَقِینَا أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَسَأَلْنَاهُ عَمَّا یَقُولُ هَؤُلاَءِ فِى الْقَدَرِ فَوُفِّقَ لَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ… فَقُلْتُ أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ قِبَلَنَا نَاسٌ یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ وَیَتَقَفَّرُونَ الْعِلْمَ – وَذَکَرَ مِنْ شَأْنِهِمْ – وَأَنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنْ لاَ قَدَرَ وَأَنَّ الأَمْرَ أُنُفٌ. قَالَ فَإِذَا لَقِیتَ أُولَئِکَ فَأَخْبِرْهُمْ أَنِّى بَرِىءٌ مِنْهُمْ وَأَنَّهُمْ بُرَآءُ مِنِّى وَالَّذِى یَحْلِفُ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ لَوْ أَنَّ لأَحَدِهِمْ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا فَأَنْفَقَهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى یُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ، ثم حدث بحدیث جبریل».

«اولین کسی که درباره‌ی قدر در بصره سخن گفت، معبد جهنی بود، من و حمید بن عبد الرحمن حمیری به قصد حج یا عمره به راه افتادیم و گفتیم اگر یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم را دیدیم از او درباره‌ی آنچه که آن‌ها درباره قدر می‌گویند سوال می‌کنیم، پس با عبد الله بن عمر بن خطاب مواجه شدیم… پس گفتم: ای ابو عبد الرحمن در نزد ما مردمی ‌پیدا شده‌اند که قرآن می‌خوانند و دنبال علم می‌روند و حالت آن‌ها را ذکر کرد و اینکه آن‌ها گمان می‌کنند که قدر وجود ندارد و امور، جدید هستند. گفت اگر آن‌ها را دیدی پس به آنان بگو که عبدالله بن عمر از آنان بیزار است و آنان هم از من بیزارند. قسم به ذاتی که عبدالله بن عمر به او سوگند یاد می‌کند، اگر یکی از آنان به اندازه‌ی کوه اُحُد طلا داشته باشد و آن را انفاق نماید، تا به قضا و قدر ایمان نیاورد الله جل جلاله از او نمی‌پذیرد. سپس حدیث جبریئل را ذکر کرد…»

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …