قرآن، فرق اساسی میان اعتقاد و عمل ننهاده است (۲)

در جای دیگری می‌فرماید:

﴿وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَهُ١٢ فَکُّ رَقَبَهٍ١٣ أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ١۴ یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَهٍ١۵ أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَهٍ١۶ ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ١٧﴾ [البلد: ۱۲-۱۷].

«تو چه می‌دانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده است. یا خوراک دادن در زمان گرسنگی (قحطی و خشک سالی) است… گذشته از این‌ها، او باید از زمره‌ی کسانی باشد که ایمان می‌آورند و همدیگر را به صبر و شکیبایی توصیه می‌کنند، و به ترحم و مهربانی سفارش می‌نمایند».

در جای دیگری نیز می‌فرماید:

﴿ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ٣٢ إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ٣٣ وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ٣۴﴾ [الحاقه: ۳۲-۳۴].

«سپس او را با زنجیری ببندید و بکشید که هفتاد زراع درازا دارد؛ چرا که او به خداوند برگ ایمان نمی‌آورد و مردمان را به دادن خوراک به بینوا، تشویق و ترغیب نمی‌کرد».

پس در این آیات، گاهی عمل را بر عقیده مقدم می‌نماید و گاهی عقیده را بر عمل. امثال این در قرآن زیاد است و همگی بر این امر دلالت دارند که جدایی میان عقیده و عمل، چیز اساسی و مؤثری نیست. پس قرآن میان اصول اعتقاد و اصول عمل فرق مؤثری را ننهاده است، بلکه صرف نظر از تفاوت درجه، در همه جای قرآن به طور مساوی ذکر شده‌اند؛ بنابر این، چیزی که قرآن زیاد بدان توجه نکرده به گونه‌ای که ارزش مهمی را برای آن قرار داده باشد نباید سبب آن شود ما، در قطعی بودن دلیلِ یکی از دو امر اعتقاد و عمل، تسامح کنیم و در قطعی بودن دلیل دیگری سخت‌گیر باشیم بدین اعتبار که امر اول، عمل است و امر دوم، عقیده.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …