مسأله رجعت (۴)

مُفَضَّل عرض کرد: آقا أدیان چند تاست؟ فر مود: چهار تا و هر کدام، دین جداگانه‌ای است، عرض کرد، چرا مجوس را مجوس می‌گویند؟ فرمود: برای اینکه در سُریانی خود را مجوسی نامیدند و دعوی کردند که حضرت آدم و شیث هِبَتُ الله ازدواج با مادران و خواهران و دختران و خاله‌ها و عمّه‌ها و سایر محارم را برای آنها حلال کرده‌اند و ادّعا می‌کنند که آدم و شیث به آنها دستور داده‌اند که در وسط روز آفتاب را سجده کنند و وقتی برای ادای نماز آنها قرار نداده‌اند. (در صورتی‌که این ادّعاء افتراء بر خدا و دروغ بستن به آدم و شیث است).

مفضّل گفت: چرا قوم موسی را یهود می‌گویند؟ فرمود: برای اینکه خداوند از زبان آنها نقل کرده که گفتند: ﴿إِنَّا هُدۡنَآ إِلَیۡکَ﴾ [الأعراف: ۱۵۶]. «ما به سوی تو راه یافته‌ایم» عرض کردم چرا نصاری را نصرانی می‌گویند؟ فرمود: به خاطر این آیه است که به عیسی گفتند: ﴿نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ﴾ [آل‌عمران: ۵۲]. «ما یاوران خداییم و دین خدا را نصرت می‌کنیم».

مفضّل گفت: آقا چرا صابِئین را بدین نام می‌نامند؟ فرمود: برای اینکه آنها معتقد شدند که وجود پیغمبران و فرستادگان إلهی و أدیان و شرایع آسمانی بیهوده است و هرچه انبیاء گفته‌اند باطل است، و از این راه یگانگی خداوند و نبوّت پیغمبران و رسالت فرستادگان إلهی و جانشینی جانشینان آنها را انکار نمودند، و می‌گویند: نه دینی و نه کتابی و نه پیغمبری است و به اعتقاد آنها جهان آفرینش هیچ گونه رابطی با مبدأ و مدبّر عالم ندارد و خودسری می‌گردد. عرض کرد: سُبحانَ الله! چقدر این اطّلاعات مهمّ است؟ حضرت فرمود: آری، ای مفضّل آنچه گفتم به شیعیان ما برسان تا در أمر دین خدا شک نکنند.

مفضل گفت: آقا! مهدی در کدام سرزمین ظهوری می‌کند؟ فرمود: هنگام ظهورش هیچ کس او را نمی‌بیند، هرکس جُز این به شما بگوید، او را دروغگو بدانید، عرض کردم: آقا! آیا مهدی هنگام ولادتش دیده نمی‌شود؟ فرمود: چرا بخدا قسم از لحظه ولادت تا موقع وفات پدرش که دو سال و نه ماه است دیده می‌شود. اوّل ولادتش موقع فجرشب جمعه هشتم ماه شعبان سال ۲۵۷ تا روز جمعه هشتمِ ربیع الأول سال دویست و شصت روز وفات پدرش در شهری واقع در کنار شطّ دجله که آن را شخص متکبّر جبّار گمراهی به نام جعفر ملقَّب به متوکّل([۱]) ملعون بنا می‌کند، آن شهر را «سُرَّ مَن رَأی» می‌نامند «سُرَّ مَن رأی» یعنی: «مسرور می‌شود هرکس آن را ببیند»، ولی هرکس آن را ببیند گرفته می‌شود، در سال دویست و شصت هر شخص با ایمان و با حقیقتی او را در سامرّه می‌بیند ولی کسیکه دلش آلوده به شکّ و تردید است او را نمی‌بیند(؟!) أمر و نهی او در آن شهر نفوذ می‌­کند و در همانجا غایب می‌شود. و در قصری به نام «صابر» در جنب مدینه در حرم جدّش رسول خدا  صلی الله علیه و سلم ظاهر می‌شود(؟!) و هرکس سعادت دیدار او را داشته باشد در آنجا او را می‌بیند. آنگاه در آخر روز سال دویست و شصت و شش از نظرها غائب می‌گردد و دیگر هیچ کس او را نمی‌بیند تا موقعی که همۀ چشم‌ها به جمالش روشن می‌گردد.

مفضّل گفت: در طول غیبت با که اُنس می‌گیرد و با که گفتگو می‌کند و که با او سخن می‌گوید؟ فرمود: فرشتگان خدا و افراد با ایمان وطائفه جنّ با وی سخن می‌گویند و دستورات او برای موثّقین و نمایندگان و وکلایش صادر می‌شود و همان روز که وی در صابر غائب می‌شود مُحَمّد بن نُصَیر نُمَیرِیّ([۲])، خود را باب او معرّفی می‌کند، آنگاه (بعد از غیبت طولانی) در مکّه آشکار می‌شود.

ای مفضّل: گویا او را می‌بینم که وارد شهر مکّه شده و لباس پیغمبر را پوشیده و عمامه زردی را بر سر گذاشته است و نعلین وصله شده پیغمبر را به پا کرده و عصای آن‌حضرت را به دست گرفته، چند بُزِ لاغر را جلو انداخته و بدینگونه به طرف خانه خدا می‌رود بدون اینکه کسی او را بشناسد. و به سنّ جوانی آشکار می‌شود.

مفضّل گفت: آیا به صورت جوان بر می‌گردد یا با حالت پیری ظهور می‌کند؟ فرمود: سُبحانَ الله، مگر از حالا کسی می‌داند؟ (مگر امام خود نگفته بود که به سنّ جوانی آشکار می‌شود؟!) وقتی خدا فرمان ظهورش را صادر کند هرطور او بخواهد و به هر صورتی که او صلاح بداند ظاهر می‌شود.

مفضّل گفت: آقا از کجا ظاهر می‌شود و چگونه آشکار می‌گردد؟ فرمود: ای مفضّل او به تنهایی آشکار می‌گردد و تنها به طرف خانه خدا می‌آید و تنها داخل کعبه می‌شود و چون شب فرا رسد، همچنان تنهاست، وقتی چشمها به خواب رفت و شب کاملاً تاریک شد، جبرئیل و میکائیل دسته دسته فرشتگان بروی فرود می‌آیند و در آن میان جبرئیل به وی می‌گوید: ای آقای من هرچه بفرمایی، پذیرفته است و فرمانت رواست، او (قائم) هم دست بر رخسار خود می‌کشد و می‌گوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّهِ حَیۡثُ نَشَآءُۖ فَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ﴾ [الزُّمَر: ۷۴]([۳]). «خدا را سپاس می‌گزاریم که وعده‌اش درباره ما راست درآمد و زمین (بهشت را) به ما واگذار کرد و هرجای بهشت را بخواهیم منزل می‌کنیم پس چه نیکوست پاداش عمل کنندگان به فرمان إلهی». آنگاه در بین رُکن و مَقام می‌ایستد و با صدای رسا می‌گوید: ای نُقَباء و مردمی که به من نزدیک هستید، و ای کسانیکه خداوند شما را پیش از ظهور من در روی زمین برای یاری من ذخیره کرده است، برای اطاعت از من به سوی من بیایید، صدای او به این افراد می‌رسد و آنها در شرق و غرب عالم بعضی در محراب عبادت خوابیده‌اند، و با این وصف با یک صدا می‌شنوند و با یک چشم به هم زدن درمیان رکن و مقام نزد او خواهند بود(؟!!). سپس خداوند به نور دستور می‌دهد که به صورت عمودی از زمین تا آسمان جلوه کند و هر که ساکن زمین است از آن نور استفاده کند و نور از میان خانه‌اش، بدرخشد و از این نور دلهای مؤمنین مسرور گردد، در حالی‌که هنوز آنها نمی‌دانند که قائم ما اهل بیت ظهور کرده، ولی چون صبح شود همه در برابر قائم خواهند بود آنها سیصد و سیزده مرد به تعداد لشکر پیغمبر در روز جنگ بدر هستند.

مفضّل گفت: آقا، آیا آن هفتاد دو نفر که با امام حسین در کربلا شهید شدند هم با آنها ظهور می‌کنند؟ فرمود: فقط أبا عَبدالله حسین بن علی با دوازده هزار نفر از شیعیان أمیر المؤمنین درحالی­که حضرتش عمامه سیاه پوشیده است، ظهور می‌کند. عرض کردم: آقا، آیا مردم به غیر روش و سُنَّت قائم قبل از ظهورش و قیامش با امام حسین بیعت می‌کنند؟ فرمود: ای مفضّل، هربیعتی قبل از ظهور قائم کفر و نفاق و نیرنگ است، خداوند بیعت کننده و بیعت گیرندگان آن را لعنت کند، بلکه ای مفضِل! تکیه به خانه خدا می‌دهد و دستش را دراز می‌کند و نوری از آن می‌جهد و می‌گوید این دست خدا و از جانب خدا و به امرخدا است، سپس این آیه را می‌خواند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ ٱللَّهَ یَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَیۡدِیهِمۡۚ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦۖ﴾ [الفتح: ۱۵]. «[ای پیامبر] کسانی که باتو بیعت می‌کنند در حقیقت با خدا بیعت می‌کنند، دست خدا بالای دستهای آنهاست، پس هرکس آن بیعت را بشکند، کاری به زیان خود کرده است». أوّل، کسی‌که دست او را می‌بوسد، جبرئیل است و سپس سایر فرشتگان و نُجَباءِ جِنّ و بعد از آنها نُقَباء با وی متابعت می‌کنند: مردم در مکّه فریاد می‌زنند و می‌گویند: این مرد کیست و این جماعت که با او هستند، کیانند و این علامت که دیشب دیدیم و نظیرش دیده نشده چیست؟ بعضی به بعضی دیگر می‌گویند: این مرد همان صاحب بُزهاست. عدّه دیگر می‌گویند: نگاه کنید ببینید آیا کسی از همراهان او را می‌شناسید؟ مردم می‌گویند: ما جُز چهار نفر از مردم مکّه و چهار نفر که از أهل مدینه هستند و فلانی و فلانی می‌باشند هیچ کدام از آنها را نمی‌شناسیم. این واقعه در آغاز طلوع آفتاب آن روز خواهد بود، موقعی که آفتاب طالع شود، گوینده‌ای از چشمه خورشید به زبان عربی فصیح صدا می‌زند که أهل آسمانها و زمین آن را می‌شنوند، وی می‌گوید: ای مردم عالَم! این مهدی آل محمّد است و او را با نام و کنیه جدّش پیغمبر می‌خوانَد و به پدرش حسن امام یازدهم تا حُسَین بن علی نسبت می‌دهد. آنگاه گوینده‌ای می‌گوید با وی بیعت کنید که رستگار می‌شوید و مخالفت أمر او ننمایید که گمراه خواهید شد. پس به ترتیب فرشتگان و جنّ و نقباء دست او را می‌بوسند و می‌گویند: شنیدیم و اطاعت می‌کنیم، هیچ صاحب روحی درمیان مخلوق خدا نمی‌ماند جُز اینکه آن صدا را می‌شنود، و کسانی­که در جاهای دور و نزدیک و دریا و خشکی می‌باشند می‌آیند و برای یکدیگر نقل می‌کنند که با گوش خود چنین صدایی را شنیدم. هنگامی‌که آفتاب خواست غروب کند، کسی از سمت مغرب زمین فریاد می‌زند، ای مردم دنیا! خداوند شما در بیابان خشکی از سرزمین فلسطین به نام عثمان بن عنبسه أموی از اولاد یزید بن معاویه ظهور کرده(!!) بروید و با او بیعت کنید تا رستگار شوید و با وی سر به مخالفت بر ندارید که گمراه می‌شوید، در آن وقت فرشتگان و جن و نقباء (پیروان مهدی) گفته او را ردّ کرده تکذیب می‌کنند و به آن گوینده می‌گویند شنیدم و نافرمانی می‌کنیم، هر کس شکّ و تردیدی به دلش راه یافته باشد و هر منافقی و کافری، با این صدای دوّم گمراه می‌گردد، در آن وقت آقای ما قائم تکیه به خانه خدا می‌دهد و می‌گوید: ألا ای أهل عالَم، هرکس می‌خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من همان آدم و شیث هستم، هرکس می‌خواهد، نوح و پسرش سام را بنگرد، بداند که من همان نوح و سام می‌باشم، هرکس می‌خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند، من همان ابراهیم و اسماعیل هستم، هرکس می‌خواهد موسی و یوشع را ببیند، بداند که من همان موسی و یوشع هستم، هرکس می‌خواهد عیسی و شمعون را ببیند، بداند که من همان عیسی و شمعون هستم، هرکس می‌خواهد محمّد و أمیرالمؤمنین را ببیند بداند که من همان محمّد و علی هستم، هرکس می‌خواهد حسن و حسین را ببیند بداند که من همان حسن و حسین می‌باشم، هرکس می‌خواهد امامان اولاد حسین را ببیند، بداند که من همان أئمّه أطهار هستم(؟!!) دعوت مرا بپذیرید و به نزد من جمع شوید که هرچه خواهید به شما اطّلاع دهم، هرکس کتابهای آسمانی و صُحُف إلهی را خوانده است، اینک از من می‌شنود، آنگاه شروع می‌کند به قرائت مصحفی که خداوند بر آدم و شَیت –عَلَیهِمَا السَّلام- نازل فرمود، پیروان آدم و شیث می‌گویند([۴]): به خدا قسم این صُحُف حقیقی آدم و شیث است، این مرد آنچه را ما از صُحف آدم و شیث نمی‌دانستیم و برما پوشیده بود ویا از آن افتاده بود و یا تبدیل و تحریف شده بود، به ما یاد می‌دهد (چگونه این موضوع را می‌فهمند؟! آنها که أصل صحف آدم و شیث را ندارند تا با گفته­های مهدی مقایسه کنند!) سپس صحف نوح و ابراهیم و تورات و انجیل و زبور را می‌خوانَد، پیروان تورات و انجیل و زبور می‌گویند: به خدا قسم! این همان صحف حقیقی نوح و ابراهیم است که چیزی از آن ساقط نشده وتبدیل و تحریف نگردیده، به خدا قسم، تورات جامع و زبور تمام و انجیل کامل همین است و این بیش از کتب مزبوره‌ای است که آن را خوانده‌ایم، سپس قرآن می‌خوانَد، مسلمانان می‌گویند: به خدا قسم این همان قرآنِ حقیقی است که خداوند بر پیغمبر نازل کرده است، چیزی از آن کم نشده و تحریف و تبدیل نگردیده است([۵]).

[۱]– «سامّراء» را معتصم عبّاسی بنا نهاد نه مُتوکّل.

[۲]– برای اطّلاع از أحوال این مدّعی نیابت رجوع کنید به صفحه ۲۵۵ کتاب حاضر.

[۳]– شرح و توضیح این آیه شریفه را در صفحه ۵۵ کتاب حاضر بخوانید.

[۴]– پیروان آدم و شیث در آن زمان چه کار می‌کنند و از کجا سبز می‌شوند؟!. (برقعی)

[۵]– مگر قرآن کنونی تحریف و تبدیل شده است؟! پروردگارا به خرافیّین عقل عطا فرما تا حاضر نشوند برای اثبات خرافات خود آخرین کتاب آسمانی را مخدوش معرّفی کنند!!. (برقعی)

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …