چکیده پیام های سی جزء قرآن کریم؛ جزء دهم الی دوازدهم

۱- توصیفِ محل وقوع جنگ بدر و خوابِ پیامبر ص ادامه می یابد. و اینکه چگونه الله آن را مایه ی آرامش و طمأنینه قرار داد.

۲- ﴿یَٰأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِیتُمۡ فِئَهٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۴۵ وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِیحُکُمۡۖ وَٱصۡبِرُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّبِرِینَ۴۶ وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بَطَرٗا وَرِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ۴٧﴾ [الأنفال: ۴۵-۴۷].
یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با گروهی روبرو شدید، پایداری نمایید، و الله را بسیار یاد کنید باشد که رستگار شوید. {۴۵} و از الله و پیامبرش اطاعت کنید، و با همدیگر اختلاف نورزید، که در آن صورت در مانده و ناتوان می شوید، و شکوه و هیبت شما از میان می رود. و صبوری کنید که الله با صابرین است. {۴۶} و مانند کسانی مباشید که از روی غرور و سرکشی و برای خودنمایی از سرزمین شان بیرون آمدند، و مردمان را از راه الله باز داشتند. و الله به آنچه که می‌کنند احاطه دارد. {۴۷}».  
این آیات برای پیروزی و مداومت آن و برای بیان مکر و حیله ی شیطان و جلوگیری از آن و به تصویر کشیدن بزدلیِ منافقین، شش فراخوان دارد که مالامال از پند و خیرخواهی است.  

۳- پایان سور ه ی انفال، بیانگر قوی ترین پیوندی است که مسلمانان را گِرد هم می آورد. و آن پیوند برادریِ مشترک برای یاری رساندن به یک پیام و رسالت است؛ نه چیزی دیگر از روابط زمینی.  

۴- سوره ی توبه با مشخص کردن مدت زمان عهد و پیمان های میان رسول ص و مشرکین، و حالات و جنگ و صلحی که در پیِ آن می آید، آغاز می شود. و آن، پیامی بسیار بزرگ در پایبندیِ اسلام به عهد و پیمان هایش با کفار است.

۵- در ابتدای سوره ی توبه از احکامِ وفا و پیمان شکنی، و بازداشتن مشرکین از ورود به مسجد الحرام و حرمتِ دوستی با آنان سخن به میان می آید.  

۶- در هنگام توان، جنگ با اهل کتاب؛ تا این که با خواری و زبونی جزیه پرداخت کنند. البته برخی از عقاید و باورهای باطل آنان هم ذکر می شود.  

۷- جریان آبادانی مساجد فقط در این سوره ذکر می شود. و ارتباط آن با ایمان به الله و روز قیامت، اشاره ای به ضرورتِ اخلاص است. و می گوید: منافقین سزاوار چنین افتخاری نیستند. چرا که آنان اهلیّت و شایستگیِ آبادانی حسی و معنوی را ندارند.

۸- اساس و پایه ی تاریخ، بر مبنای ماه‌های هجری است و اصل هم همین است. و همچنین به بیان ماه های حرام می پردازد و این ماه ها عبارت اند از: رجب، ذوالقعده، ذوالحجه و محرّم. شمارش سال های شرعی هم بر همین مبناست. و ابطال عادت کفار که در مورد ماه های حرام مکر و حیله می کردند هم، بیان می شود.

۹- تشویق مسلمانان برای خروجِ سریع به میادین جهاد؛ البته آن هم هر گاه که حاکمِ مسلمان برای جهاد فی سبیل الله، فراخوان دهد.  

۱۰- این سوره در بردارنده نصی صریح مبنی بر مصارف هشت گانه زکات است؛ آنجا که الله متعال می فرماید: ﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَهٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ۶٠﴾ [التوبه: ۶۰] یعنی: «زکات فقط برای مستمندان، بینوایان، کارگزارانِ جمع آوری زکات، کسانی که از آنان دلجویی می شود، آزادی بردگان، بدهکاران و در راه ماندگان است. این یک فریضۀ الهی است و الله دانا و حکیم است».  
راز و حکمت این کار هم شاید بدین خاطر باشد که در این سوره بحث زیادی از مال و ثروت می شود. و منافقین هم منتظرند که مال و منالی به دست آورند. علاوه بر آن از حقوق الله در این اموال هم بی خبرند. چنانکه رویکرد بسیاری از علما و پارسایانِ یهود هم همین بوده است. آنان که فقط به منعِ زکات اکتفا نمی کنند بلکه، اموال شان را برای بازداشتنِ راه اللهأ هزینه می کنند.  

۱۱- سرزنشِ منافقین کاهل و تنبل، و آنان که به دروغ عذر و بهانه آوردند و آنان که بدون عذر موجّه از رفتن به جهاد تخلف ورزیدند.  

۱۲- ذکر صفات منافقین و وعید و تهدیدی که الله برای شان در نظر گرفته است. و نیز یادکردنِ صفات مؤمنان و آن چه الله در آخرت به آنان وعده داده است. به قلب و اعضایت نگاهی بینداز و ببین به کدام گروه نزدیکتر هستی.

۱۳- نهی پیامبر ص در کمک خواستن از منافقین برای جهاد. از آنان جز ضرر و زیان، چیزی نصیب مسلمانان نمی شود. در ادامه از استغفار و درود فرستادن و خواندن نماز جنازه بر آنان هم نهی می نماید.

۱۴- ﴿ٱلَّذِینَ یَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِینَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ فِی ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ فَیَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٧٩﴾ [التوبه: ۷۹].
یعنی: «آنان که از مؤمنان که مشتاقانه و بیش از اندازه به صدقات و خیرات می پردازند، و نیز از آنان که جز به اندازۀ تاب و توان شان چیزی را نمی یابند عیب و خرده می‌گیرند، و آنان را مسخره می کنند، الله ایشان را مورد تمسخر قرار می دهد، و عذابی دردناک دارند».
آیه ی فوق، یکی از پست ترین اخلاقِ منافقین را که عیب و خرده گیری به صدقه دهندگان است، متذکر می شود. خودشان بذل و بخشش نمی کردند و خیّرین هم از دست شان در امان نبودند. لذا مؤمن باید در این زمانه آسوده خاطر باشد. زیرا صحابه ی رسول ص که بهترین مردمانِ بعد از انبیاء بوده اند هم از این تمسخر و نیش زبان در امان نماندند.

جزء یازدهم

۱- ادامه ی بحثِ منافقین. سپس ذکر عرب های نیک و بد. سپس مهاجرین و انصار. گویا این، عملیات تسویه حساب با تمام اقشار و طبقاتی است که جامعه ی مدینه را تشکیل می دهند.  

۲- آیا تاکنون به کلمه ی ﴿وَٱلسَّبِقُونَ﴾ در این قول الله اندیشیده ای: ﴿وَٱلسَّبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٠٠﴾ [التوبه: ۱۰۰].
یعنی: «و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، و راه ایشان را به خوبی پیمودند، الله از آنان خشنود است، و آنان از او خشنودند، و الله برای شان باغ هایی آماده کرده است که از زیر آن رودها روان است که در آنجا همیشه جاودانند، این است کامیابی بزرگ». سپس این آیات را با آیات سوره ی واقعه مطابقت بده که می فرماید: ﴿وَٱلسَّبِقُونَ ٱلسَّبِقُونَ١٠ أُوْلَٰئِکَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١ فِی جَنَّتِ ٱلنَّعِیمِ١٢ ثُلَّهٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١۴﴾ [الواقعه: ۱۰-۱۴]. یعنی: «و پیشی گیرندگانی که پیشتازند. {۱۰} اینان مقرّبان (درگاه الهی) هستند. {۱۱} در باغ‌های پر ناز و نعمت (خواهند بود). {۱۲} گروهی از پیشینیان. {۱۳} و گروه اندکی از پسینیان هستند {۱۴}». حال تلاش کن از آن گروه اندک باشی.  

۳- ذکر مسجد ضرار و مقصود و نیت بد ساخت آن. به همین منظور الله پیامبرش ص را از نماز خواندن در آن نهی فرمود. سپس مسجدی را نام می برد که حق دارتر به برپایی عبادت در آن است. و در این جریان، تذکر و پندی است بر این که ملاک و ارزش عمل به نیتِ صحیح است نه به مظهرِ آن.

۴- ویژگی آنانی که خویشتن را به الله متعال فروختند. و بازداشتن پیامبر ص و مؤمنان از این که برای منافقین، طلب آمرزش کنند.  

۵- هنگامی که قلب به آتشِ معصیت گداخته می شود، داستان آن سه نفری را که از جنگ باز مانده و توبه نمودند، به اهلِ قرآن متذکر می شود. پس آیا شایسته است بدون توجّه و تأمّل از کنار آن گذشت؟

۶- اواخر سوره ی توبه در یک تقسیم بندی، از ارتباط مردم با قرآن سخن می گوید؛ که شایسته است کمی در آن تفکر شود. تا مبادا از گروه زیانکاران باشی.  

۷- الله در ابتدای سوره ی یونس تعدادی از نشانه های کَونی اش را ذکر کرده و برای اثبات وجود و عظمت خویش، مثال هایی می زند.

۸- به مبارزه طلبیدن و تحدی مشرکین با قرآن.  

۹- بالاترین مقام و درجه ی بنده این است که دوست الله باشد. لیکن چگونه می‌تواند به دوستی و ولایت دست یابد؟ ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ۶٢ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ۶٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَهِ﴾ [یونس: ۶۲-۶۴].
یعنی: «هان! بی‌گمان دوستان الله بیمی بر آنان نیست و آن ها اندوهگین نمی شوند. {۶۲} کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده اند. {۶۳} برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است». پس هر کس ادعای دوستی و ولایت کند در حالی که عاری و تهی از این مشخصات باشد، دوستی اش دروغین و توخالی است.  

۱۰- بیان قصه ی نوح و سپس داستان موسی و فرعون. و نمایش و بیان لحظه ی غرق شدن فرعون، تا برای افراد بعد از او درس عبرتی باشد. و این که ایمان در هنگام سکرات موت به انسان فایده نمی بخشد.  

۱۱- بیان این که الله به پیامبرش دستور می دهد تا بر ایمان و دنباله روی از وحی و صبر و شکیبایی، ثابت قدم باشد تا دستور الهی در برپایی قیامت صادر گردد.

جزء دوازدهم

۱- ابتدای سوره ی هود از عظمت الله وسعت علمی و تعهد روزی دادن وی به مخلوقات، سخن می گوید.

۲- از عظمتِ قرآن این است که در مناسبت های مختلف تکذیب کنندگان را به جنگ می طلبد. یک بار از آنان درخواست آوردنِ همانند قرآن را دارد، باری دیگر ده سوره و در آخر آوردن یک سوره را از آنان می طلبد؛ لیکن آنان با وجودی که صاحبان بلاغت و بیان بودند، عاجز ماندند.  

۳- داستان نوح و گفتگویی که میان او و قومش رد و بدل شد. سپس دستور الله به وی برای ساختن کشتی، و بیان مفصّل حادثه ی طوفان. در این داستان درس های بس بزرگی وجود دارد که در خورِ توجّه است. داستان نوح در این سوره از همه جای قرآن در سیاقی طولانی تر آمده است.  

۴- گفتمان نوح و فرزندش، بیانگر این مطلب است که حب و دوستی الله در دل یکتاپرستان از هر چیز دیگری بزرگتر است. در این گفتگو ادبِ سخن گفتن با خویشاوندِ کافر مراعات شده است؛ حال چه برسد با مسلمانِ گناهکار. باشد که الله هدایتش نماید.  

۵- از داستان هود می آموزیم که دستاوردِ استغفار، قدرت حسی و معنوی است.  

۶- قوم هود او را تکذیب نموده و به جن زدگی متهم کردند؛ او هم در قبال صبوری و شکیبایی نمود و سرانجام الله هم او را نجات داد و رهایی بخشید.  

۷- این سوره صحنه ی نمایش داستانِ بسیاری از پیامبران و ناملایماتی که در راه دعوت به سوی الله چشیدند، می باشد. در این سوره شاهد شفقت و مهربانی بسیار زیاد پیامبران برای قوم شان هستیم. اما برای معاند و هواپرست هیچ راه چاره و درمانی نیست.  

۸- در داستان شعیب توجّه و اهتمام اسلام به بُعد اقتصادی، و ناظر دانستن الله در این مسیر، تجلّی می کند.  

۹- اشاره ای کوتاه به قصه ی موسی با فرعون.  

۱۰- ترسیم صحنه ی هولناک از وقایع قیامت و بیان سرانجام سیه روزان و نیک بختان.  

۱۱- این سوره با دستور به استقامت و پایداری، دعوت و صبر در این مسیر پایان می یابد. و این بدین معناست که اگر دعوتگر به آن بی توجه باشد، متوقف خواهد شد؛ بلکه قطعاً زیان خواهد کرد.  

۱۲- آغاز سوره ی یوسف از اهمیتِ رویا سخن می گوید. گر چه آن که خواب می بیند، بچه ای خردسال باشد. و نیز اهمیت گوش فرا دادن به کودکان.  

۱۳- در اوایل سوره به حسادت برادران یوسف و آزمایش شدن و مشقت های یوسف به سبب جمال و زیبایی اش، اشاره می شود. لیکن او صبر کرد و نهایت از آنِ او شد.

۱۴- گاه دشمنان تو قصد آزار و اذیّت، بلکه قصد جان تو را می کنند، اما به یاد داشته باش که: ﴿إِنَّهُۥ مَن یَتَّقِ وَیَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٩٠﴾ [یوسف: ۹۰] یعنی: «بی‌گمان هرکس تقوا پیشه کند و بردباری ورزد همانا الله پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند».

۱۵- ذکر داستان کامخواهی زن عزیز مصر و عاملی به نام اخلاص که یوسف را از آن کار بازداشت. تو چه اندازه اخلاص برای مقابله ی با شهوات داری؟

۱۶- قصه ی یوسف دلالت بر این دارد که اگر دعوت به سوی الله در دل جای گرفت، صاحب خود را حتی اگر زندانی هم باشد، از دعوت دادن به سوی الله متوقف نمی کند.

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …