میان اهل حدیث و متکلمین (۱)

ابن تیمیه : در کتاب خود نقض المنطق بعضی از ویژگی ­ها و فاکتورهایی که معرِّف اهل حدیث است را بیان می ­کند. و آنان را در علم و دانش و فضل بر علمای متکلمین مقدَّم می­ دارد. نمونه ­هایی از این موارد:

*شیخ الاسلام می ­گوید: واضح و روشن است که اهل حدیث با هر گروه، در صفات کمالی که بدان آراسته ­اند با آنان شریک است، لیکن ایشان ویژگی­هایی دارند که از دیگر گروه­ها متمایز هستند ودیگران از آن بی ­بهره ­اند. کسی که با اهل حدیث در نزاع و کشمکش است باید در مخالفتِ خود با ایشان راهی دیگر مثل: نظر عقلی، قیاس، رأی، کلام، استدلال، مجادله، مکاشفه، مناظره، وَجْد، ذوق[۱] و … ارائه دهد.

اما چکیده­ و پاک­ترینِ این ویژگی­ها در اهل حدیث موجود است؛ آنان عاقل­ترین، در قیاس عادل­ترین، درست­کارترین، راستگوترین، نیک­ اندیش­ترین، مدلّل­ترین، زیرک­ ترین، مناظره­ گرترین، هدایت ­یافته ­ترین، بینا ترین، شنواترین و خوش ذوق­ترینِ مردم هستند. این ویژگی­ها برای عموم مسلمین نسبت به دیگر ملت­هاست و برای اهل سنت و حدیث نسبت به دیگر گرو­ه­هاست[۲].

اعتقاد حق و ثابت، ادراک را قوی و صحیح می­ گرداند. الله می ­فرماید: * وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى*: (وآنان که به هدایت گراییدند (الله) آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید)[۳]. و می­فرماید: * وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا* وَإِذًا لَّآتَیْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرًا عَظِیمًا* وَلَهَدَیْنَاهُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا&: (و اگر آنان آن­چه را بدان پند داده مى‌شوند به کار مى‌بستند، قطعاً برایشان بهتر و در ثباتِ قدم ایشان مؤثرتر بود. و ما نیز در آن­صورت آنان را به طور یقین پاداشی بزرگ می­ دادیم. و بی تردید آنان را به راهی راست رهنمون می­کردیم)[۴].[۵]

از این رو هر چه اهل بدعت از قرآن و حدیث دورتر می­ شوند و با آن مخالفت می­ کنند بر مذمت و نکوهش آنان افزوده شده و به تناسب پیروی آنان از قرآن و حدیث، نکوهش کاسته می­ شود. لذا اهل حدیث در چشم تمام گروه­ها بزرگ هستند. و شما شاهد هستید که، هر گاه اسلام و ایمان آشکارتر و قوی­تر می­ شود، سنت و اهل سنت آشکارتر و نیرومندتر می­ گردند. و هرگاه کفر و نفاق قد عَلَم کرده است، به همان تناسب بدعت هم نمایان گشته است. مثلاً در دولت مهدی و رشید و هم­ اندیشان آن دو که اسلام و ایمان را بزرگ و با عظمت می­ دانستند[۶].

در ایام متوکل، وی چنان اسلام را شکوه­مند و با شوکت نمود که اهل ذمه شرایط عمر رضی الله عنه را اجرا کرده و سنت و جماعت عزت یافت و جهمیه و رافضه و هم­کیشانشان قلع و قمع شدند. و نیز در ایام معتضد، مهدی، قادر و خلفای دیگر که در سیرت و روش از بقیه ستوده ­تر و بهتر بودند نیز چنین شد. اسلام در دوران این افراد بسیار باعزت بود و سنت هم بر حسب آن، عزیز و قدرتمند[۷]. در دولت ابو عباس مأمون (خرّمیّه) و دیگر منافقان و نیز عرب­هایی که از سرزمین روم آورده شده بودند، ظهور کردند. که به سبب آن مقالات بی ­دینان و سفرای پادشاهانِ مشرک هند و دیگر ممالک منتشر گشت؛ تا جایی که میان مامون و آنان مودت و دوستی ایجاد شد[۸]. پیامد این حادثه، استیلاء و غلبه­ ی جهمیه و روافض و دیگر گمراهان و محبّانِ بی­ دینان و دیگر فیلسوف­ نماها بود. تا آن­جا که امت اسلامی به فتنه­ ی نفی صفات و تکذیب کلام الله مجید و رؤیت الله در قیامت، در بوته­ ی امتحان قرار گرفت و به اذیت و آزار و شکنجه­ی امام احمد و دیگر داستان­ها که ذکرش به طول می­انجامد، منجر شد[۹].

* گاهاً بر اهل حدیث خرده گرفته شده است که ایشان روایات ضعیف، موضوع (خودساخته)، یا آثاری که صلاحیت احتجاج ندارند را، دلیل می ­آوردند. یا گویند: اهل حدیث معنی احادیث صحیح را نمی­ فهمند. این جریان نشأت گرفته از دو چیز است: یا الفاظ زیادتر و غیر سودمندی همانند روایات موضوع را آورده­ اند و گمان کردند، سودمند است، و یا سخنان و اقوال دارای فایده­ را آورده ­اند، لیکن معنی آن را نفمیده ­اند[۱۰].  بدون شک چنین مواردی در آنان یافت می ­شود و در مسایل اصول و فروع به روایاتِ موضوع، آثارِ خودساخته و داستان­های بی ­اساس، احتجاج جسته اند و از قرآن و حدیث مطالبی را ارائه داده­اند که متوجه نشده­ اند[۱۱].

جواب: حال این اتفاق یا از خطاها و اشتباهاتی است که آمرزیده می ­شود، و یا دروغ و بهتانی بیش نیست. لیکن این موارد در میانِ اهل حدیث اندک و به عکس در بین مخالفین به مراتب بیشتر است. مثلاً سخنان غیرسودمندی که ذکر شده است- گرچه راه ی است برای تصور و تصدیق- در میان کلامی­ها و منطقیان بارها و بارها بیشتر از اهل حدیث است. به ازای احتجاج اهل حدیث به روایات ضعیف، مخالفین به حدود و قیاس­های ناکارآمدِ فراوانی که هیچ سودی ندارند، بلکه بازده آن فقط جهل و گمراهی است، دلیل جسته­ اند. و به ازای بیان روایاتی که اهل حدیث معنایش را نفهمیده­اند، آنان با تکلّف و زور، ناآگاهانه سخنانی گفته­ اند که خیلی بیشتر و بزرگ­تر از عملکرد اهل حدیث است. چقدر این سخن امام احمد : زیباست: روایت ضعیف بهتر از رأی فلانی است[۱۲].

تازه اهل حدیث ویژگی دیگری هم دارند و آن این­که: سخنی را که آنان گفته­اند و برخی نفهمیده اند، در ذات خود حق و درست است[۱۳] و به آن ایمان آورده ­اند. اما متکلمین با تکلف و سختی، سخنی بیان می ­کنند که خود نمی ­فهمند و نیز نمی ­دانند که آن سخن حق است. دوماً: هرگز اهل حدیث برای نقضِ اصل بزرگی از اصول شریعت به روایات ضعیف استدلال نمی ­جویند؛ بلکه یا برای تأیید آن اصل و یا برای فرعی از فروع، روایت ضعیف را دلیل می ­آورند. لیکن آقایان در شکستن و نقض اصولِ بر حقّ و ثابت، حدود و قیاسهای فاسد را دلیل می­آورند[۱۴].

* اگر خوشبختی دنیا و آخرت در پیروی از پیامبران صلوات الله علیهم اجمعین باشد، معلوم است سزاوارترین مردم به آن، آگاه­ترین مردم به آثار پیامبران و پَیروترین افراد در این آثار­اند. در هر برهه از زمان و مکان عاملانِ به سخن و کردار پیامبران علیهم افضل الصلاه والسلام، اهل سعادت و کام­روایی هستند[۱۵].

  اهل حدیث در امورِ رسالتِ دیگر امت­ها با آنان مشارکت دارند، اما در ارث بردنِ علم از رسول اللهص که دیگر امت­ها آن را از پیامبرشان فرا نگرفتند و یا تکذیب کردند، از ایشان متمایز گشته و شاخص شدند[۱۶]. به صورت کلی فلاسفه و متکلمین سطحی ­نگرترین، دروغ­گوترین، تکذیب ­کننده ­ترین انسانها در مسایل و دلایل خویش­ اند. شاید که یک مسئله از آنان هم، خالی از این جریان نباشد. والله اعلم[۱۷].

[۱] . مکاشفه یعنی رسیدن به درجه­ای که شخصِ صوفی از غیب آگاهی حاصل کرده و حقیقت­ها را در می­یابد!!! و وجد و ذوق هم حالاتی است که در هنگام رقص و پایکوبی به صوفیان دست می­دهد. این اصطلاحات مربوط به صوفیان است. مترجم.

[۲] . نقض المنطق، مکتبه السنه المحمدیه القاهره. با تصحیح شیخ محمد حامد الفقی، ص ۷- ۸٫

[۳] . محمد / ۱۷

[۴] . نساء / ۶۶ – ۶۸٫

[۵] . نقض المنطق، مکتبه السنه المحمدیه القاهره، با تصحیح شیخ محمد حامد الفقی، ص ۷- ۸٫

[۶] . همان، ص ۱۱۸٫

[۷] . همان، ص ۱۲۰٫ شروطی که عمر ا در زمان فتح قدس توسط مسلمین، علیه اهل ذمّه اجرا نمود.  

[۸] . قبلی، ص ۱۹٫ خُرّمیه پیروان بابک خرمی که در خراسان زمین و دیگر جاها به فساد و تباهی پرداخت را گویند . او در سال ۲۲۳هـ به دست معتصم کشته شد. البدایه و النهایه، ابن کثیر ج۱۰/ ص ۸۵ .

[۹] . همان، ص ۱۹ -۲۰٫

[۱۰] . قبلی، ص ۲۲٫

[۱۱] . همان.

[۱۲] . قبلی،  ص ۲۳٫

[۱۳] . چرا که اصل آن مطلب از قرآن و سنت پیامبر صبیان شده است.

[۱۴] . قبلی، ص ۲۳٫

[۱۵] . قبلی، ص ۲۴٫

[۱۶] . همان.

[۱۷] . همان.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …