قصه های قرآنی

سلیمان و ملکه سبأ

نامه سلیمان به ملکه سبأ
سپس به دقت به چهره‌های آنان نگریست و افزود:

﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی فِیٓ أَمۡرِی مَا کُنتُ قَاطِعَهً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ ٣٢﴾ [النمل: ۳۲].
«(بلقیس رو به اعضای مجلس شورا کرد و) گفت: ای بزرگان و صاحب‌نظران! رأی خود را در این کار مهم برای من ابراز دارید که من هیچ کار مهمی را بدون حضور و نظر شما انجام نداده‌ام».
بلقیس قدرت و نیروی سلیمان را به خوبی می‌شناخت و در نفوذ و توانایی او هیچ شکی نداشت و می‌دانست که انذار و هشدار او جدی است. لذا مشاوران و بزرگان حکومتش را جمع کرد تا درباره‌ی تصمیم‌گیری‌های آینده و انتخاب روشی مناسب با آنان مشورت کند.
بزرگان و نزدیکان بلقیس گفتند:

﴿نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّهٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ ٣٣﴾ [النمل: ۳۳].
«گفتند: ما از هر لحاظ قدرت و قوت داریم و در جنگ تند و سرسخت می‌باشیم. فرمان، فرمان توست، بنگرکه چه فرمان می‌دهی».

هدیه با رشوه

بلقیس گفت: ای بزرگان قوم! براساس تجربیاتی که من دارم، می‌دانم که پادشاهان سرزمین‌ها را ویران می‌کنند:

﴿إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَهً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّهَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّهٗۚ وَکَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ ٣۴﴾ [النمل:۳۴].
«پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند، آن را به تباهی و ویرانی می‌کشانند و عزیزان اهل آن‌جا را خوار و پست می‌گردانند. اصلاً پیوسته شاهان چنین می‌کنند».
من نمی‌خواهم که سرزمین و ملتم به دست سلیمان به این محنت و ناراحتی دچار شوند. سپس من با او از در سازش وارد خواهم شد و زیر و روی کار را خواهم سنجید تا به حقیقت نیاتش آگاهی یابم (و ببینم چه نیتی در سر می‌پروراند). بنابراین برای صلح، عده‌ای را می‌فرستم:

﴿وَإِنِّی مُرۡسِلَهٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّهٖ فَنَاظِرَهُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٣۵﴾ [النمل: ۳۵].

«من (برای صلح و سازش و جلوگیری از خرابی‌ها و خونریزی‌ها، هیأتی را) به پیش آن‌ها می‌فرستم همراه با تحفه‌ای، تا ببینم فرستادگان (ما از پذیرش ارمغان یا نپذیرفتن آن و چیزهای دیگر) چه خبری با خود می‌آورند (تا برابر آن عمل کنیم)».

مقاله پیشنهادی

فضیلت سفارش به قرآن

عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …