آخر قرن هیجدهم۲

علت بزرگ اشتباهات مصنفین اروپایی تعصب مذهبی و گرایش سیاسی آن‌هاست، ولی علل دیگری هم وجود دارد که بنابرآن، آن‌ها را معذور می‌دانیم:

  • بزرگترین علت این است که بیشترین منابع استناد و مأخذ آن‌ها فقط کتب سیرت و تاریخ هستند، مانند: «مغازی واقدی»، «سیرت ابن هشام»، «سیرت محمد بن اسحق»، «تاریخ طبری» و غیره. این امر بدیهی است که اگر یک فرد غیر مسلمان بخواهد سیرت آن حضرت صلی الله علیه و سلم را مرتب کند، نخست باید به تألیفات سیرت مراجعه نماید، ولی حقیقت این است که هیچیک از کتب سیرت به لحاظ استناد، رتبۀ والایی دارا نمی‌باشد، چنانکه قبلاً در این باره بحث گردید. قطع نظر از سیره‌نگاران، بیشتر روایات سیره از کسانی روایت شده است که عموماً ضعیف الروایات‌اند، مانند: «سیف»، «سری»، «ابن سلمه» و «ابن نجیح»؛ لذا در واقعات عمومی و معمولی شهادت آن‌ها کافی است. اما وقایعی که بر آن‌ها مسایل بزرگ مبتنی است، شهادت این افراد کافی نیست. وقایع یقینی و قطعی زندگی آن حضرت  صلی الله علیه و سلم آن‌هایی هستند که در کتب حدیث با روایات صحیحه منقول‌اند و مصنفین اروپایی از آن مجموعه ناآگاهند. اگر برخی مانند «مارگولیوث» اطلاعاتی دارند، اولاً در آن فن مهارت ندارند و اگر مهارت هم داشته باشند، یک اخگر تعصب‌شان برای سوزاندن هزاران خرمن اطلاعات و معلومات صحیح و واقعی کافی است.
  • علت دوم این است که معیار و اصول شهادت نویسندگان اروپایی با معیار و اصول شهادت ما اختلاف شدید دارد، نویسنده و محقق اروپایی وقتی می‌خواهد درباره اسلام بنویسد به این امر توجه نمی‌کند که راوی صادق است یا کاذب، دارای چه اخلاق و عاداتی است، قدرت حافظ او چگونه است، از نظر او این تحقیق و بررسی ممکن و ضروری نیست. او فقط این را بررسی می‌کند که اظهارات راوی به جای خود با تناسب قرائن و وقایع، مطابقت دارد یا خیر؟ فرض کنیم یک راوی دروغگو، واقعه‌ای را بیان می‌کند که به لحاظ قرائن موجود و وقایع آن محیط، صحیح به نظر می‌رسد و بیان واقعه متواتر است و در جایی قطع نمی‌شود، طبق اصول و ذوق اروپایی، صورت واقعه قابل قبول است.

برخلاف بینش و نظر دانشمند اروپایی، مورخین مسلمان مخصوصاً محدثین، به این توجهی ندارند که خود روایت چه حالتی دارد، بلکه قبل از هرچیز راویانی را بررسی می‌کنند که در دفتر تحقیقات «اسماء الرجال» نام آن‌ها در ردیف افراد ثقه و معتمد ثبت شده است یا خیر؟ اگر ثبت نیست به نظر آن‌ها بیانش قابل اعتناد و مورد توجه نیست، برخلاف این اگر راوی ثقه، واقعه‌ای را بیان کرد (گرچه خلاف قرائن و قیاس باشد) و در ظاهر با عقل موافق نباشد، روایتش قبول می‌شود. این اختلاف اصول بر تألیفات اروپائیان تأثیر بزرگی گذاشته است، مثلاً اروپائیان بر گفته‌های واقدی بی‌نهایت مرتب، مربوط و جذاب است. تمام حلقه‌های جزئیات با یکدیگر مرتبط هستند، در بیان وقایع در هیچ جایی، خلإی به نظر نمی‌رسد و آنچه یک واقعه و جریان را قابل توجه می‌کند، همه در آن موجود‌اند، اما حقیقت این است که همین مطالب راز اصلی را افشا می‌کنند. روایاتی که بیش از یکصد سال فقط بر سر زبان‌ها وجود داشت، در آن‌ها تتبع و تلاش جزئیات در این حد غیرممکن است، البته ممکن است.

(همچنان که افسانه‌های تاریخی نوشته می‌شوند) مجموعۀ چند وقایع را جلوی خود گذاشته به وسیلۀ قیاس و قرائن و معلومات عمومی، یک نقش معمولی را با نقش و نگار آراسته و کامل کرد، اما این جرأت و جسارت فقط در توان واقدی است، محدثین از آن معذور و ناتوانند. بازهم جای انکار نیست که در هرجا صرف ثقه‌بودن راوی کافی نیست، ثقات نیز مرتکب اشتباه می‌شوند. لذا لازم است اصول درایتی که محدثین تهیه و تنظیم کرده‌اند و در بعضی جاها خودشان نیز آن‌ها را فراموش می‌کنند، با شدت مراعات و ملحوظ گردد.

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …