رکن ششم: ایمان به تقدیر(۸)

و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  می‌فرماید: «هر کسی که به اندازه دانه خردلی در قلب خود ایمان داشته باشد به دوزخ نخواهد رفت»[۱].

و از این رهگذر شرعی، اهل سنت هیچ کس از اهل قبله را هر گناهی که مرتکب شود کافر نمی‌شمارند، مگر اینکه گناهی انجام دهد که به سبب آن اصل ایمان از بین می‌رود، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ﴾ [النساء: ۴۸].

«بی‌گمان خداوند شرک به خود را نمی‌بخشد و گناهان پایین‌تر از آن را برای هرکس که بخواهد، می‌بخشد».

و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  می‌فرماید: «جبرئیل نزد من آمد و مرا مژده داد که هر کسی از امت تو در حالی بمیرد که شرک نورزیده است وارد بهشت خواهد شد، گفتم: گرچه زنا کرده باشد؟ و گرچه دزدی کرده باشد؟ گفت: حتی اگر زنا و دزدی کرده باشد»[۲].

و صحابه بزرگوار ابوهریره رضی الله عنه می‌گوید: «ایمان پاک است، بنابراین هر کسی زنا کند ایمان از او جدا می‌شود اگر بعداً خود را ملامت کرد و برگشت، ایمان به او بازمی‌گردد»[۳].

و صحابی بزرگوار ابودرداء رضی الله عنه می‌گوید: «ایمان همانند پیراهن شماست که گاهی آن را بیرون می‌آورید و گاهی می‌پوشید، و سوگند به خدا هر بنده‌ای که بر ایمان خود ایمن باشد از او سلب خواهد شد و نبود آن را خواهد یافت»[۴].

و از عبدالله‌بن‌عباس رضی الله عنه روایت است که او غلام هایش را یک‌یک صدا می‌زد و به آن‌ها می‌گفت: «آیا به تو زن ندهم؟ بدانید هیچ بنده‌ای زنا نمی‌کند مگر اینکه خداوند نور ایمان را از او سلب می‌کند»[۵].

و عکرمه از او پرسید چگونه ایمان از او گرفته و سلب می‌شود؟ گفت: «اینطور ـ و انگشتان دستش را در یکدیگر قرار داد و سپس از هم جدا کرد ـ اگر توبه کند این‌گونه به او بازمی‌گردد، و انگشتانش را در یکدیگر قرار داد[۶]»[۷].

و اهل سنت و الجماعت:

بر این باورند که استثناء در ایمان جایز است و این مستحب است و واجب نیست یعنی اگر کسی بگوید: «من مؤمنم هستم ان‌شاءالله» ان‌شاءالله گفتن یا همان استثناء بهتر از نگفتن آن است، چون آن‌ها از بس که از خداوند می‌هراسند و به تقدیر ایمان دارند و ادعای پاکی و تزکیه نمی‌کنند به ایمان خود یقین قطعی ندارند نه اینکه در آنچه که باید به آن ایمان داشته باشند شکی داشته باشند، بلکه از ترس اینکه مبادا حقایق ایمان را انجام نداده و فقط مدّعی آن باشند و به امید اینکه واجبات و کمالات ایمان را به جا بیاورند چون ایمان مطلق انجام دادن همه طاعت‌ها و ترک همه آنچه که از آن نهی شده را شامل می‌شود و اگر استثناء از روی شک در ایمان باشد آن را ممنوع می‌دانند، چون اگر بنده در ایمان خود شک کند کافر می‌شود بلکه مقصود آن‌ها از استثناء این است که از سویی شک را در ایمان خود نفی کنند و از سویی دیگر به کمال آن یقین قطعی نداشته باشند و پرسیدن از ایمان با این صیغه را مکروه دانسته و آن را بدعت می‌دانند.

و دلایل آن‌ها در جایز شمردن استثناء در قرآن و سنت و آثار سلف و گفته‌های ائمه و علما بسیار زیاد است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْیۡءٍ إِنِّی فَاعِلٞ ذَٰلِکَ غَدًا٢٣ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ﴾ [الکهف: ۲۳-۲۴].

«و دربارۀ هیچ چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم. (مگر اینکه بگویی:) اگر خدا بخواهد (آن را انجام می‌دهم)».

و می‌فرماید: ﴿فَلَا تُزَکُّوٓاْ أَنفُسَکُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ﴾ [النجم: ۳۲].

«پس، از پاک بودن خود سخن مگویید. او به پرهیزگاران داناتر است».

و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  وقتی وارد قبرستان می‌شد می‌فرمود: «السلام علیکم اهل الدیار من الـمؤمنین والـمسلمین، وانّا ان ‌شاء الله بکم لاحقون اسال الله لنا ولکم العافیه»[۸].

و صحابی بزرگوار عبدالله‌بن‌مسعود رضی الله عنه می‌گوید: «هر کسی برای خود گواهی می‌دهد که او مومن است، پس باید برای بهشتی بودن خود هم گواهی دهد».

و جریر می‌گوید: «از منصور‌بن‌… و منیره و اعمش و لیث، و عماره‌بن‌قعقاع، و ابن شبرمه و علاء‌بن‌سیب و یزیدبن‌ابی‌زیاد و سفیان ثوری و ابن مبارک، و هر کسی که دریافته‌ام شنیده‌ام که:

در ایمان استثناء می‌کردند (یعنی ان‌شاءالله می‌گفتند) و کسی که استثناء نمی‌کرد او را عیب می‌گرفتند»[۹].

و امام احمدبن‌حنبل را در مورد ایمان پرسیدند او گفت: عبارت است از قول و عمل و نیت، به او گفتند: اگر کسی پرسید که آیا تو مؤمن هستی؟ گفت: این بدعت است به او گفتند: در پاسخ او باید چه گفت؟ گفت: بگویید من مومن هستم ان‌شاءالله[۱۰].

 

 

[۱]– مسلم.

[۲]– بخاری و مسلم.

[۳]– شرح اصول اعتقاد اهل سنه، لالکائی.

[۴]– شرح اصول اعتقاد اهل سنه، لالکائی.

[۵]– فتح‌الباری ج۲/۵۹٫

[۶]– بخاری.

[۷]– اما بخاری  می‌گوید: بیش از هزار تن از علمای حجاز و مکه و مدینه و کوه و بصره و بغداد و شام را بارها ملاقات نموده‌ام و او یش از پنجاه عالم را نام می‌برد و سپس می‌گوید: و فقط به ذکر اسامی این‌ها بسنده کرده‌ایم تا مختصر باشد و طولانی نشود، هیچ یک از این‌ها را ندیده‌ام که در این امور اختلافی داشته باشند در اینکه: دین یعنی قول و عمل، چون خداوند متعال می‌فرماید: «» (…) سپس بقیه اعتقاد آن‌ها را بیان می‌کند. ن ک شرح اصول اعتقاد اهل السنه والجماعه لالکائی.

[۸]– مسلم.

[۹]– امام لالکائی در شرح اصول اعتقاد و اهل السنه روایت کرده است.

[۱۰]– امام لالکائی در شرح اصول اعتقاد و اهل السنه روایت کرده است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …