پیامبری برای همه

روزهای سختی بود و مردم روزگار را با وضعیتی مشقت‌بار یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذاشتند، مال و ثروت آن‌ها پیک آرامش و اطمینان به ارمغان نمی‌آورد و راهبان و کشیش‌ها از حیله و دسیسه‌هایشان خسته شده و دیگر نای مکاری را نداشتند. از هر طرف صدای چکاچک شمشیرهای تعصب و جهالت به گوش می‌رسید تا جایی که انسانیت و حیوانیت از هم تمییز داده نمی‌شد… به راستی چه اتفاقی خواهد افتاد و آخرین وعده‌ی الهی چه وقت تحقق می‌پذیرد؟

ناگهان از میان تاریکی‌‏های حجاز، سرزمین خشک و بی آب و علف، نوری ساطع درخشیدن گرفت که همه‎ی چشم‏‌های عالم را خیره ساخت؛ بوی معطرش سراسر صحرای حجاز را فرا گرفت؛ صدای لطیفش همه را نوازش داد.

آری! آیات زیبای تورات و انجیل به تحقق پیوست و محبوب قلب‎ها، رازدار فقرا، هم‌درد یتیمان، حضرت ختمی مرتبت، محمّد عربی صلی الله علیه وسلم پا به عرصه‎ی گیتی نهاد که با قدم‌های زیبایش زمین مکه و مدینه را به نوازش در آورد.

دیری نگذشت که رحمات ملکوتی و انوار الهی بر قلب مبارک وی صلی الله علیه وسلم نازل شد و نوای دل انگیزی آن در همه جا پیچید. مشیت الهی بر دل‏‌های ساده و بی آلایش عرب که عاری از اوهام فلسفه‎ی یونان بود، نازل شد. همه دلباخته و عاشق محمد صلی الله علیه وسلم شدند و با حالتی وصف ناپذیر با ایشان محبت کرده و با اشتیاقی روزافزون در مجالس اصلاح و ارشاد آن حضرت صلی الله علیه وسلم زانو می‏‌زدند.

روزی از روزها شخصی در مجلس آن حضرت تشریف آورد و همه‎ی افعال یاران با وفای ایشان را زیر نظر گرفت؛ وقتی که به قبیله‎اش بازگشت چنین تعریف می‎کرد که پیش چنان شخصیتی رفته بودم که به خدا سوگند هوادارانی داشت که قیصر و کسری ندارند، عزت و احترامی دارد که هیچ امپراتوری ندارد.

به راستی او مصدر عشق و صمیمیت و وفاداری است و چه کسی زیبنده‏‌تر از او؟! آن روز که وی به سوی نخلستان دوستی، مدینه‎ی منوره رخت سفر بر بسته تا در راه اشاعه‎ی دین گامی بلندتر بردارد، همه‎ی مردم مدینه زیر آفتاب گرم و سوزان منتظر قدوم مبارک ایشان شده و با ورود ایشان چنان هلهله‎ای به راه انداختند که خاک یثرب را تمام شور و شادی فرا گرفت. مدینه شهری شد که اولین پایگاه و سنگر اسلامی در آن بنا گردید و تجلیات معرفت بر آن باریدن گرفت. مهاجرین و انصار آن‎گونه برادرانه با هم زندگی کردن را آغاز نمودند که تاریخ نظیر آن را به یاد ندارد. ایامی بود که خورشید و ماه و ستارگان هر یک به نوبه‎ی خود از فرط شادی در خود نگنجیده و به رقص درآمده بودند؛ چرا که تا به حال بر قومی بهتر از این طلوع نکرده بودند. سینه‎ی پرنور پیامبر صلی الله علیه وسلم منبع عشق و محبت بود که آن را از هیچ یک از پیروانش دریغ نمی‏‌کرد؛ با کودکان به بازی می‌‏پرداخت؛ یتیمان و بیچارگان را چاره‌‏جویی کرده و وعده‎ی فرجام نیک را به آن‏ها می‏‌داد؛ فقرا و تهی‎دستان را بشارت به خیر و خوبی می‏‌داد؛… به گونه‎ای که هر کسی فکر می‎کرد که پیامبر بهترین دوست من است و با من رابطه‎ی صمیمانه‎تری دارد. با وجودی که همیشه گشاده‎رو و تبسم بر لب بود، اما دائم الأحزان و طویل الفکر بود؛ چه شب‏هایی را که نخوابید و برای امت دعا کرد؛ در یکی از ناراحتی‏‌های شدیدش خداوند مژده‎ی زیبای کوثر و نیز بشارت فتوحات و سیطره‎ی اسلام را به ایشان دادند. کم کم صدای دعوت او به هر گوشه و اکناف حجاز رسید و مردم دسته دسته به سوی سرزمین لطف و رحمت گسیل می‎شدند و عطش خود را با چشمه‏‌ی جوشان معنویت سیراب می‏‌کردند.

آری! سرگذشت خاتم المرسلین گرچه کوتاه اما زیبا بود؛ و با وجود این سعادت را برای تمام اقشار و اصناف به ارمغان آوردند. هر کسی از پادشاه، فقیر، پزشک، مهندس، کشاورز، تاجر، جوان، پیر مرد و زن به خوبی می‎تواند با مراجعه به سیره‎ی زیبای ایشان گره از کار خود برگشاید و با اتباع از نقش قدم ایشان به موفقیت کامل دست یابد.

بیاییم جامه‎ی محمدی را بر تن کرده و در پرتو سیره‎ی آن حضرت که مشعل هدایت بود، گام برداریم و زندگی خود را در سرای آخرت بیمه نماییم.

نویسنده: خالد اربابی

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …