مباحثی در مورد عرش و کرسی

آیا سخنرانی کردن و یا نوشتن مطلب بطوریکه در ذهن شنونده یک نوع قیاس وتشبیه برای خداوند متصور شود وبا وجود اینکه الله (لیس کمثله شی) می باشند و آیا این یک نوع قیاس نمودن خالق با مخلوق دربزرگی نیست؟ به شرح زیرتوجه شود

بعضی میگویند زمین شهردرمقابل زمین استان کوچک است و زمین استان درمقابل زمین کشور کوچک است وزمین کشور درمقابل تمامی سرزمینها واینها درمقابل خورشید کوچکند وبه ترتیب درمقابل آسمان اول وآسمان اول درمقابل آسمان دوم کوچک است وهمین طوری به ترتیب گفته میشود تا اینجا که همه اینها در برابرعرش کوچکند وعرش وهمه اینها دربرابر الله کوچکند والله ازهمه اینها بزرگترند ویا میگویند الله اززمین بزرگتراست.الله ازآسمان بزرگتراست ویا متن عربی که ازاینترنت گرفتم که به شرح زیرمیباشد خواهشمند است بطورواضح بیان نما یید تا این شبه ای که برایم پیش آماده برایم روشن شود.

الحمدلله،

مقایسه نمودن مخلوقات با هم بلامانع و بدون اشکال است، مثلا مقایسه ی کرات آسمان با هم یا مقایسه ی طبقات آسمان و یا آسمان با کرسی و عرش باری تعالی و غیره..

همگی اینها جزو مخلوقات پروردگار هستند و لذا مقایسه و مقارنه ما بین انها جایز است، چنانکه ابن جریر می‌گوید: ابوذر رضی الله عنه گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم  شنیدم که گوید: «ما الکرسِیُّ فی العَرْشِ إِلا کحلقهٍ من حدیدٍ اُلقیت بین ظَهْرَیْ فلاهٍ من الأرض». یعنی کرسی در مقابل عرش مانند حلقه آهنینی است که در میان دشت بزرگی افتاده باشد.

و از ابن مسعود رضی الله عنه  نقل شده است: فاصله آسمان اول تا آسمان بعدی، به اندازه مسافت (۵۰۰) سال می‌باشد. و فاصله هر آسمان تا دیگری، همین قدر است. و از آسمان هفتم تا کرسی نیز همین مقدار فاصله است و از کرسی تا آب نیز پانصد سال فاصله است و عرش خدا بر روی آب، و خدا بر روی عرش است. و هیچ یک از اعمالتان بر او پوشیده نیست. (أخرجه ابن مهدی عن حماد بن سلمه عن عاصم عن زرٍّ عن عبدالله. و رواه بنحوه المسعودی عن عاصم عن أبی وائل عن عبدالله. قاله الحافظ الذهبی رحمه الله تعالى, قال: «وله طرق»).

در حدیثی دیگر، ابن جریر می‌گوید: حدثنی یونس, ابن وهب به ما خبر داد, گفت: ابن زید گفته است که پدرم به من خبر داد که رسول الله صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «مَا السَّمَاواتُ السَّبْعُ فِی الْکُرْسیّ إِلا کَدَراهِم سبعه اُلقِیت فِی تُرْسٍ».

آسمانهای هفتگانه در مقابل کرسی خدا، مانند چند درهم است که در داخل سپری قرار داده شوند.

همچنین ثابت است که:

ـ میزان بزرگی کرسی، در مقابل آسمانها قابل وصف نیست.

ـ میزان بزرگی عرش، در مقابل کرسی قابل وصف نیست.

ـ فاصله بین آسمانها پانصد سال هستند.

ـ حدفاصل آسمان هفتم و کرسی نیز پانصد سال است.

ـ حدفاصل کرسی و آب پانصد سال است.

ـ حد فاصل زمین و آسمان پانصد سال است.

ـ ضخامت هر آسمان به اندازه مسافت۵۰۰ سال می‌باشد.

ـ عمق دریائی که برفراز آسمانهاست، پانصد سال راه می‌باشد. والله أعلم.

خلاصه اینکه مقایسه ی مخلوقات – بجز خالق – با همدیگر در شرع نیز وارد است و ایرادی ندارد که بتوان در حدی که درباره ی آنها معلومات و آگاهی وجود دارد مقایسه نمود، اما اینگونه مقایسه ها خود باید بر مبنای دلیل باشند  سخن بدون دلیل صحیح پذیرفته نیست.

اما مقایسه ی مخلوقات با ذات پاک الله تعالی نه تنها جایز نیست، بلکه کفر و شرک است. هرنوع مقایسه و مقارنه مابین خداوند و مخلوقاتش، در حقیقت نوعی تجسیم و تشبیه است که در مذهب اهل سنت و جماعت تشبیه و تمثیل کفر است.

الله تبارک و تعالی می فرماید:{لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ} شوری ۱۱٫

«هیچ چیز همانند او نیست درحالیکه او شنوا و بیناست»

آیه بر نفی همانندی و شباهت بین خالق و مخلوق از هر جهت دلالت دارد با اینکه شنیدن و دیدن را برای الله عزوجل ثابت می کند و در این آیه اشاره به این دارد که اثبات شنیدن و دیدن برای الله تعالی مانند این دو صفت برای مخلوقات نیست با اینکه بیشتر مخلوقات با این دو صفت متصف هستند.و آنچه در شنیدن و دیدن گفته شده در غیر این دو صفت هم از صفات گفته می شود. این سخن الله تعالی را قرائت نما:

{قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ} «خداوند سخن کسی که با تو در باره همسرش مجادله می کرد و به سوی خداوند شکایت نمود، شنید و خداوند گفتگوی شما را می شنود و همانا خداوند شنوای بیناست».

بنابراین از طرفی خداوند می فرماید “لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ” یعنی: هیچ چیز همانند او نیست، و از طرفی صفت شنیدن و دیدن را برای خود اثبات می کند! حال سوال اینست که اگر خداوند بمانند هیچیک از مخلوقاتش نیست پس چرا بمانند مخلوقاتش می شنود و می بیند؟

جواب اینست که؛ اصلا همین امر باعث شده است که سلف صالح امت آن را مبنای قاعده ای قرار دهند که می گوید: هر آنچه که خداوند در قرآن یا حدیث صحیح رسولش برای خود ثابت کرده است ما نیز برای خدا ثابت می کنیم و حق نفی آنرا نداریم ولی برای آن کیفیت قائل نمی شویم یعنی اعتقاد راسخ داریم بر اینکه اسمها و صفتهای خداوند بمانند مخلوقاتش نیست.

و از جمله دلایل این سخن الله تعالی است:{فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ} نحل ۷۴٫

«و برای خداوند مثال نیاورید». طبری در تفسیر این آیه می گوید:”فلا تمثلوا لله الأمثال ولا تشبهوا له الأشباه فإنه لا مثل له ولا شبه”( طبری (۷ / ۶۲۱)) «برای خداوند مثال نیاورید وچیزی را به او شبیه ننمایید زیرا او مثل و مانندی ندارد».

و الله تعالی می فرماید:{هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا} مریم ۶۵٫

«آیا برای او همتایی می شناسی؟» ابن عباس رضی الله عنه  در تفسیر این آیه می گوید:”هل تعلم للرب مثلًا أو شبیهًا” «آیا برای پروردگار مثل یا شبیهی می‌شناسی؟»

و از دلیل برای این اصل این سخن الله تعالی است:{وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ} احد ۴٫ «و برای او همتایی نیست».

طبری می گوید:«برای او شبیه و همتایی نیست و هیچ چیز به مانند او نیست».

پس مثلا کسی که خداوند متعال را با مخلوقاتش از جهت ابعاد و اندازه مقایسه می کند، در حقیقت برای ذات الله تعالی کیفیت قائل شده و خداوند را محصور به اندازه نموده و بلکه مرتکب تمثیل و تشبیه شده است در حالیکه ما انسانها از کیفیت ذات باری تعالی آگاهی نداریم بنابراین حق نداریم که بدون دلیل برای ذات خداوند و صفاتش کیفیتی قائل شویم.

اما چنانکه کسی بگوید: کرسی از آسمانها بزرگتر است و عرش نیز از کرسی بزرگتر است و خدا نیز از عرش بزرگتر است.

ما می گوییم که این طرز گفتار مناسب نیست و ممکن است در ذهن مخاطب و شنونده نوعی کیفیت برای ذات الله تعالی شکل بگیرد، و بهتر است بگوییم:

آسمانها از زمین بزرگتر هستند، و کرسی نیز از آسمانها بزرگتر است و عرش نیز از کرسی بزرگتر است و خدا نیز بر روی عرش است، اما کیفیت آن (استقرار خدا بر روی عرش) مجهول می باشد. قرآن می فرماید: «الرحمن على العرش استوى» طه ۵‏.«خدای رحمان بر عرش قرار گرفت» در این آیه بیان شده که خداوند متعال بر روی عرش است ولی کیفیت آن مشخص نیست و نیز در احادیث فوق بیان شد که اندازه ی عرش از کرسی، و کرسی از آسمانها بزرگترند ولی در شرع وارد نشده که خود ذات الله تعالی نیز با عرش و کرسی مقایسه شده باشد، از اینرو ما هم چیزی در مورد آن نمی گوییم، زیرا در مورد آن علم نداریم ولی قطعا می دانیم که تشابهی بین الله تعالی و مخلوقاتش نیست و در عین حال می دانیم که خداوند سبحان بزرگتر از هر چیزی است، و بالاتر و عزیزتر از هرآنچه است که در خیال متصور می شود و این معنی عبارت “الله اکبر” است چنانکه در مورد معنای آن چنین نیز گفته اند: خداوند سبحان بزرگتر از هر چیزی (در پادشاهی، و در خالقیتش، و استحقاقش بر عبادت، و توصیف وی به صفات کمال، در اطاعت کردن اوامرش، در زنده گرداندن و میراندنش، رزق دادن) است و خلاصه آنکه الله تعالی بزرگتر از هر چیزی در (ربوبیت و الوهیت و صفات کمال) است.

همین کافیست و بهتر است بدون علم چیزی نگوییم.

بطور کلی و بعنوان قاعده ای؛ ایمان به اسماء و صفات الهی باید به گونه ای باشد که خداوند به وسیله آن خودش را وصف نموده و رسول‌الله  صلی الله علیه وسلم ، الله را به وسیله آن وصف نموده بدون تحریف، تعطیل، تکییف و تمثیل دلالت دارد. یعنی صفت خداوند را ایمان آورده بدون اینکه صفت او را از نظر معنایی یا لفظی تغییر و تحریف کنیم یا صفت خداوند را با صفت مخلوقاتش همانند و تشبیه کنیم یا اصلا صفتی را که خداوند خود برای خودش ثابت کرده ما آنرا از او نفی کنیم.

الف) تحریف: به معنی تغییر و انحراف اسم یا صفت از صورت اصلی اش است و آن به دو صورت می باشد:

۱٫ تحریف لفظی: که با زیاد یا کم کردن در کلمه یا تغییر حرکه در کلمه ایجاد می شود، مانند تحریف کلمه استوی در این سخن الله تعالی:{الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} طه ۵٫

«خداوند بر عرش استقرار یافت» که به استولی تبدیل شود.

مثلا بنی اسرائیل حطه را حنطه و جهمیه ها استوی را استولی کردند.

۲٫ تحریف معنوی: و آن تفسیر کردن لفظ بر غیر آنچه که منظور خداوند و رسولش می باشد

مثلا خداوند در قرآن “دست”  را برای خود ثابت می کند:

« وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»(مائده ۶۴)

یعنی: و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست او، گشاده است؛

حال برخی از اهل بدعت گمان می کنند که اگر برای خداوند صفت “دست” را اثبات کنیم ، پس در حقیقت خداوند را با مخلوقاتش تشبیه کرده ایم لذا از ترس تشبیه اقدام به تحریف معنایی آن صفت می کنند و ادعا دارند که “دست” به معنای “قدرت” است!! اما این قول باطل است زیرا لازمه ی اثبات “دست” برای خداوند، تشبیه و تمثیل او نیست و باید دقت داشت که صفات خداوند مانند مخلوقاتش نیست تا بپنداریم که دست خداوند همانند دست مخلوقاتش است چنانکه خود در قرآن می فرماید:

« لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»(شوری ۱۱) یعنی: هیچ چیز همانند او نیست.

مانند اینکه دست برای خداوند متعال به قدرت یا نعمت تفسیر شود. این تفسیر باطل است زیرا که دلیلی از شریعت و لغت عربی برآن نیست.

ب)تعطیل: به معنی نفی کردن صفات الله تعالی است مانند کسی که گمان کند الله تعالی با صفات وصف نمی شود.

فرق بین تحریف و تعطیل در این است که در تحریف؛ معنی صحیح که نصوص بر آن دلالت دارند نفی می شود و آن را به معنی دیگر که صحیح نیست تبدیل می کنند اما در تعطیل؛ معنی صحیح را بدون اینکه به معنی دیگری تبدیل کنند، مستقیما نفی می نمایند.

ج)تکییف: یعنی مشخص کردن کیفیت صفت و شکلی که بر آن است مانند کارهایی که بعضی گمراهان در این باب انجام می‌دهند که برای صفات خداوند تعیین کیفیت می‌کنند مثلاً می‌گویند کیفیت دست او چنین و چنان است کیفیت قرار گرفتن بر عرش خداوند بدینگونه می باشد. که این باطل است چون کیفیت صفات خداوند را جز او کسی نمی داند و مخلوقات او به آن جاهل هستند و از درک آن عاجزند.

د)تمثیل: یعنی تشبیه کردن، مانند کسانی که می‌گویند خداوند می‌شنود همانگونه که ما می شنویم و صورت او مانند صورت ماست، الله تعالی برتر از آن است که بدینگونه وصف شود.

منهج حق در باب اسماء و صفات در سه اصل منظم و مرتب شده است. هرکس این سه اصل را متحقق سازد از انحرافات در این باب سالم می ماند و آن عبارتند از:

اصل اول: منزه کردن الله جل و علا از تشبیه کردن چیزی از صفاتش به صفات مخلوقات.

اصل دوم: ایمان به آنچه خداوند خود را به آن نامیده و وصف نموده و به آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم  خداوند را به آن نامیده و وصف نموده البته بر وجهی که لایق به جلال و عظمت خداوند است.

اصل سوم: دوری از تعیین کیفیت برای صفات الله تعالی؛ زیرا ادراک و فهم مخلوقات برای دسترسی به آن محال و امکان ناپذیر است. مثلا همانگونه که در فوق بدان اشاره شد، خداوند برای خویش صفت “دست” را اثبات می کند، حال مسلمان موظف است به آن صفت ایمان بیاورد ولی نباید برای دست خداوند کیفیت قائل شود و یا آنرا تشبیه دست مخلوقات نماید، فقط به آن ایمان آورده و از بیان کیفیت برای آن خودداری نماید، به همین صورت برای تمامی صفتهای الهی عمل کند.

هرکس این سه اصل را متحقق سازد به تحقیق ایمان واجب در باب اسماء و صفات را همانگونه که امامان اهل تحقیق در این باب اثبات کرده اند، محقق نموده است.

والله اعلم

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …