آزادی ارمغان انسانیت

گاهی داستان زندگی بسیار تلخ و ناگوار و غم‌انگیز می‌شود. با پدید آمدن ابر سیاهی بر فراز زندگی، روشنایی و درخشندگی آفتاب رخت می‌بندد و گذر زندگی بسیار مشکل و طاقت‌فرسا می‌شود.

آن‌وقت است که لایه‌های تاریک زندگی را می‌شکافیم تا روزنه‌ای برای رهایی از این مخمصه‌ها و رنج‌ها بیابیم و در عمقِ ضمیر نا آرام خویش آرامش را احساس کنیم.

….‌

اسیرانِ در بند، از غم هجران و تنهایی و ناچارگی چهره‌ سیاه و تاریک زندگی را می‌بینند. آنان در بیشتر موارد با غم، غربت و نجواهای غم‌انگیز شبانه همنشین هستند و شادی و سرور از آسمان زندگی‌شان رخت بسته است.

برای آزادی و رهایی از قفس زندان می‌سرایند و فقط به روزی می‌اندیشند که دست وبال‌شان از قیودِ اسارت آزاد شود و روی خوش زندگی را لمس کنند.

بسی مشکل است توصیف لحظات آن اسیری که زندگی را در قفس زندان بسر می‌برد و برای خروج از تنگناهای آن لحظه‌ها می‌شمارد.

 او که در بند و حبس است شب‌ها به کرانه‌ها خیره می‌شود و روزها پرواز تماشایی پرندگان را نظاره می‌کند که چه آزادانه فضای آسمان را در می‌نوردند و به هر جایی که دل‌شان می‌خواهد به پرواز در می‌آیند.

اسیران از این صحنه‌ها فقط آزادی و پرواز را می‌دانند و حسرتش را می‌خورند و آن را تمنا می‌کنند.

و اما زندانی دیگر نیز وجود دارد که بسیاری از انسان‌ها، غافل و بی‌خبـر در آن گرفتار و اسیر هستند اما هیچ وقت خود را اسیر آن زندان نمی‌دانند.

آن زندان می‌تواند عادت بد و کردار زشت هر فرد باشد که در دام آن اسیر شده است و نمی‌تواند خود را از آن برهاند.

آن زندان خاستگاه گناهانی است که ارتکاب آن روشنایی و صفـا را از صفحه دل می‌زداید و آن را تیره و تار می‌کند.

نفس سرکش و شیطان مکّار از این زندان مخوف و وحشتناک پاسبانی می‌کنند و برای عمری انسان را در اسارت گناهان و اعمال زشت نگه می‌دارند تا جایی‌که می‌خواهد رها شود، اما دیگر نمی‌تواند و خود را در این میـدان بازنده می‌بیند.

و اما اسارت با طعم آزادی

و هست زندانی که همچو باغ و لاله‌زار سرسبز دل را اسیر و شیفته و فریفته خود می‌کند. از این زندان باغستانی با درختان زیبا و قدکشیده و گیاهان خوشبو و گل‌های رنگارنگ رخ می‌نمایاند و طرحی زیبا و بدیع از آفرینش الهی نمایان می‌شود.

آن زندان همان مهـر یار است که عاشق را در پی خود می‌کشاند و او را به هر سو که بخواهد روانه می‌کند.

….

و هستند اسیرانی که در بند باورهای کهنه و افکار فرسوده و تعصبات کور و نگرش‌های زیان‌آور خویش گرفتاراند و هرگز نمی‌توانند زندگی را رنگ و بویی نو دهند و آزادی را در زندگی حس کنند.

آنان گرچه به ظاهر در پشت میله‌های زندان نیستند، اما هنوز طعم شیرین آزادی را نچشیده‌اند و با آن بی‌گانه‌اند.

اگر زندگی و محیط پیرامون خویش را با چشمی بینا و نگاهی تیزبین رصد کنیم سهم بیشتری از آزادی را می‌طلبیم.

….

برای آزادی باید نوشت و ترانه‌ها سرود زیرا هر حرف آن آهنگی زیبا برای زندگی‌ست.

آزادی رویای خوش اسیران در بند ‌است.

برای تحقق مفهوم عالی و متعالی آن می‌بایست بسیار اندیشید و بسیار کوشید.

زنده باد آزادی!

نویسنده: عبدالحکیم ناروئی

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …