آیا کوروش شاه موحد بوده؟

ببینید که کوروش در گلنوشتۀ معروفش که منشور حقوق بشر نیز نامیده میشود چه میگوید:
منم کوروش پادشاه افواج، پادشاه عظیم الشأن، پادشاه مقتدر، پادشاه بابل، پادشاه سومر و اکد، پادشاه چهار اقلیم، پسر کامبوزیا پادشاه سوزیان نتیجه سیسپیر پادشاه عظیم الشأن پادشاه سوزیان که سلسله اش مورد محبت «بعل» و «نبو» است و حکمرانیش به قلب اینها نزدیک که من بی جنگ و جدال وارد شهر بابل شدم با مسرت و شادمانی مردم در قصر پادشاهان بر سریر سلطنت نشستم. مردوک آقای بزرگ نجیب اهالی بابل را به طرف من متوجه کرد، زیرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم…

ترجمه ای که از متن کتیبه کوروش در دسترس است، بسته به میزان تطابق آن با واقع، خود گواه روشنی است از منش و مکتب کوروش که اتفاقاً با استناد به همین ترجمه‌ی در دسترس ثابت می شود وی نه پیامبر بوده و نه در راستای حرکت انبیا پیش می رفته است.
اگرچه چنانچه که گفته شد فرازهایی از این منشور حاوی پیام های کریمانه و انسانی است که گواه بلنداندیشی نویسنده آن است ولی در فرازهایی از این منشور موضع گیری جناب کوروش نسبت به الاهه‌ها و پیکره‌های بت‌گون بابلیان و احترام و پرستش “مرداک” الاهه خورشیدی که بابلیان به عنوان بزرگ خدای دیگر پیکره ها می پرستیدند، نشان از نبود رسالتی الهی برای کوروش است.

به‌ویژه در این فراز که می گوید:
«آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند.
در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.
مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید،…، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
او بر من، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم، و همچنین بر کَس و کار [و، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من، برکت و مهربانی ارزانی داشت.
ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان “مردوک”، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند.
همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس؟]، همه مردم سرزمین های دوردست، از چهارگوشه جهان، همه پادشاهان “آموری” و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [پاهایم را بوسیدند]. از…، تا آشور و شوش من شهرهای “آگاده”، اشنونا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند.
همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم .

مقاله پیشنهادی

خودت تاریخ خود را بنویس

در شدت گرما و ساعتی قبل از نماز ظهر، در حرم نشسته بودم؛ دیدم پیرمردی …