باب الآیات المُأوَّلَهِ بقیام القائم (۱۲)

۲۲ و ۵۸ و ۵۹- ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ ٣٣﴾ [التوبه: ۳۳ و الصّفّ: ۹]. «او (خدایی) است که فرستاده‌اش را با هدایت و دین حقّ فرستاده تا آن را بر همه أدیان غالب و پیروز گرداند، گرچه مشرکین کراهت داشته باشند». و ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدٗا ٢٨﴾ [الفتح: ۲۸]. «او (خدایی) است که فرستاده‌اش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه أدیان غالب و پیروز گرداند و خداوند گواهی را بسنده است».

بدان که آیات فوق و آیه ۱۰۵ سوره أنبیاء و آیه ۵ سوره قصص و آیه ۵۵ سوره نور بیش از سایر آیات قرآن تفسیر به رأی شده و مورد سوء استفاده خرافه فروشان قرار گرفته و حتّی این آیات را به عنوان دلیل مهدویّت در کتب درسی وارد کرده‌اند تا مردم را از نوجوانی به خرافات عادت دهند لذا باید در مورد چنین آیاتی بیشتر تأمّل و تدبّر شود.

علیّ بن ابراهیم وعدّه‌ای از ضعفا و مجاهیل می‌گویند آیه قرآن می‌فرماید که در آینده قائم ظهور می‌کند و همه أدیان را از بین می‌برد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند و هیچ کافری و مشرکی باقی نمی‌ماند و اگر کافر یا مشرکی در دل تخته سنگی پنهان شود، صخره به سخن درآمده و می‌گوید ای مؤمن در دل من کافر یا مشرکی مخفی شده مرا بشکن و او را بکش(!!) (از نظر اینان در آخرالزّمان دین بسیاری از مردم دین اجباری خواهد بود!!)([۱]) و پیروان هیچ دینی باقی نمی‌مانند و همه اسلام می‌آورند و گرگ و گوسفند و شیر و گاو و… همگی در أمنیّت از یکدیگر زندگی می‌کنند! (لابدّ در آخر الزّمان درندگان، گیاهخوار می‌شوند یا روزه می‌گیرند!!) در حدیث ۵۷ نیز آیه فوق مذکور است.

أوّلاً: شما معتقدید که قائم امام است درحالیکه خدا فرموده: ﴿رَسُولَهُۥ﴾ و نفرموده: «إمامَهُ» بنابراین آیه به وسیله پیامبر تحقّق می‌یابد نه امام (فلاتجاهل) آیا اینان فرق پیغمبر و امام را نمی‌دانند؟!.

ثانیاً: باید توجّه شودکه خدا فرموده: ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ﴾ «تا پیامبرش را غالب و پیروزگرداند» و غالب شدن غیر از نابود کردن است. (فلاتجاهل) اگر مقصود آیه نابودی همه أدیان و مسلمان شدن همه مردم بود، می‌فرمود: «لِیُمحِىَ الدِّینَ کُلَّهُ» و یا «لِیَقضِىَ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» و نظایر اینها، أمّا قرآن کریم ماده (ظ، ه، ر) را استعمال فرموده که به معنای «غلبه» است نه به معنای «ازمیان برداشتن» چنانکه فرموده: ﴿یَٰقَوۡمِ لَکُمُ ٱلۡمُلۡکُ ٱلۡیَوۡمَ ظَٰهِرِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ…﴾ [المؤمن: ۲۹]. «ای قوم من سلطنت شماراست که در این سرزمین چیره‌اید»  در «مجمع البیان» درباره این آیه آمده: «ای قوم من امروز شما بر أهل این سرزمین یعنی مصر سلطه دارید و در آن از همه بالاتر و بر آن چیره‌اید و با قدرت بر أهالی آنجا حکمرانی می‌کنید([۲])». اگر «إظهار» به معنای از بین بردن کامل بود که در این­صورت کسی از بنی‌اسرائیل باقی نمی‌ماند تا فرعونیان بر آنها سلطنت و فرمانروایی کنند! و یا در همان سوره صفّ فرموده: ﴿…فَأَیَّدۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَىٰ عَدُوِّهِمۡ فَأَصۡبَحُواْ ظَٰهِرِینَ﴾ [الصّفّ: ۱۴]. «پس کسانی را که ایمان آوردند دربرابر دشمنشان تأیید نمودیم و پیروز و غالب گردیدند». بدیهی است که مؤمنان بر دشمنان خود غالب گردیدند ولی آنها را به صورت کامل از بین نبردند و هیچگاه نبوده که نصاری هیچ دشمنی نداشته باشند!.

ثالثاً: اگر روایات فوق و نظایر آنها را بپذیریم که می‌گویند همه أدیان از بین می‌روند، با قرآن مخالفت کرده‌ایم که فرموده یهود و نصاری تا قیامت باقی بوده و میان فرقه‌های مختلف آنها مخالفت با یکدیگر، ادامه خواهد داشت. [المائده: ۱۴ و ۶۴]([۳]). (فتأمّل)

رابعاً: شیخ طبرسی در تفسیر ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ﴾ فرموده: «تا دین اسلام با دلیل یا با قهر و غلبه بر جمیع أدیان رفعت و برتری یابد تا اینکه همه أدیان مغلوب شوند و أحدی بر أهل اسلام با دلیل غلبه نکند بلکه مسلمین با دلیل بر أهل سایر أدیان غلبه کنند أمّا پیروزی با قهر و غلبه این است که هرگروه از مسلمین بر ناحیه‌ای از نواحی أهل شرک غلبه یافتند». و این معنی را قبل از سایر احتمالات آورده است.

عدّه‌ای از مفسّرین نیز با توجّه به اینکه تحقّق این آیه توسّط «رسول» می‌باشد و در مقطع آیه نیز به کراهت مشرکین که در جزیره العرب بودند اشاره شده، فرموده‌اند مراد غلبه اسلام است بر أدیانی که در جزیره العرب موجود بودند و این آیه در صدر اسلام تحقّق یافت و اسلام بر مشرکین مکّه و بر یهود و نصاری در ناحیه شام غلبه و پیروزی یافت واین معنی در بحث «إعجاز قرآن» در کتاب شریف «البیان» مورد تأیید آیت الله سیّد ابوالقاسم خوئی نیز قرار گرفته است. و تحقّق این پیروزیها را مشرکین و یهود و نصاری که قبل یا بعد از آیات مذکور در سوره توبه و فتح و صفّ، از آنها سخن گفته شده در همان دوران دیدند. خصوصاً که تمامی وعدهای سوره فتح وعده‌هایی است نزدیک و مربوط به آینده‌های دور نیست. البتّه غلبه ظاهری هیچ منافات ندارد با اینکه اسلام از لحاظ معنوی و استدلالی نیز غلبه کند یعنی هردو جنبه غلبه غلبه ظاهری و غلبه معنوی را داشته باشد و البتّه أهمّیّت غلبه معنوی از نظر قرآن بیشتر و با دوامتر است. با توجّه به اینکه خدا فرموده: ﴿کَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِیٓ…﴾ [المجادله: ۲۱]. «خداوند مقرّر داشته که من و پیامبرانم البتّه پیروز می‌گردیم». حال آنکه  می‌دانیم برخی از انبیاء شهید شدند [البقره: ۶۱ و ۸۷ و النّساء: ۱۵۵ و آیات دیگر] و غلبه ظاهری نیافتند لذا معلوم می‌شود که غلبه معنوی مراد أصلی است و همین یک جنبه برای اینکه قرآن آن را ظاهر و غالب شدن بشمارد، کافی است. گرچه برای نبی‌ّ أکرم  صلی الله علیه و سلم هردو جنبه غلبه تحقّق یافت و کفّار و مشرکین یا یهود و نصاری از لحاظ عقل و منطق و استدلال نیز مغلوب بوده‌اند و نتوانستند اشکالات قرآن به عقائدشان را مستدلاً جواب گویند([۴]).

[۱]– درحالیکه خدا ایمان اجباری نمی‌خواهد. ر.ک. کتاب حاضر، صفحه ۱۴۲٫

[۲]– ﴿ یَٰقَوۡمِ لَکُمُ ٱلۡمُلۡکُ﴾ أی لَکُمُ السُّلطانُ عَلى أَهلِ الأرضِ یَعنی أَرضَ مِصراَ الیوم (ظاهِرِینَ فِی الأرضِ) أی عالِینَ فیها غالِبین عَلَیها قاهِریِنَ لِأهلِها.

[۳]– آیات مذکور در صفحه ۵۲ کتاب حاضر آمده لذا در اینجا تکرار نکردیم.

[۴]– لازم رجوع شود به جلد اوّل کتاب شریف «خیانت در گزارش تاریخ» تالیف «مصطفی حسینی طباطبائی» انتشارات چاپخش، چاپ اوّل، ص ۱۸۴ به بعد و رجوع شود به تحریر دوّم تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۹۲ تا ۹۴٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …