ایران در گرداب بدعتها و خرافات

دکتر غلامرضا جعفری

 

هرگز جامعه‫ی ایرانی در طول تاریخش بدینگونه که امروز شاهد آن هستیم دچار چالش و دگرگونی و بحران هویت و انحراف ارزشهای اجتماعی نشده است.

جذر و مد هویتی ایران در بیشتر مراحل تاریخی آن بسوی برتری بوده است. بطور مثال نیاکان متمدن و شهرنشین ما که در زیر یوغ ایده‫های ضد انسانی و پوچ پادشاهی کسروی جان می‫دادند وقتی با مکتب آزاد انسان ساز اسلام آشنا شدند با آغوش باز به اسلام گرویدند. و چون از نظر فرهنگی سر و گردنی از عربهای بادیه نشین پیشی داشتند در خدمت به اسلام و فخر آفرینی در میدان آن به مراتب از عربها که؛ دین به زبان آنها و پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) از بین آنها انتخاب شده بود، سبقت گرفته خود را حق دارتر به دفاع از دین و خدمت به مکتب اسلامی که آنها را از یوغ بردگی نجات داده بود، دانستند.

ووقتی احساس کردند امویها از دین سوء استفاده کرده،  با معنا و مفهومی نادرست آنرا به مردم دیکته می‫کنند، درپی حفاظت از این مکتب والا “عباسیها” که از اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) بودند را به امید تطبیق درست دین بجای امویان نشاندند!

خلاصه اینکه تاریخ ایران وفخر آفرینی نیاکان ما در مکتب انسان ساز اسلام هرگز در مقابل چالشها و بحرانهای هویتی و مکاتب رفوضه شده‫ای که تاریخ آنها را نشخوار نموده، عقب نشینی نکرده است!

آمدن حرکت بدعت گرائی و تحمیل مذهب تشیع صفوی در سده دهم، با زور شمشیر لکه‫ی ننگی است بر تاریخ بشریت بطور عموم، و فاجعه‫ی دلخراشی است بر تاریخ ایران زمین که در حقیقت خط بطلان و خنجر ویرانگری بود که ایران را از صحنه‫ی رقابت با ملتهای دیگر و از عروج فخر آفرینیها و افتخارات به دره‫ی نابودی انداخت.

ولی خوشبختانه این پدیده‫ی صفویت منش و مذهب فروشی و تحمیل افکار و اندیشه‫های پوچ بر جامعه با وجود اینکه جان از کالبد هزاران هزار انسان ربود هنوز هم با چالش شدید در جامعه‫ی بیدار ایرانی روبروست، و رشدش تنها در مناطق متخلف و عقب مانده و بی‫سواد و روستائی جامعه منحصر است! (بخوان: تشیع صفوی و تشیع علوی/ دکتر علی شریعتی)

پدیده‫ی تحمیلی تشیع صفویت روز بروز توسط آخوندها و روحانیتی که از آن ارتزاق می‫کنند و آنرا منبع درآمدی برای خود تلقی کرده‫اند، بسوی برآوردن مکاسب اقتصادی بیشتر برای روحانیت پس رفتها داشت، تا اینکه قبل از سه دهه همین افرادی که بر فروشگاه مذهب فروشی چیره بودند اداره‫ی مملکت را بدست گرفتند.

غرور و حرص و دنیا پرستی آنها با نشستن بر مسند دولت دوصد چندان شد، و با شعار “صادر کردن انقلاب” درپی ایجاد دکانهای زنجیره‫ای مذهب فروشی در کشورهای همسایه شدند که این باعث شد ایران بعنوان یک غده‫ی سرطانی در خاورمیانه معرفی گردد و با حرکتهای ناشایست سیاسی و ترویج رعب و وحشت باعث شدند کشور در جامعه‫ی جهانی به شکل بسیار زننده و وحشت آفرینی شناخته گردد. و پیامد این تصرفات نابهنجار این بود که میراث بزرگ جامعه‫ی مدنی ایرانی بعنوان یک کشور بسیار عقب مانده و جهان سومی و دشمن حقوق انسان و آزادی، و زندانی از فقر و فحشا با روند اقتصادی شکست خورده در جامعه‫ی جهانی مطرح شود! و کشورهایی که بمراتب از ایران ما عقب مانده‫تر، و در بحرانهای سیاسی عمیقتری بودند، و از نعمت درآمد بادآورد نفت بکلی محرومند، چون؛ ترکیه و مالیزی و غیره به قافله کشورهای در حال پیشرفت و متمدن بپیوندند در حالیکه ما هنوز در همان کوچه‫ی بن‫بست به سر و صورتمان می‫کوبیم و با روضه خواندن و “یا حسین” سر دادن سرمان را زیر خاکستر فرو برده‫ایم!…

فقدان ارزشهای عقلی

درگیر و دار مذهب فروشی روحانیت کلیه ارزشهای ملی و عقلانی بصورتی بسیار ناشایست پایمال شده، ملت ما بر ایده‫های پوچ و توخالی چون خوابهایی که برایمان هر روز و شب “امام زاده” می‫زایند، و چاه جمکران و باورهایی چون دخیل بستن، دل الباب، و درست کردن پنجره فولادی یا طلائی و گنبد و قصر برای امامان و امام زاده‫ها، و مقدس فرض کردن آنها و مانند آن… روز بروز بر بافت جامعه‫ی ما اضافه می‫گردد. (نگا: “احتکار خرافه پرستی در کشور سلمان فارسی ” سنی نیوز)

البته جالب است به رقابت در نظام سرمایه‫داری بازار بدعت نیز توجه کنید:

بارها در ایران شاهد نبرد هیئت حاکمه با خرافات نیز می‫شویم!!..

  1. «گذر امام زمان از کنار یکی از هیئت‌های مذهبی مهرشهر کرج و نظر ویژه ولی عصر به این تکیه در سطح شهرستان و هجوم هزاران شهروند معتقد به نقش بستن تمثال ایشان در دیوار روبه‌روی این هیئت» [با اقدام نیروی انتظامی هیئت مزبور تعطیل و با برخی از معتقدان برخورد شد]، دخیل بستن به درختان کهنسال [منجر به قطع آنها توسط دولت شد: قطع دو درخت کهنسال در رضوانشهر گیلان و قطع درخت کهنسال (پنج امامزاده) در قم]، امامزاده سازی بر اساس خواب، فالگیری و دعانویسی (تابناک، ۲ اسفند ۱۳۸۸).
  2. دق الباب: یک نمونه از رفتارهایی است که برخی از به اصطلاح دینداران (!) در پایان ماه صفر برای برآوردن حاجات خود انجام می دهند. این رفتارها شامل هستند بر «دق‌الباب کردن هفت مسجد» و «روشن کردن شمع پشت در هفت مسجد» در آخرین شب ماه صفر برای گرفتن حاجت به همراه بوسیدن درب مساجد و تبریک گفتن به حضرت زهرا در پایان این ماه. رسانه‌های دولتی و مراجع حکومتی شدیدا علیه این اعمال موضع گرفته‌اند. (تابناک، ۲۸ بهمن ۱۳۸۸)

با خودت خواهی گفت؛ بین این خرافات و بدعتها و اصول مذهب تشیع صفوی هیچ فرقی نیست، پس چرا اینها بدعت و خرافات شمرده می‫شود، و بدعتهای دیگر اساس مذهب؟!

البته وقتی به پشت پرده حکایت می‫نگری واقعیت برایت روشن می‫شود.

جواب در یک جمله است: چون این باورها در خدمت حاکمیت نیستند، و حتی ممکن است علیه قدرت حاکم و دیکتاتور مستبد و مشروعیت او وارد عمل شوند، و از مراسم و طقوس جانبی آنها هیچ روغنی به نان روحانیت نمی‫چسپد و یا فتیله‫ای برای روحانیت و حکومت روشن نمی‫شود!

« توجیه خرافه بودن این اعمال آن است که پیشینه روایی ندارند. بسیاری از اعمالی که شیعیان امروز به عنوان معیار شیعه بودن مفروض می‌گیرند مثل شهادت دادن به امامت علی در اذان نیز پیشینه روایی ندارد اما پس از آنکه صفویان آن را باب کردند به صورت معیار در آمد. نمونه دیگر وجود علم و کتل در عزاداری امام حسین یا قمه زدن و زنجیر زنی است که هیچ پیشینه روایی ندارد اما امروز به صورت معیار در آمده است (حکومت تنها با قمه زنی آن هم به دلیل پیامدهای منفی تبلیغاتی اش برخورد می‌کند). بنابر این تفاوت مراسم شمع گذاری در پشت درب مساجد با بسیاری دیگر از اعمال شیعیان آن است که اعضای نزدیک به هیئت حاکمه این کارها را انجام نمی‌دهند و بنابر این خرافه است.

از منظر فرهنگ رسمی که حکومت دینی خود را نماینده آن می داند و سیاست‌هایش را در این حوزه اعمال می کند هر آنچه در باورهای هئیت حاکمه جای گیرد معیار و مبناست و آنچه بیرون از آن باشد خرافه است. از نگاه یک داور بیرونی که از همین واژگان استفاده کند، باورها و رفتارهای دینی هیئت حاکمه خرافه معیار و باورهای و رفتارهای غیر آن خرافه‌های خلاف معیار نام می گیرند. خرافه معیار خرافه‌ای است که قدرت و ثروت حاکم در پشت آن قرار دارد و خرافه‌های غیر معیار از آن “دیگران” است!» (مقاله: خرافات خوب، خرافات بد: معیارهای دوگانه در مواجهه با فرهنگ عامه در ایران. بقلم/مجید محمدی ـ سایت رادیو فردا  ۱۳۸۸/۱۲/۲۲ ـ)

نتیجه‫ی این ارزشهای دوگانه ومعیارهای غیر عقلانی وبروز بدعتهایی سیاه چون مفکوره‫ی استبدادی ولایت فقیه که در آن حاکمیت خود را خدا و صاحب اختیار مطلق بر مردم می‫داند باعث شده، مردم ساده لوح که این تصور ساختگی را دین اسلام می‫دانند، بر علیه بزرگترین مکتب انسان ساز وآزادمنش و والاترین ارزشهای انسانی بشورند! (ولایت فقیه و ادعای خدائی ـ بقلم/ دکتر دلیری ـ سنی نیوز)

بسیار جای تأسف دارد که در جامعه‫ی امروز ایران قشری از جوانان درپی زنده نمودن تصورات شاهنشاهی ویا آتش پرستی هستند که ایران در سایه این مکاتبی که با عقل و اندیشه و آزادی و انسانیت بکلی در تضاد هستند، چه بلاها که ندیده است، و عجب است که این قشر احساساتی جامعه می‫خواهد آن تجربه‫ی ننگ تاریخ ایران را دوباره نشخوار کند!

البته من نمی‫توانم انگشت اتهام را به این قشر ناآگاه جامعه دراز کنم. در حقیقت کسانی که مسئولیت این بحران را باید متحمل شوند، وتاریخ ایران آنها را همیشه لعن و نفرین خواهد کرد، همین طبقه‫ی روحانیت مذهب ساز صفوی هستند که مردم را از اسلام بیگانه و بر آنها مذهب خرافاتی خود را تحمیل کرده‫اند، و امروز ما شاهد رد فعل و شورش عقل بی‫مهار بر علیه این باورهای خرافاتی وبدعات مذهبی هستیم!

جا دارد در این بحران هویتی، همه‫ی اندیشمندان و عقلهای متفکر و آزادمنش و جامعه‫شناسان کشور دست در دست هم داده چهره‫ی واقعی دیکتاتور مستبد، و روحانیت مقدس مآب مذهب فروش صفوی را برملا ساخته، ملت را با قرآن و دین مبین اسلام که اساس هویت ملی کشور ما را تشکیل می‫دهد آشنا سازند. (نگا: قرآن برای همه، آیت الله برقعی ـ  http://67.228.229.69/ebook/view_book.php?rowID=546 ـ)

و به ایده‫ی  بنده این تنها راه ثبات ملی و حفظ کیان قومی و پیشرفت فرهنگی و ساختن دولتی نیرومند و پیشرفته و سرآمد در جهان است. و ای کاش بتوانیم ایران؛ این یادگار نیاکان خویش، و میهن فردوسیها و بخاریها و مسلمها و ابوداودها و ترمذیها و مولاناها و سعدیها و صدها عالم و دانشمند این مرز و بوم را قبل از غرق شدن در منجلاب تاریکیهای دریابیم…

 

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …