اعجاز قرآن کریم

اعجاز قرآن کریم

هر پیامبری معجزه‌ای دارد که دلیلی از ادلّۀ نبوّت و رسالتش بوده و نشان می‌دهد که وی فرستاده‌ای از جانب الله است، چون بدون معجزه، حجّت الهی بر مخلوقات برای ایمان به پیامبرانش اثبات نمی‌گردد. هر اندازه هم که پیامبری دارای اخلاقی والا، همّتی عالی، استعدادی فراوان، ذهنی فعّال و منزلت و مقامی رفیع و شریف در میان قومش باشد، بازهم دلیلی کافی بر رسالت وی از جانب الله متعال نیست. عقل در صورتی باور و یقین و اعتراف به رسالتش می‌کند که معجزاتی از جانب الله تعالی بر دستانش آشکار شود و فراتر از اسباب و مسبّبات هستی عمل کند، زیرا معجزه امری خارق العاده و خارج از اسباب معروف بوده و با نتایجی که بر پایۀ مقدّمات مشخّصی هستند، تفاوت دارد؛ به عنوان نمونه، آتش سوزاننده است، ولی بر سیّدنا ابراهیم سرد و مایۀ سلامتی گشت. همان ذاتی که براساس قوانین معروف هستی، آتش را سوزان و شعله‌ور قرار داده، این آتش را سرد و سالم گرداند و معجزه و دلیلی بر نبوّت ابراهیم ÷ گشت.[۱]

هدف از معجزه، ناتوان‌ساختن مردم به سبب طبیعت معجزه؛ یعنی فقط ناتوانی آنان در آوردن مثل معجزه نیست، بلکه هدف باور و ایمان مردم به صاحب معجزه است که یقین کنند وی فرستاده‌ای از جانب الله تعالی؛ آفریدگار این قوانین است.

بر این اساس، الله تعالی هر پیامبری را به سوی قومش فرستاد و معجزاتی را بر دستان وی جاری ساخت تا هر نوع شبهه و ابهامی برطرف شود و قومش باور کنند که وی فرستاده‌ای از سوی الله ـ است و به دروغ ادّعا نمی‌کند. به همین سبب، معجزات هر پیامبر و رسولی برخاسته از محیط خودش و متناسب با شرایط قومش و فنّ و هنرشان بوده تا تأثیر بیشتری بر ایمان آنان و اقامۀ دلیل بر صداقت رسولشان داشته باشد، زیرا در غیر این صورت، توصیف به سحر و خیال و کاری محال می‌گردد و هدف از معجزه زمانی برآورده می‌شود که تحدّی و هماوردطلبی بوسیلۀ آن صورت گیرد و تحدّی هنگامی محقّق می‌گردد که مردم نسبت به کار مطلوب و مورد تحدّی شناخت داشته باشند.

کسی که آیات قرآن را بررسی نماید و به آیاتی که از معجزات سخن گفته‌اند، دقّت کند، تمامی مطالبی که بیان شد را به طور آشکار خواهد یافت.[۲]

مثلا معجزۀ موسی که بوسیلۀ عصایش محقّق می‌شد، متناسب با شرایط قومی بود که در سحر و ساحری ماهر و برتر از دیگران بودند.

آیاتی از قرآن که دربارۀ فرعون و فراخواندن ساحران در آن زمان است، نشان می‌دهد قوم موسی در زمینۀ سحر و ساحری استاد و ماهر بودند، چنانکه الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِی بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ﴾ [یونس: ۷۹]

«و فرعون گفت: تمام جادوگران [ماهر و] دانا را نزد من بیاورید.»

﴿وَأَرۡسِلۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ١١١ یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ﴾ [الأعراف: ۱۱۱-۱۱۲]

«و جمع‌آوری‌کنندگان را به [همۀ] شهرها بفرست تا همۀ ساحران دانا [و ماهر] را به نزد تو بیاورند.»

﴿وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٣۶ یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ﴾ [الشّعراء: ۳۶-۳۷]

«و جمع آوری‌کنندگان را در [همۀ] شهر‌ها بفرست تا هر جادوگر ماهر [و] دانایی را نزد تو آورند.»

﴿وَجَآءَ ٱلسَّحَرَهُ فِرۡعَوۡنَ قَالُوٓاْ إِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ﴾ [الأعراف: ۱۱۳]

«و ساحران نزد فرعون آمدند، گفتند: آیا اگر ما پیروز شدیم، پاداشی برای ما خواهد بود؟»

معجزۀ عیسی نیز این‌گونه بود؛ از آنجا که قومش در حوزۀ پزشکی آگاه و زبردست بودند، الله متعال معجزۀ وی را از این نوع گرداند و کاری کرد که مردگان قبل یا بعد از دفنشان، توسّط سیّدنا عیسی زنده می‌شدند و نیز مسح دستانش سبب می‌گردید که افراد نابینا و ابرص [مبتلا به پیسی] شفا یابند.

از میان مردم، کسانی که آگاهی به پزشکی و علومش داشته باشند، از همه بیشتر این نوع معجزه را درک می‌کنند و آنان داناترین و تواناترین مردم بر تشخیص زنده‌شدن واقعی و ادّعایی و درک تفاوت میان زندگی واقعی پس از مرگی حتمی و نوعی بیهوشی بر اثر درد بیماری و به هوش‌آمدن پس از آن هستند.

معجزۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز چنین بود؛ الله متعال محمّد صلی الله علیه وسلم را در میان قومی فرستاد که سخنوری تمام داشتۀ‌شان بود و صاحبان فصاحت و بلاغت و بیان بودند. اشعار استوار و فصیح و خطبه‌های بلیغ و حکمت‌های رایج بیشتر از سحر و جادو بر آنان تأثیر می‌گذاشت.

قصیدۀ روان و بلیغ را بسیار دوست داشتند و آن را گرامی داشته و جزء معلّقات به شمار می‌رفت.

در بازارهایشان، آنچه داشتند را ارائه می‌دادند و اشعارشان را در میان خود ردّ و بدل می‌کردند.

معجزۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز از همین نوع بود و با آنچه نسبت به آن شناخت داشتند و برایشان روشن و مرسوم بود، مورد هماوردطلبی قرار گرفتند و قرآن کریم معجزۀ بزرگی شد که الله تعالی بوسیلۀ آن با همۀ مردم تحدّی نمود و فقط انسان‎های ستیزه‌جو و سرکش با این حجّت بالغۀ الهی مخالفت کردند.[۳]

باقلانی عنوان یکی از فصول کتاب «اعجاز القرآن» را این‌گونه بیان می‌کند: «فصل اول: قرآن کریم؛ معجزۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم».

وی در این فصل می‌گوید: «در حوزۀ شناخت اعجاز قرآن، باید توجّه داشت که نبوّت پیامبرمان؛ محمّد صلی الله علیه وسلم بر پایۀ این معجزه است، هرچند با معجزه‌های دیگری نیز تأیید شده‌اند، امّا آن معجزات در اوقاتی خاص و شرایطی ویژه و بر افرادی خاص ارائه شده است.»

وی در ادامه می‌گوید: «دلالت قرآن کریم معجزه‌ای عمومی برای انس و جن بوده و برای همیشه باقی است و از ابتدای نزول تا روز قیامت، به یک اندازه دلیلی بر حقّانیّت [اسلام و نبوّت پیامبر صلی الله علیه وسلم] است و هماوردطلبی می‌کند.»[۴]

[۱]– نک: إعجاز القرآن، باقلانی، صص ۳۲۱- ۳۲۳؛ البیان فی علوم القرآن، ص ۹٫

[۲]– نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج ۱، صص ۹۳- ۹۷٫

[۳]– نک: البیان فی علوم القرآن، صصص ۹- ۱۱؛ إعجاز القرآن، باقلانی، صص ۲۸- ۳۶٫

[۴]– إعجاز القرآن، باقلانی، صص ۲۷- ۲۸؛ نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج ۱، صص ۱۱۲ و ۱۱۹- ۱۲۰٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …