برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زادیی نظام ولایت فقیه ایران

با پیروز شدن انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلاب مستضعفان جهان و پیروزی حق علیه باطل اشک شوق بر گونه‌ی همه‌ی مشتاقان و مسلمانان ایران و جهان جاری شد و امید در دل همه‌ی مستضعفان جهان جوانه زد که هم اکنون حکومت عدل الهی به ثمر رسیده است.

اما متأسفانه این انقلاب مردمی که توسط احزاب و گروههای مختلف سیاسی و دینی و اقشار مختلف مردم به ثمر رسیده بود، توسط عده‌ای از روحانیون شیعه مصادره گردید؛ آنان در مدت زمان کوتاهی توانستند تمامی احزاب و گروه های انقلابی را کنار بزنند و دیکتاتوری ولایت فقیه را بنیان گذاری کنند. یکی از مهمترین گروه‌هایی که در این راستا به حاشیه رانده شدند، اهل سنت و جماعت بودند که قربانی شعارهای فریبنده علمای مدعی تشیع شدند .

سردمداران رژیم ولایت فقیه ایران از همان بدو تدوین قانون اساسی توسط مجلس خبرگان، بغض و کینه و عداوتشان را نسبت به اهل سنت وجماعت آشکار ساختند و وعده‌های اولیه‌ی خود را زیر پا گذاشتند و با تصویب قانون اساسی و ممنوع ساختن پست های کلیدی برای اهل سنت، این جمعیت بیست در صدی کشور را از تمام حقوق سیاسی خویش محروم کرده و شهروند درجه‌ی دو بشمار آوردند.

در آن هنگام، برخی از رهبران اهل سنت و جماعت من جمله مرحوم مولانا
عبد العزیز ملازاده و علامه‌ی شهید احمد مفتی زاده تلاش‌های فراوانی نمودند تا حقوق اهل سنت را به زمامداران رژیم، یاد آوری کرده و از آنها خواستند که به عهد و پیمان خود عمل کنند و اهل سنت را از صحنه‌ی سیاسی کشور حذف نکنند؛ اما بر خلاف انتظار، حکومتی که قرار بود بر اساس اسلام راستین، بنیان گذاری شود، اساس آن بر اندیشه‌های شیعی صفوی گذاشته شد و حق و حقوق ملتها در چارچوب بسته و غیر منطقی نظام ولایت فقیه، تعریف گردید. در عمل نیز حقوق ملی و مذهبی اقوام، مذاهب و احزاب سیاسی مختلف زیر پا گذاشته شد. و بر اساس قانون اساسی مبتنی بر تئورى ضد دینی، ضد اخلاقی و ضد بشری ولایت مطلقه‌ی فقیه، با اهل سنت ایران، رفتاری مبتنی بر قلع و قمع علما، اندیشمندان، تئوریسینها، رهبران، جوانان، عموم مردم و آزادیخواهان اهل سنت در پیش گرفتند؛ و برای پیشبرد این اهداف، برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی را در پیش گرفتند و حاضر نشدند به ندای خیرخواهانه و حق طلبانه‌ی رهبران اهل سنت گوش فرا دهند.

اینگونه اهل سنت ایران از تمام سطوح مدیریتی کشور حذف گردید. و بهترین دلیل بر این مدعای ما، این است که در تاریخ انقلاب، هیچ وزیر، معاون وزیر، سفیر، استاندار اهل سنت و بطور کلی هیچ پستی کلیدی در کارنامه‌ی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر تئوری نظام مطلقه‌ی ولی فقیه، به چشم نمی‌خورد. البته در دوران دولت آقای خاتمی که اندکی فضای سیاسی کشور برای دگر اندیشان و احزاب سیاسی باز شد، رایزنی‌هایی مبنی بر راه یافتن یک وزیر اهل سنت به کابینه، یا انتخاب یک نفر از اهل سنت برای هیئت رئیسه‌ی مجلس، صورت گرفت؛ اما همانگونه که انتظار می‌رفت با عکس العمل بسیار تند و غیر منطقی و غیر عقلانی مراجع تقلید، جریان‌هاى اصوال‌گرای شیعه و متعصبان مذهبی مواجه گردید و سرانجام هم این رایزنی‌ها راه به جایی نبرد.

و چه بسا که افرادی از اهل سنت در دوره های مختلف مجلس شورا توانستند از صافی‌های متعدد وزارت اطلاعات، حراست‌ها، و شورای نگهبان منتخب ولایت فقیه عبور کنند و به مجلس راه یابند، و با تمام محدویت‌ها و خط قرمزها در مواردی بسیار اندک به دفاع از حقوق اهل سنت برخاستند. اما در دوره‌های بعدی نه تنها اینکه رد صلاحیت شدند؛ بلکه راهی زندان و سیاه چال‌های نظام ولایت فقیه گردیده و به سختی، شکنجه و اذیت و آزار گردیدند؛ که دانشمند فرهیخته و عالم بزرگوار مولانا نظرمحمد دیدگاه (نماینده‌ی اولین دوره‌ی مجلس از ایرانشهر) را می‌توان به عنوان نمونه ذکر کرد.

رهبران انقلاب ایران از آیت الله خمینی گرفته تا حجت الاسلام خامنه‌ای، در سالهای گذشته، تلاش کرده‌اند تا علما، اندیشمندان و رهبران اهل سنت را با تحقیر، تهدید، ترور، زندانی و شکنجه از سر راه خود بردارند. همچنین با تخریب مساجد و مدارس دینی، محدودیت در چاپ و نشر، فشار آوردن بر مراکز دینی، رد صلاحیت دانشجویان اهل سنت، گزینشهای سخت استخدامی، جلوگیری از ساخت مسجد و مراکز دینی در شهرهای بزرگ من جمله تهران و شیوه‌های مختلف دیگر، سعی داشته‌اند تا اندیشه‌های دینی اهل سنت را تضعیف کرده و روح این مکتب حیات بخش را در میان مردم وجوانان اهل سنت از بین ببرند و آنان را به سمت و سویی سوق دهند که خودشان می‌خواهند.

از طرفی دیگر، هفته‌ای بنام هفته‌ی وحدت برای فریب افکار عمومی، اعلام کردند و شعار وحدت میان سنی و شیعه و انسجام اسلامی سردادند تا اینگونه بر خیانتها و جنایتهای خود در حق اهل سنت، سرپوش بگذارند؛ اما باید دانست که سردمداران ایران از شعار وحدت، تنها برای فریب ملتها استفاده کردند و در عمل هیچ گام مثبتی در جهت وحدت برنداشتند.

قابل یادآوری است که اهل سنت و تشیع قبل از انقلاب از وحدت بیشتری برخوردار بودند و این دشمنی و عداوتی که هم اکنون میان شیعه و سنی وجود دارد، در گذشته وجود نداشته است. اما این نظام جمهوری اسلامی بود که با تصویب قانون اساسی تبعیض آمیز‌، اعمال تبعیض در استخدامها، گزینشهای تبعیض آمیز، توهین به مقدسات، اهانت به همسران نبی اکرم، تکفیر نزدیکترین یاران پیامبر، و بطور کلی تحقیر اهل سنت، آتش بغض و کینه و دشمنی را میان ملت ایران که شیعه و سنی هستند، شعله ور ساخت.

با وجود اینکه اهل سنت دومین اکثریت مذهبی بعد از شیعیان بشمار می‌روند؛ اما حکومت همواره تلاش کرده است تا آنان را جزو اقلیت‌های مذهبی و قومی قلمداد کرده و اینگونه از حقوقشان محروم گرداند؛ حال آنکه اهل سنت حدود ۲۰ میلیون از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

اما متأسفانه بنا به اصل دوازدهم قانون اساسی، اهل سنت حق ندارند نامزد ریاست جمهوری شوند و یا پستهای کلیدی کشور را احراز نمایند و تنها شیعیان دوازده امامی از این حق برخوردارند. و اینگونه در واقع، اهل سنت از انتخاب شدن و انتخاب کردن، هر دو محروم گردیده‌اند.

و این، نگاه ظالمانه‌ای است که از دوران شوم صفویه بر جای مانده و فرزندان صفویه در طول تاریخ، آن را اجرا کرده و تا امروز ادامه داشته است. علاوه بر این، اهل سنت از حقوق ناچیزی که در قانون اساسی برای آنان در نظر گرفته شده، محروم هستند.

در همان سالهای نخست انقلاب، چند تن از علما و اندیشمندان اهل سنت که در رأس آنها مولانا عبد العزیز ملازاده و علامه شهید احمد مفتی زاده قرار داشتند به فکر ایجاد تشکیلاتی برای مطالبه‌ی حقوق اهل سنت برآمدند و در تاریخ۲۰/۱۲/۱۳۵۹زمینه‌ی تشکیلات شورای مرکزی سنت توسط کاک احمد مفتی زاده فراهم گردید و در تاریخ ۱۲و۱۳ فروردین ماه ۱۳۶۰ عده ای از علما و اندیشمندان اهل سنت ایران بنا به دعوت کاک احمد مفتی زاده در تهران گِرد هم آمدند که پس از بحث و تبادل افکار، با صدور قطعنامه‌ای، تشکیل شورای مرکزی سنت (شمس) را اعلام نمودند. اهداف این شورا عبارت بود از: اصلاح قانون اساسی، فعالیت پیگیر و قاطعانه برای رفع هر گونه ستم از اهل سنت در ایران و احقاق حقوق آنان و اقداماتی از قبیل ساختن مسجد در تهران (بنا به وعده‌ی اولیه از طرف آیت الله خمینی) و سایر خدمات اسلامی، تلاش در جهت سد باب سبّ و اهانت به الگوها و مقدسات دینی و عقیدتی اهل سنت و گنجانیدن آن در قانون اساسی، کوشش در جهت تحکیم مبانی وحدت و اخوّت اسلامی و زدودن نمادها و مظاهر تفرقه و جلو گیری از شدت تفرقه اندازی اصل ” دوازده” و سایر اصول تبعیض آمیز و تفرقه انداز قانون اساسی، بود.

ولی علی رغم آشکار و بدیهی بودن اهداف شورا و دلسوز بودن اعضای آن که صمیمانه در پی وحدت و انسجام اسلامی بودند، بر اثر اعمال فشار از سوی زمامداران متعصب رژیم ولایت فقیه، فعالیتهای خیرخواهانه و صلح آمیز اعضای شورا، نه تنها اینکه ره به جایی نبرد بلکه به جای رسیدگی به خواسته‌های بر حق و مشروع اهل سنت، عمال رژیم به سرکوب رهبران اهل سنت پرداختند و فعالیت‌های شورای مرکزی سنت را ممنوع کردند و بسیاری از جوانان و علمای اهل سنت از جمله کاک احمد مفتی زاده را دستگیر و به زندان انداختند و در مناطق سنی نشین به خصوص کردستان وسیستان بلوچستان به بهانه‌های مختلف انواع ستمها را بر مسلمانان بی دفاع اهل سنت روا داشتند و آنها را تحت تعقیب و پیگرد قرار دادند و سیاست پنجاه ساله‌ی ” سنی زدایی” در سراسر کشور را به اجرا در آوردند. این سیاست که حکم به عدم صلاحیت جوانان آگاه اهل سنت برای استخدام در ادارات و مؤسسات دولتی، و در تنگنا قرار دادن کارمندان مسلمان سنی و تصفیه کردن آنان به بهانه‌های مختلف و روشهای گوناگون، برکنار کردن ائمه‌ی جمعه بعضی از شهرها و نصب امامان خود فروخته و دست پرورده، تفتیش عقاید در بیدادگاه ها و مدارس، اهانت به الگوهای دینی و معتقدات اهل سنت، ترویج مواد مخدر ومشروبات الکلی در مناطق سنی نشین بود، به اجرا در آمد.

و در همین راستا، علما و دانشمندانی را که مانع پیشبرد برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی رژیم ولایت فقیه بشمار می‌رفتند و مردم را با اعتقادات و اندیشه های اهل سنت آشنا می‌ساختند، زندانی، اعدام یا ترور کردند. که ما در این گزارش مختصر فقط به مشهورترین آنان اشاره می‌نماییم:

۱- علامه محمد صالح ضیائی، امام جمعه اهل سنت و مدیر مدرسه‌ی دینی بندر عباس، فقیه فرزانه در تاریخ ۲۲/۴/۱۳۷۳به اداره‌ی اطلاعات فراخوانده شد و چند روز بعد، جنازه‌ی قطعه قطعه شده‌ی این بزرگوار، در تاریخ ۲۹/۴/۱۳۷۳ در دره‌های چاه مسلّم، نزدیکی‌های شهرستان بندرلنگه پیدا شد.

۲- علامه کاک احمد مفتی زاده، از رهبران برجسته سیاسی اهل سنت ایران و مؤسس شورای مرکزی شمس، کسی که در کنار آیت الله خمینی نقش بسزایی در روند انقلاب ایران داشت، پس از ده سال زندان سرانجام، در بیستم بهمن ماه سال۱۳۷۱ هجری شمسی در بیمارستان آسیای تهران به شهادت رسید.

۳- شهید استاد عبد الملک ملازاده یکی از فعالان شورای مرکزی اهل سنت در سیستان و بلوچستان، مؤسس سازمان محمدی در زاهدان، برای مدتی زندانی شد و سرانجام، به علت فشار زیاد حکومت، مجبور شد به پاکستان هجرت کند و در آنجا با تشکیل ” مجلس اعلی” به مبارزه و افشا گری علیه رژیم پرداخت و سرانجام در تاریخ ۱۴/۱۲/۱۳۷۴در شهر کراچی بوسیله‌ی تروریستهای وزارت اطلاعات ایران همراه دوست و همسنگرش مولوی عبد النصیر جمشیدزهی به شهادت رسید.

۴- دکتر علی مظفریان، پزشک، دعوتگر به حق، دانشمند و روشنفکر، اهل شیراز بود که پس از تعمق در کلام الهی و تحقیق و بررسی متون اصیل اسلامی، از مکتب تشیع به مکتب اهل سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گرویده بود و امامت جمعه اهل سنت شیراز را در مسجد الحسنین بر عهده داشت؛ ولی از آنجایی که متعصبین این رژیم تحمل هدایت یافتگان حق را نداشته و ندارند برای شهید مظفریان پرونده سازی کردند و پس از شکنجه‌های زیاد او را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل وامریکا و صدام در تاریخ ۱۱/۵/۱۳۷۱اعدام کردند.

۵- دکتر احمد سیاد متخصص علوم حدیث از دانشگاه بین المللی مدینه منوره، یکی از شخصیت‌های بزرگ علمی اهل سنت ایران، مدیر مدرسه‌ی دینی دار السنه زر آباد از توابع شهرستان چابهار استان سیستان و بلوچستان بودند. وی درفرودگاه بندر عباس دستگیر شد و چند روز بعد در تاریخ ۱۱/۵/۱۳۷۱جنازه اش در فلکه‌ی میناب پیدا شد.

۶- شهید استاد ملا محمد ربیعی امام جمعه کرمانشاه، یکی از شخصیتهای علمی و اندیشمندان اهل سنت و از علمای مبارز و حق گویی بود که سال های مدیدی از عمر پر بار خود را در راه خدمت به اسلام و مسلمانان سپری نمود و سعی در بالا بردن آگاهی اهل سنت نسبت به حقوقشان داشت؛ اما این عالم ربانی ناپدید گردید و در تاریخ ۱۲/۹/۱۳۷۵جنازه اش پیدا شد.

گفتنی است بعد از شهادت استاد ربیعی در تشییع جنازه‌ی آن شهید بزرگوار (روزپنجشنبه ۱۵/۹/۱۳۷۵) حداقل یک نفر از تشییع کنندگان در کرمانشاه و ۱۵نفر از مردم بی دفاع جوانرود بدست نیروهای رژیم به شهادت رسیدند.

۷- شهید استاد قدرت الله جعفری از علمای جوان و پر تحرک اهل سنت خراسان بود که برای بیداری اهل سنت، بسیار تلاش می‌کرد و این امر عمال رژیم را علیه او بر انگیخت و برای او پرونده سازی کردند و به تهمت وهابیت، وی را دستگیر و به زندان انداختند. او در زندانهای نظام ولایت فقیه به ویژه در شکنجه گاه اوین به بدترین وجه شکنجه شد تا جایی که حدود نه ماه بعد از پایان شکنجه باز هم توانایی راه رفتن را نداشتند؛ ولی با این همه شکنجه، مردانه مقاومت نمود و تن به ذلت و خواری نداد و سر انجام بعد از سپری کردن بیش از یکسال در شکنجه‌گاه اوین و زندان مشهد در اسفندماه ۱۳۶۹ به جرم وهابیت اعدام گردید.

۸- شهید استاد ناصر سبحانی از علما و اندیشمندان کرمانشاه یکی از رهروان راه حق بود که با اراده‌ای استوار و شگفت انگیزی در برابر ظلم‌های حکومت ایستاد و به فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی پرداخت و بعد از اینکه مدتی را در زندان، سپری نمود سرانجام، در تاریخ ۲۸/۱۲/۶۸ به اتهام ضد انقلاب، اعدام گردید.

۹- شهید استاد فاروق فرساد از کردستان، نخست، برای مدتی زندانی گردید و سسپس به شهرستان اردبیل تبعید شد و سرانجام، در تاریخ ۲۴/۹/۱۴۱۶ هجری به روش بسیار مرموزی به قتل رسید.

۱۰- شهید استاد موسی کرمپور از علماء خراسان و یکی از واعظان توانا و امام جمعه‌ی مسجد جامع شیخ فیض مشهد بود که پس از تخریب مسجد جامع شیخ فیض، در تاریخ۱۰/۱۱/۱۳۷۲به افغانستان هجرت نمود؛ وی در آنجا به وعظ و ارشاد مردم روی آورد و مسلمانان را از اهداف رژیم ایران آگاه و روشن می‌ساخت؛ به همین خاطر، نظام ولایت فقیه، بیدارگری وی را برنتابید و از این حرکت وی خشمگین گردید و در تاریخ ۱۴/۲/۱۳۸۰ بعد از نماز جمعه با انفجار بمبی که توسط عمال رژیم در درب خروجی مسجد جامع خرقه هرات گذاشته شده بود، همراه ۱۴تن از نماز‌گزاران، به شهادت رسید.

۱۱- شهید نعمت الله توحیدی استاد حوزه‌ی علمیه دارالعلوم زاهدان و از علمای وارسته و حق گو و مفسر قرآن کریم بود؛ از خصوصیات بارز این عالم ربانی تبلیغ توحید، دفاع از صحابه، اهل بیت پیامبر و عرض و آبروی ایشان بود. و این موضوع برای نظام ولی فقیه خوشآیند نیامد و با شیوه‌ی سبّ و شتم نظام، هماهنگی نداشت؛ بنابراین، در پی دسیسه و ترور این مرد حق بر آمدند و سرانجام وی را با هماهنگی ایادی خود، با سه تن دیگر از جمله مولوی عبد الحکیم گمشادزهی در جاده زاهدان- کرمان روز دوشنبه ۲۱/۱/۱۳۸۵ با اتوبوس بدون سر نشین زیر گرفتند و به شهادت رساندند.

و صدها تن دیگر از علما و جوانان اهل سنت که در این مختصر نمی‌گنجد و مجال ذکر آنها نیست که همگی آنها در اثر اجرای همین سیاست‌های پنجاه ساله‌ی سنی زدایی تصفیه و به شهادت رسیدند.

همه‌ی این کشتارها و جنایات در راستاى برنامه‌ی پنجاه ساله برای نابودی اهل سنت در سطوح مختلف انجام گرفت.

سندی در دهه‌ی هفتاد توسط دکتر عبدالرحیم ملازداه فعال حقوقی اهل سنت منتشر گردید و در آن گوشه‌هایی از این برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی افشا گردید. همچنین این سند توسط ایشان به زبان‌های مختلف ترجمه گردید و به بسیاری از حکومتهای منطقه و علما و اندیشمندان اهل سنت در بیشتر کشورهای جهان اسلام ارسال گردید.

اما از آن جا که نظام ولایت فقیه در ایران شعارهای اسلامی و به ظاهر ضد اسرائیلی سر می‌داد، بسیاری از علما و حکومتهای جهان اسلام این سخنان را باور نکردند.

اما اشغال عراق توسط آمریکا و قتل عام علما و اندیشمندان اهل سنت و توده‌ی مردم و تخریب بسیاری از مساجد و جنایت های وحشتناک دیگر با حضور مستقیم سپاه قدس و همکاری گروههای شیعی عراق امثال سپاه بدر، سپاه مهدی و تشکیل جوخه‌های مرگ، تا حد زیادی پرده را از چهره‌ی جنایتکار نظام ولایت فقیه برداشت.

بله، نظام ولایت فقیه با تشکیل گروههای تروریستی و آموزش آنها در حومه‌های تهران و قم مانند سپاه بدر، سپاه مهدی، گروههای حجتی و سپاه قدس با همکاری مراجع تقلید شیعی عراقی همچون سیستانی قول امنیت را به آمریکایی‌ها دادند که هیچ فتوایی مبنی بر جهاد علیه آمریکاییها ندهند و به آمریکاییها فهماندند که شیعیان با آمریکا مخالف نیستند و با همین روش، قدرت را در عراق بدست گرفتند و به جای اینکه علیه آمریکا مبارزه کنند و گلوله‌های تفنگشان به سوی آمریکایی‌ها نشانه رود، این گلوله‌ها به سوی علما و مردم اهل سنت نشانه رفت و هزاران نفر از علمای اهل سنت و زنان وکودکان را به شهادت رساندند؛ تا جایی که هرکس نامش ابوبکر و عمر بود، به قتل می رساندند .

صحنه‌هایی که انسان را به یاد جنایات شاه اسماعیل صفوی در ایران می اندازد؛ آن زمان که همه‌ی ایران اهل سنت بودند و صفویان با حمله‌ی وحشیانه، مردم را قتل عام کردند.

تاریخ، این رویدادها را ثبت و ضبط نموده و در حافظه‌ی خود حفظ کرده که چگونه سربازان شاه اسماعیل صفوی در شهرهای ایران می‌گشتند و هرکس اسمش ابو بکر و عمر و عایشه بود، با شمشیر از بین می‌بردند؛ چرا که به آنها گفته بودند که اهل سنت دشمن اهل بیت هستند.

گویا تاریخ تکرار می‌شود؛ جنایات شیعیان در عراق، کشتن علمای اهل سنت، تخریب مساجد و مدارس دینی و جنایتهای بیشمار آنان با کمک سپاه پاسدارن، همه و همه باعث گردید تا نگاه علما و مردم جهان اسلام به طور کلی نسبت به ایران عوض شود.

و اینگونه صدای بسیاری از علمای جهان اسلام را که نسبت به ایران خوشبین بودند ، درآورد. در این زمینه به عنوان نمونه می‌توان به دکتر یوسف قرضاوی اشاره کرد که همیشه در کنفرانسها و سمینارهای وحدت اسلامی کشور ایران شرکت می کرد؛ اما پس از حوادث عراق به صورت جدی از سیاستهای نظام ولایت فقیه انتقاد نمود تا جایی که در شبکه‌ی خبری الجزیره با آقای هاشمی رفسنجانی به گفتگو پرداخت وبه شدت از سیاست‌های فرقه گرایانه‌ی این کشور انتقاد نمود و ایشان را از خطر جنگ فرقه‌ای برحذر داشت.

بحرین نیز یکی دیگر از قربانیان برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی بشمار می‌رود؛ بلی، نظام ولی فقیه در ایران، سالهاست که با تنی چند از روحانیون شیعه‌ی بحرینی ارتباط برقرار کرده و آنها را به ایران برده اند و با شستشوی مغزی آنان و تهیه‌ی امکانات مادی و برنامه ریزی برای آنها توانستند چند تظاهرات با حمایت ایران به راه بیندازند و با تحریک عواطف مذهبی در بحرین زمینه آشوب و ناآرامی در این کشور آرام را پدید آوردند. و مدتی بعد با شروع بهار عربی که در چند کشور عربی اتفاق افتاد، سیاستمداران ایرانی فضا را در بحرین مناسب دیدند و به تحریک گروههای بحرینی علیه حاکم بحرین پرداختند و در جریان این تظاهرات غیر از شیعیان چند گروه سیاسی اهل سنت منتقد دولت نیز شرکت داشتند وعلاقه مند بودند به صورت مسالمت آمیز خواستار اصلاح بعضی از قوانین در بحرین شوند؛ اما زمانی که دیدند با یک توطئه مواجه شده‌اند و حزب الله لبنان و گروههای شیعه عراقی مقتدا صدر و ایرانی و دیگران در تظاهرات نفوذ کرده‌اند؛ همچنین گروههای شیعه عکس‌های آیت الله خامنه‌ای و آقای حسن نصر الله واحمدی نژاد را بالا می برند وبه صورت علنی خواستار نظام ولایت فقیه ایرانی هستند، همه‌ی گروههای معترض اهل سنت از صحنه‌ی تظاهرات خود را کنار کشیدند و در برابر این موقف که سعی داشتند از این جریان بهره برداری کنند، ایستادند.

اما با همکاری کشورهای منطقه این توطئه خنثی گردید.

متأسفانه، صفویان از اعراب به عنوان “سگ تازی” یاد کرده اند، و تا کنون هم در فرهنگ سیاسی ما به عربها نگاهی تحقیرآمیز دارند و از آنها به نام “شیخ نشینان”یاد می کنند. و باید دانست که این حقد و کینه و دشمنی، ریشه در دوران صفویها دارد.

ما ملاحظه می کنیم که از کشور عربستان نیز در قاموس صفویت جدید به نام وهابی یاد می‌شود و همه‌ی مردم عربستان را کافر می‌دانند. و صفویت معاصر بر این باور است که مکه و مدینه اشغال شده‌اند و باید آزاد شوند و صدها امام زاده در آنجا بنا گردد….

شاید یکی از حکمتهای خداوند در طولانی شدن آزادی سوریه این باشد که عملکرد حکومت ایران برای همه‌ی مردم، شیعه، سنی، و جهان اسلام آشکار گردد مبنی بر اینکه شعارهای ضد اسراییلی این کشور صرفا بهانه‌ای برای قدرت طلبی دستگاه حاکم می‌باشد و قضیه‌ی سوریه کارت وحدت طلبی نظام را برای همیشه سوزاند.

در قضیه‌ی سوریه که نسل کشی بیش از سی هزار نفر از مردم سوریه و آواره کردن میلیون ها سوری توسط رژیم بشار اسد با همکاری سپاه قدس ایران و حزب الله لبنان اتفاق افتاد برای همه‌ی مردم آشکار گردید که نظام ولایت فقیه به هیچ عنوان به دنبال مصالح و منافع دنیای اسلام نیست؛ بلکه در صدد اجرای سیاست‌های فرقه گرایانه و متحجرانه‌ای است که از کتابهای ملا محمد باقر مجلسی و شیخ صدوق نشأت گرفته است. که آن ها مستقیما دستور قتل مخالف ولایت فقیه بخصوص اهل سنت را داده است

ودر این راستا جنایات بسیاری اتفاق افتاده است که منطقه را به سوی افراط گرایی برده است طرح ها و ترورهایی که نظام ولایت فقیه با کمک شبه نظامیانی که آموزش داده است در لبنان وافغانستان و پاکستان و یمن که هرکدام جزوات خاصی می خواهد که به صورت مجزا مستند ارائه نمود تا بر همه معلوم شود که این اغراق نیست بلکه واقعیتی است که بر خیلی از هموطنان ما مخفی مانده است ومجال این نیست تا در این گزارش مختصر بدان بپردازیم

ما امروز، همان سندی را که پانزده سال قبل، دکتر عبدالرحیم ملازاده وبعضی از فعالین مذهبی اهل سنت منتشر نمودند ، بار دیگر بازگو می‌کنیم. تا شاید هموطنان ما آگاه گردند

این سند، بخش بسیار کوچکى از برنامه‌ها و طرحهاى حکومت ولایت فقیه برای ریشه کن کردن پیروان اهل سنت در داخل و خارج از کشور بر ملا می‌سازد. لازم به توضیح است این سنددر دهه هفتاد خورشیدی به صورت معجزه آسایی از درون سازمان اطلاعات ایران کشف گردید وبه دست علمای اهل سنت رسید

و اما برنامه‌ی پنجاه ساله که دراول انقلاب بر ای نابودی اهل سنت در ایران تدوین شده بود که پرده از گوشه ای از جنایات نظام ولی فقیه بر می دارد:

اگر ما نتوانیم انقلاب خود را به ممالک مسلمان نشین اطراف صادر کنیم بی‌شک فرهنگ آنها که آمیخته با فرهنگ غرب مى‌باشد به ما خواهد تاخت و ما را مغلوب خواهد نمود …

حال که به یارى خدا وند وفد اکارى امت قهرمان امام پس از چند قرن بار دیگر حکومت اثنا عشرى در ایران به ظهور رسیده است بنا بر رهنمودهاى رهبران عالیقدر تشیع، وظیفه‌اى بس سنگین و خطیر بر عهده داریم که آن صدور انقلاب است. و این را باید بپذیریم که حکومت ما گذشته از حفظ استقلال کشور و حقوق ملت، یک حکومت مذهبى است و صدور انقلاب در رأس همه‌ی امور باید قرار بگیرد. اما با توجه به موقعیت فعلى جهان و قانونهاى به اصطلاح بین المللى صدور مستقیم انقلاب غیر ممکن و شاید هم با خطراتى ویرانگر همراه باشد؛ به همین خاطر، ما طى سه جلسه با آراء قریب به اتفاق شرکت کنند گان و اعضای ستاد، یک برنامه‌ی پنجاه ساله که شامل پنج برنامه‌ی ده ساله مى‌باشد، طراحى نموده تا این انقلاب اسلامى را به همه کشورهاى همسایه صادر و اسلام را یکپارچه نماییم. زیرا خطری که از طرف حکام سنى پیشه ما را تهدید مى‌کند، بسیار بیشتر و بالاتر از خطرى است که از طرف شرق و غرب متوجه ماست. زیرا آنها مخالف با نهضت، و دشمنان بنیادى ولایت فقیه و ائمه‌ی معصومین مى‌باشند. حتى تعیین مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمى کشور در قانون اساسى، مخالف شرع و عرف مى‌دانند و اسلام را به دو شاخه‌ی متضاد تبدیل نموده‌اند. به همین خاطر، نخست، ما باید در کلیه‌ی مناطق سنى نشین داخلى مخصوصا شهرهاى مرزى کشور نفوذ خود را بیشتر نماییم، مساجد و حسینیه ها را افزایش دهیم و مراسم مذهبى را با جدیت بیشترى برگزار کنیم و در شهرهایى که بین نود تا صد در صد سنى نشین هستند، امکاناتى را فراهم نماییم تا عده‌ی کثیرى از شیعیان از شهرها و روستاهاى داخلى به مناطق سنی نشین کوچ کنند و براى همیشه آن شهرها را محل سکونت و کسب و کار خود قرار دهند. و این افراد باید غیر مستقیم تحت حمایت دولت و دستگاههاى ادارى قرار بگیرند تا بتوانند قدرت اداره‌ی شهرها و مراکز فرهنگى و اجتماعى را به مرور ایام از دست شهروندان قبلی خارج نمایند.

برنامه‌اى که ما براى صدور انقلاب طراحى نموده‌ایم بر خلاف عقیده‌ی بسیارى از ناظران بدون هیچگونه دردسر، خونریزى و یا واکنشى از طرف دولتهاى قدرتمند جهان به ثمر خواهد رسید.

ما مى‌دانیم که نگهدارنده و گرداننده‌ی هر کشور و ملت فقط سه چیز است: اول، قدرت که در دستگاه حاکم قرار دارد؛ دوم، علم و دانش که در اندیشه‌ی علما و دانشمندان مى‌باشد؛ و سوم، چرخش اقتصاد که در دست سرمایه داران است. اگر ما بتوانیم دردستگاه حاکمان تزلزل ایجاد کنیم، بین دولتمردان و عالمان ایجاد نفاق کنیم و سرمایه‌داران هر کشور را متفرق ساخته، سرمایه‌ی آنها را بسوى کشور خود یا کشورهاى دیگر جهان سرازیر گردانیم، بی شک، موفقیت چشمگیرى بد ست خواهیم آورد. و این سه مورد مهم را از آنها سلب خواهیم نمود. بقیه‌ی مردم هم که بین هفتاد تا هشتاد درصد جمعیت هرکشور را تشکیل مى‌دهند، طرفدار قدرت هستند و براى گذران زندگى بدنبال آب و نان و مسکن مى‌باشند و از شخص یا اشخاصى حمایت خواهند نمود که قدرت در دست آنها باشد.

همسایگان سنى و وهابى ما عبارتند از: ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان و تعدادى از کشورهاى امیرنشین در حاشیه‌ی جنوبى ایران که ظاهرا با همدیگر متحد، ولی در باطن، مخالف یکدیگرند.

این منطقه‌ی استراتژىک در طول تاریخ، چه در گذشته و چه حال، بسیار حائز اهمیت بوده، و از نظر سوخت رسانى گلوگاه کره‌ی زمین محسوب می‌شود و نقطه‌اى حساستر از این در جهان وجود ندارد. حاکمان این کشورها از فروش نفت بهترین امکانات زندگی را در اختیار دارند. جمعیت این کشورها از سه گروه تشکیل شده است گروه اول افراد بدوى و صحرانشین هستند که حضور آنها در این سرزمینها به صدها سال پیش می‌رسد .

گروه دوم مهاجرینى هستند از جزایر و بنادرى که امروزه جزء خاک کشور ما محسوب مى‌شوند؛ هجرت آنها از زمان شاه اسماعیل صفوى آغاز شد تا زمان نادر شاه افشار، کریم خان زند ، پاد شاهان قاجار و پهلوى همچنان ادامه داشت. و بعد از پیروزی انقلاب اسلامى نیز کم و بیش مهاجرتهاى پراکنده به چشم خورده است. گروه سوم از دیگر کشورها عربى وعده ای هم از شهرهاى داخلی ایران می‌باشند. کارهای تجارى، بازرگانى و شرکتهاى ساختمانی بیشتر به افراد غیر بومی تعلق دارد . جمعیت داخلی آن کشورها از اجاره بهای ساختمان و خرید و فروش املاک کسب در آمد مى‌کنند. و وابستگان امیران هر یک به مقدار معین از فروش نفت حقوق مى‌گیرند. فساد اجتماعى و فرهنگى و انجام کارهاى ضد اسلام به وفور نمایان است و عمر بیشتر ساکنان آن صرف عیاشى و لذتهاى دنیوى می‌گردد. بسیاری از آنها از ترس خراب شدن کشورشان در کشورهای اروپایى وآمریکایی خصوصا ژاپن، انگلستان، سوئد و سوئیس اقدام به خرید آپارتمان، سهام کارخانجات و سرمایه گذارى هاى دیگر نموده‌اند.

تسلط ما بر این کشورها یعنی تسلط بر نیمى از جهان.

ما برای اجراى این برنامه‌ی پنجاه ساله ابتدا باید با همه‌ی کشورهاى همسایه یک دوستى و ارتباط و احترام متقابل برقرار نماییم. حتی با عراق پس از خاتمه‌ی جنگ و سرنگونی صدام حسین روابط حسنه برقرار خواهیم نمود؛ زیرا از پاى در آوردن هزار دوست به اندازه‌ی یک دشمن دردسر ندارد. چون روابط فرهنگى، سیاسى و اقتصادى ما با آنها برقرار شود، بى شک موجب هجرت گروهى از ایرانیان به آن کشورها خواهد شد. ما مى‌توا نیم همراه با این مهاجرین عده‌اى مهاجر مأمور که ظاهرا مخالفین نظام هستند، داشته باشیم که وظیفه‌ی آنها در انجام مأموریت ذکر خواهد شد .

فکر نکنید پنجاه سال عمر درازی است. انقلاب ما با یک برنامه‌ی بیست ساله به پیروزى رسید. مذهب ما که امروز کم و بیش در دستگاه ادارى و حکومتى بسیارى از کشورها نفوذ دارد برنامه‌ی یک روزه و دو روزه نبوده است. روزگار طویلی ما در هیچ کشورى از جهان حتى یک کارمند نداشته‌ایم‌، چه رسد به وزیر و وکیل یا حاکم . ما وارثان میلیونها شهید هستیم که از وفات پیامبر تا به امروز بدست اهریمنان اسلام نما خونهایشان در جویبار تاریخ روان است و نخواهد خشکید تا آنگاه که هر کس نام اسلام بر خود دارد.

ما باید کاری کنیم تا مردم على و خاندان رسول الله را بشناسند و بر اشتباه اجداد خود اعتراف کنند و فقط تشیع را به عنوان وارث را ستین اسلام بشناسند.

درست است که ما در آن دوران نبوده‌ایم؛ ولى اجداد ما بوده اند و زندگى امروز ما ثمره‌ی فکر ، اندیشه و تلاش آنهاست. شاید هم در آینده ما نباشیم اما انقلاب و مذاهب ما خواهد ماند.

برای انجام این وظیفه‌ی مذهبی فقط گذشتن از جان و نان و خانه‌مان کافی نیست؛ برنامه‌ی صحیح لازم است، طرحها باید بکارگرفته شود حتى اگر پانصد ساله باشد چه رسد به پنجاه سال.

۱- در افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق و بحرین ما از نظر ترویج مذهب مشکلى نداریم؛ برنامه‌ی دوم ده ساله را در این پنج کشور برنامه اول قرار خواهیم داد. پس وظایف مأموران مهاجر ما در دیگر کشورها در دهه اول فقط سه چیز است: ابتدا خرید املاک، خانه و آپارتمان و ایجاد شغل و امکانات زندگى براى همکیشان خود که در آن خانه‌ها سکنى دهند و جمعیت را بالا ببرند. دوم ارتباط و برقرارى دوستى با سرمایه داران بازارى و کارمندان ادارى مخصوصا اشخاص سرشناس و افرادى که در دستگاههاى دولتى نفوذ شایان دارند. سوم در برخى از این کشورها روستاهایى کوچکى بطور پراکنده در دست احداث و طرح دهها روستا و شهرک دیگر در حال نقشه بردارى می‌باشد. این خانه‌ها را تا حد امکان خرید نمایند و با قیمتى مناسب به افراد و اشخاصى که املاک خود را در مراکز شهرها فروخته‌اند، بفروشند و به این ترتیب شهرهاى پر جمعیت را از دست آنها بیرون بیاورند .

۲- ضمن تشویق مردم به منظور احترام به قانون و اطاعت از مجریان و مأموران با تواضع براى برقرارى مراسم مذهبى و دایر نمودن مساجد و حسینیه از مسئولان مجوز کتبى دریافت نمایند. چرا که همین مجوزها در آینده به عنوان سند مطرح خواهد شد. براى ایجاد شغلهاى آزاد بیشتر، باید به فکر مکانهاى پر تجمع بود تا بشود در مواقع حساس آنجاها را مرکز بحث و گفتگو قرار داد. در این دو دوره سعى بیشتر افراد آن باشد که با استفاده از دوستان و تقدیم هدایاى گرانبها، گذرنامه کشور محل اقامت خود را دریافت کنند و مشوق جوانان برای اشتغال در ادارات دولتى مخصوصا کارهای نظامى باشند. در نیمه‌ی دوم این دهه ضمن تشویق محرمانه و غیرمستقیم علماى سنى مذهب و وهابى براى جلوگیرى از فساد اجتماعى و کارهاى ضد اسلامى که در آن کشورها فراوان به چشم می‌خورد، اعلامیه‌هاى اعتراض آمیزى از طرف برخى از مقامات مذهبی دیگر بلاد چاپ و منتشر نمایند که بی شک موجب برانگیختن عده‌ی زیادی از ملت آن کشور خواهد گردید. تا اینکه مقام مذهبى مذکور را دستگیر نمایند یا او نوشته‌ی خود را تکذیب کند. در این صورت، امواج حمایت مذهبیان از آن اعلامیه‌ها بالا خواهد گرفت و اعمال مشکوکى به وقوع خواهد پیوست که منجر به تعویض یا دستگیرى عده اى از خادمان خواهد شد. و همین موضوعات باعث مى‌‌گردد تا حاکمان به کلیه‌ی افراد مذهبى خود بدبین شوند و براى تبلیغات مذهبى و ساختن اماکن کارى انجام ندهند. حتى سخنرانیها و برگزارى مراسم دینى و مذهبى را نیز به ضرر نظام خود تلقى خواهند نمود. گذشته از آنکه بین عالمان و حاکمان آن کشورها کینه و کدورت رشد خواهد نمود. حتى سنیان و وهابیون داخلی، پایگاههاى پشتیبانى خود را از دست خواهند داد و دیگر هیچ گونه حمایت خارجی نخواهند داشت.

۳- در دوره‌ی سوم که دوستى عده‌اى از مأمورین ما با سرمایه‌داران و کارمندان عالی رتبه به ثبات رسیده است. و عده‌ی زیادى هم در دستگاههاى نظامى و اجرایى کشور به کار صادقانه اشتغال دارند و در امورات مذهبى دخالتى ندارند، بیش از بیش توجه دولتمردان را به خود جلب خواهند نمود و در این دوره که بین مذهبیون و دستگاه حاکم اختلافات و تفرقه به چشم مى‌خورد، عده‌اى از روحانیون شاخص ما وظیفه دارند ضمن برگزارى مراسم مذهبى از حاکمان آن بلاد حمایت نمایند و جمعیت تشیع را بی‌خطر جلوه دهند. حتی اگر امکان داشته باشد این حمایتها را نیز از طریق رسانه‌هاى جمعی به گوش همگان برسانند طوریکه جلب توجه و رضایت آنها را فراهم نمایند تا در واگذارى پستهاى مهم ادارى وحشتى نداشته باشند. در این دوره با تحولاتى که در بنادر و جزایر و دیگر شهرهاى مرزى کشورمان و سپرده‌‌هاى بانکی بوجود خواهیم آورد، طرحهایى پى ریزى خواهد شد که اقتصاد کشورهاى مجاور دچار رکود بشود و بی شک بخاطر کسب سود و امنیت و ثبات اقتصادى بیشتر سرمایه‌داران کلیه امکانات خود را به کشور ما سرازیر خواهند نمود. زمانى که براى انجام هرگونه کار بازرگانى و سپرده‌هاى بانکى افراد دیگر کشورها را آزاد بگذاریم، آنها هم از سرمایه گذارى ملت در کشور خود استقبال خواهند نمود.

۴- در مرحله‌ی چهارم ما کشورهایى را در اختیار داریم که بین عالمان و حاکمانشان درگیرى است. تجار رو به ورشکستگى و فرار هستند و مردمانش پریشان احوال به نظر مى‌‌رسند؛ بیشتر مردم املاک و خانه‌هاى خود را به نصف قیمت خواهند فروخت تا به جاى امن‌ترى سفر کنند؛ در این میان فقط افراد ما هستند که حامیان دولت به حساب مى‌آیند، و این افراد اگر آگاهانه عمل نمایند بخوبى قادر خواهند بود پستهاى مهم کشورى و لشکرى را تصاحب کنند و فاصله‌ی خود را با حاکمان دستگاه حاکم نزدیکتر سازند. در چنین مواقعى به خوبى مى‌شود خدمتگزاران مخلص آن‌ها را خیانتکار معرفی نمود که موجب دستگیرى و برکنارى آنها و یا جایگزینى افراد ما خواهد شد. خود این موضوع باعث دو نتیجه‌ی مثبت می‌شود؛ یکى آنکه افراد ما بیش از پیش اعتماد و اطمینان دولتمردان را بخود جلب خواهند نمود. دوم اینکه نارضایتى عمومى سنیان علیه دولت و حاکم بخاطر به قدرت رسیدن شیعیان در ادارات آشکار خواهد گردید و اعمال ضد دولتى بیشترى از خودشان نشان خواهند داد. در این برهه، افراد ما باز هم باید در کنار حاکم بایستند و مردم را به صلح و آرامش دعوت نمایند و از طرفى املاک و خانه‌هاى افراد در حال فرار را خریدارى نمایند.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …